• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4534 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۱ آذر

يادداشتي درباره رمان «كوچه مرجاني‌ها»، نوشته سپيده ابرآويز

بومرنگ

سپيده بيگدلي

 

 

رمان «كوچه مرجاني‌ها» نوشته سپيده ابرآويز، در سال ۱۳۹۷ توسط نشر نيستان منتشر شد. اين رمان راوي زندگي اهالي كوچه‌اي به نام مرجان است؛ آدم‌هايي كه جز سكونت در كوچه مرجان، نقطه مشترك ديگري به نام «جنگ» هم دارند؛ نقطه مشتركي كه ناخودآگاه اهالي كوچه را به يكديگر نزديك مي‌كند و خاطره‌ها و ترس‌هاي مشتركي مي‌سازد. نويسنده در اين رمان از زاويه كمتر ديده‌‌شده‌اي به جنگ پرداخته؛ به آثار جنگ در زندگي آدم‌هايي كه شايد به‌طور مستقيم درگير جنگ نبوده‌اند، اما سايه سنگين آن را تا آخر عمر با خود اين‌طرف و آن‌طرف مي‌برند و هر قدر هم كه از آن دور مي‌شوند، نمي‌توانند از مدار اين بومرنگ فرار كنند.محور اصلي داستان بر پايه زندگي سه زن است كه از سال‌ها پيش در كوچه مرجان دوست و همسايه بوده‌اند. داستان از زبان يكي از اين سه زن، ستاره، روايت مي‌شود و در بين كشمكش‌هاي ذهني او، به زندگي اهالي كوچه مرجان در سال‌هاي جنگ و بعد از آن مي‌پردازد. ستاره زن ميانسالي است كه با مرگ دوستش، شكوفه، تصميم مي‌گيرد كوچه مرجان را ترك كند. ستاره جايي همان ابتداي داستان مي‌گويد: «شكوفه را صبح گذاشتيم زير خاك، كوچه و من، بعد از مردن شكوفه با هم كاري نداريم، همه كوچه‌مرجاني‌هاي آن سال‌ها رفتند، حتي نگار...» نويسنده از خلال خاطرات ستاره، بقيه شخصيت‌هاي داستان‌ را معرفي مي‌كند. شخصيت‌هاي داستان اكثرا زن‌هاي تنها هستند؛ زن‌هايي كه هر يك به ‌نوعي در آشوب و وهم روزهاي جنگ به دنبال آرامش مي‌گردند. سه شخصيت اصلي داستان، ستاره، شكوفه و نگارند؛ دخترهاي جواني كه هر يك راوي قشر خاصي از زنانند. ستاره زن رويا‌پرداز و درون‌گرايي است كه ترس‌ها و تنهايي‌هاي دوران كودكي‌اش را پشت داستان‌هايش مخفي مي‌كند و با بازگشت به گذشته، داستان را روايت مي‌كند. نگار برخلاف ستاره جسور و بلندپرواز است و مي‌تواند چشم روي زمزمه‌هاي زن‌هاي كوچه مرجان در مورد مادرش نير ببندد. شكوفه برخلاف بقيه زن‌هاي كوچه زني معمولي است؛ زني عاقل و فداكار و مادري تمام عيار؛ نمونه‌اي كامل از مادري كه ستاره تمام عمر در حسرت داشتنش بوده‌‌‌ است. مردهاي داستان هم هريك به ‌نوعي در كشمكش با سايه جنگند؛ يكي داوطلبانه به جنگ مي‌رود و ديگري هر شب با ترس از خواب مي‌پرد و اين ترس تا جايي پيش مي‌رود كه تصميم مي‌گيرد از كشور برود. فصل مشترك تمام شخصيت‌هاي داستان تنهايي‌ است.نويسنده با روايت سرنوشت شخصيت‌ها در سال‌هاي بعد از جنگ، ردپاي آن را طي زمان نشان مي‌دهد؛ ردپايي كه هرگز از زندگي نسل جنگ پاك نمي‌شود و هر قدر هم كه از آن دور شوند، مانند بومرنگي به خودشان برمي‌گردد. شخصيت‌هاي داستان مصداق اين نوشته از الكسيويچ هستند: «ما جهان بدون جنگ را نمي‌شناختيم، دنياي جنگ تنها دنيايي بود كه با آن آشنا بوديم و مردمان جنگ تنها مردماني بود كه مي‌شناختيم‌شان. من امروز هم جهان و مردمي جز اين نمي‌شناسم. آيا جهان و مردم غيرجنگي زماني وجود خارجي داشته‌اند؟»اهالي كوچه مرجان جايي در پناهگاه‌ها، در حمله‌هاي شبانه، در چسب‌هاي ضربدري به‌ هم پيوند خورده‌اند. زندگي زير سايه جنگ و آشفتگي، هر يك از شخصيت‌ها را به سمتي مي‌برد ولي آنها نمي‌توانند از زير بار خاطرات كوچه مرجان خلاص شوند.«كوچه مرجاني‌ها» در عين پرداختن به جنگ، به زندگي پنهان پشت جنگ هم مي‌پردازد؛ به عشق، تنهايي، به روابط و احساساتي كه پشت پرده جنگ در جريان بوده‌اند و غالبا ديده نمي‌شده‌اند. اين رمان راوي بخش مهمي از تاريخ است كه مي‌تواند مخاطبان را از قشرها و نسل‌هاي متفاوت، به كوچه مرجان ببرد و در وهم روزهاي جنگ شريك كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون