• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4509 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۲ آبان

به بهانه اجراي نمايش «ورودي 89»

حرمان گذر ايام

حافظ روحاني

 

 

لابد از عوارض مميزي است كه به صحنه بردن سبك زندگي، روابط يا مناسبات يك خرده‌فرهنگ شهري به معضل تبديل مي‌شود؛ معضلي كه براي نمايشش بايد زمان و صحنه‌هاي طولاني صرف كرد يا تمهيدات ويژه چيد تا شمايي از اين زندگي، خصوصيات، روابط و سبك زندگي‌اش با در نظر گرفتن معيارهاي مميزي قابل نمايش روي صحنه يا بر پرده سينما باشد. شايد از همين‌رو است كه گاه پرداختن به اين سبك زندگي با ويژگي‌هاي چندگانه‌اش بسيار دشوار مي‌شود. «ورودي 89» (كارگردان: محسن احتشامي) تا حد زيادي گرفتار همين مشكل مي‌شود؛ بنابراين گروه زمان به ‌نسبت طولاني از نمايش را صرف نمايش شكل زندگي، روابط و خصوصيات آدم‌هاي نمايش مي‌كند؛ آن هم زماني كه به قاعده بايد صرف پيشبرد قصه مي‌شده. با اين‌ حال گروه نمايشي مجبورند برمبناي پيش‌فرض نمايشنامه بخشي عمده از زمان را صرف توصيف فضا و روابط آدم‌ها كنند. به نظر مي‌رسد كه اين ماجرا آن‌چنان براي گروه اهميت داشته كه آنچه به عنوان خلاصه قصه در وب‌سايت تيوال منتشر كرده‌اند هم ناظر بر همين امر است: «داستان پنج نفر دانشجو است كه از زمان دانشجويي روابط دوستانه، عاشقانه و پيچيده‌اي بين آنها شكل مي‌گيرد و درنهايت با ناپديد شدن يكي از آنها به مدت چهار سال معماي داستان آغاز شده و با برگشت آن شخص قصه آغاز مي‌شود.» به توالي سه واژه «دوستانه»، «عاشقانه» و «پيچيده» دقت كنيد؛ آيا توالي اين سه واژه بيانگر معضلي در نمايش سبك زندگي موردنظر است؟ اما ظاهرا توالي اين سه واژه در خلاصه داستان قرار است درونمايه نمايش را نيز برملا كند؛ مرز باريك، گاه ناديدني، گاه گنگ و ناپيدا ميان دوستي و عشق و اينكه چگونه سلسله‌اي از روابط عاشقانه (اميال) مي‌تواند بر روابط دوستانه تاثير بگذارد يا تمامي نسبت‌ها در يك رابطه دوستانه قديمي را به‌هم بزند. پس آيا «ورودي 89» درباره نسبت بغرنجي ميان عشق و رفاقت است؟ اينكه تا چه اندازه عشق مي‌تواند مجموعه‌اي از روابط دوستانه را به دشمني بكشاند؟ اگر از پايان نمايش چشم بپوشيم، احتمالا موضوع صحبت بايد همين باشد. با اين ‌حال معضلات نمايش براي توصيف موقعيت كه پيش‌تر ذكر شد، علنا جايگزين روايت مي‌شود. براي نمايشي چون «ورودي 89» كه مي‌كوشد، موجز، كوتاه و صريح باشد، تمهيد به كار رفته به يك مشكل تبديل مي‌شود كه علنا سد راه رشد شخصيت‌ها و توصيف روابط‌شان مي‌شود تا پذيرش پايان نمايش براي تماشاگر دشوار شود؛ آيا براي توصيف يك وضعيت انساني به اين تعداد مرگ نياز بود؟ ترديد دارم كه راه‌حل گروه، بهترين گزينه ممكن بوده باشد. «ورودي 89» اما مي‌كوشد با نمايش دادن روزهاي خوش دوستي به يك پايان تراژيك ختم شود؛ پس آيا بايد تمامي نمايش را حركت از يك وضعيت آرماني به يك كابوس تعبير كرد؟ شايد، اما نمايش مي‌كوشد نسبتش با واقع‌گرايي را حفظ كند (چنان‌چه ارجاع مستقيم به فرهادي اين فكر را تقويت مي‌كند) و شايد به همين دليل باشد كه وجه تمثيلي‌اش (سفر از بهشت رفاقت به كابوس پاياني) را كم‌اثر مي‌كند. با اين‌ حال «ورودي 89» كوششي است براي تصوير كردن يك دوران از زندگي؛ دوراني كه در عنوان نمايش، «ورودي 89»، ذكر مي‌شود و ‌مانند هر نمونه مشابه پر است از حسرت و حرمان گذر ايام.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون