كوچك كردن تغيير
زهرا تخشيد
جنگ امريكا در ويتنام يكي از بزرگترين جنبشهاي ضدجنگ را ميان مردم امريكا در دهه ۱۹۶۰
به وجود آورد. رييسجمهور وقت امريكا، ليندون جانسون، با بهانه مبارزه با كمونيسم وارد جنگي شده بود كه به نظر ميرسيد پاياني ندارد. در اين جنگ از يك سو بيش از دويست هزار ويتنامي جان خود را از دست دادند، از سوي ديگر با گذشت هر سال از اين جنگ آمار كشتهشدگان سربازان امريكايي باعث عصبانيت بيش از پيش مردم در داخل امريكا ميشد. براي مثال، برخلاف آنكه سربازي در آن زمان در امريكا اجباري بود، بسياري با اعلام غيراخلاقي بودن جنگ از رفتن به ويتنام امتناع ورزيدند. چنين پديدهاي در امريكا سبب شد تا بسياري از كارمندان دولت وقت كه با جنگ مخالف بودند از خود سوال بپرسند كه آيا بهتر است استعفا كنند يا در دولت مانده و براي بهبود حداقلي اوضاع تلاش كنند؟ يكي از نويسندگان زمان به نام جيمز تامس در مقالهاي در مجله آتلانتيك به نام «چگونه ويتنام توانست اتفاق بيفتد: يك كالبدشكافي» نوشت كه هر سياستمداري با اميد به تاثيرگذاري وارد عرصه دولتي ميشود. حال باتوجه به عمق خسارتهاي جنگ ويتنام اگر به نظر برسد تاثيرگذاري خود را بهطور عمده از دست داده است و به تنهايي توان پايان دادن به جنگ را ندارد، چه بايد كرد؟ آيا بايد استعفا كرد؟ به عقيده او، زماني كه فرد ميداند با استعفاي خود، هيچ تغيير كلي به وجود نخواهد آمد، بهتر است در موقعيت خود مانده و تلاش كند تا مسير تغييرات حداقلي را از دست ندهد. امكان مثبت واقع شدن و تغييرات كوچك بهتر از نبود هرگونه گام مثبتي است. اين مساله را سامانتا پاور در كتاب جديد خود به نام «آموختههاي يك ايدهآلگرا»
(The Education of an Idealist) كه سپتامبر امسال به چاپ رسيده، مطرح كرده است. در اين كتاب پاور تلاش كرده تا نشان دهد هر چند يك ايدهآلگرا نميتواند از تغييرات كوچك احساس رضايت كند اما از نظر او نبايد گامهاي كوچك را بياهميت دانست. پاور
با اشاره به چهار سال دوره سفيري خود در سازمان ملل عنوان ميدارد كه بعد از سياستهاي ضد و نقيض امريكا در قبال جنگ سوريه به استعفا فكر كرده بود. با وجود اين در آخر تصميم ميگيرد در مقام خود باقي مانده و به تغييرات كوچكي كه در توان عملي خود ميديده است، بپردازد. او با اشاره به كتابي به نام «تعويض: چگونه وضعيت را تغيير دهيم وقتي تغيير سخت است» نوشته چيپ و دن هيث، عنوان ميدارد كه بهتر است به پيشنهاد نويسندگان اين كتاب عمل كرد. براساس اين كتاب زماني كه تغييرات بزرگ سخت يا غيرممكن است بايد تغيير را كوچك كنيم. با كوچك كردن تغيير ميتوانيم گامهاي كوچك اما موثري در راه بهتر شدن برداريم. بدينترتيب، هر چند نميتوانيم تمام جهان را تغيير دهيم، اما ميتوانيم يك جهان، يعني زندگي حتي يك نفر را تغيير دهيم و چنين تغييري ارزش تلاش كردن و ادامه دادن را دارد.