• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4536 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۴ آذر

ما و انكار حقيقت

عبدالكريم حسين‌زاده

اعتراض‌هاي اجتماعي در جهان، در هر جامعه‌اي و‌ با هر مختصاتي چه با تحمل‌پذيري بالا براي شنيده شدن و چه برعكس آن، در طول تاريخ اهرمي براي اعمال تغييرات حداقلي يا حداكثري بوده و خواهد بود. كم و كيف و شكل و قالب اين اعتراض‌ها به‌طور مستقيم با نوع حكمراني ارتباط دارد و به بيان ديگر، نوع حكمراني است كه به اين اعتراض‌ها سر و شكل مي‌دهد. با وجود همه نقدهايي كه گاهي نسبت‌ به نحوه بروز خسارت‌بار و منفي اين اعتراض‌ها مطرح مي‌شود، اما نمي‌توان اين نكته را ناديده گرفت كه اين اعتراض‌ها به‌طور معمول از شرايط آشفته اقتصادي و اجتماعي حاكم بر زندگي شهروندان نشات مي‌گيرد و از سوي ديگر بي‌اعتمادي مردم به نهادهاي سياسي و حاكميتي در حل اين مشكلات هم در انگيختن اعتراض‌ها نقش كليدي دارد. به اين اعتبار شايد بتوان چنين ادعا كرد كه دست‌كم دو عامل به‌طور مستقل يا هم‌افزا، از اصلي‌ترين دلايل اعتراض‌هاي تند اجتماعي و سعي و كوشش مردم در مداخله مستقيم در جريان تصميم‌سازي‌هاي حكومت‌هاست:

1- شرايط و عوامل مادي مانند بحراني اقتصادي يا بحراني ساختاري مبتني بر محرك اقتصادي

2- بحران مشروعيت سياسي و تعميق آن در گذر زمان

شهروندان جوامع مختلف به اين دو دليل و البته دلايلي ديگر سعي مي‌كنند با‌ درگير شدن در كنشي اجتماعي از خواسته‌هاي‌شان دفاع كنند و از مطالبات‌شان بگويند؛ حتي اگر اين درگيري توام با خطر و ريسك بالاي جاني و مالي باشد. به هر حال حفظ نظم اجتماعي موجود و ثبات نهادهاي سياسي از يك طرف و از سوي ديگر تلاش جامعه در تحقق خواست خودش، بيانگر روابط قدرت است و در اين رابطه به‌طور معمول رعب و زور هم به عنوان دو ابزار قهري استفاده مي‌شوند. با اين ‌مقدمه مي‌توان نگاه دقيق‌تري به بحران روزهاي پاياني آبان‌ماه 98 انداخت كه درپي هيجان ناشي از محركي اقتصادي (افزايش نرخ بنزين) برانگيخته شد؛ حال آنكه نه‌تنها مردم كه بسياري از نمايندگان مجلس به عنوان وكلاي آنان در ساختار قدرت نيز از اين تصميم ناگهاني بي‌خبر بودند. در نتيجه شوكي به جامعه منتقل و اعتراض‌هايي برپا شد. اعتراض‌هايي كه دربردارنده كنش فردي و جمعي شهرونداني بود كه با تصميمي حياتي اما فاقد كارشناسي و بدون داشتن پيوست‌هاي اقناعي، سياسي و امنيتي، به‌ شدت برانگيخته شده و كار به جايي رسيد كه دست‌كم بخشي از شهروندان معترض با علم به خطرهاي نهفته در اقدام اعتراضي، در نهايت بر ترس معقول و معمول غلبه كرده و ...

مديريت اقتصادي، اجتماعي و امنيتي موجود را براي ساعت‌ها در خيابان‌ها به چالش كشيدند.

فارغ از هر داوري مثبت يا منفي درباره اين رويداد اما از نظر من اين اتفاق تلخ بايد به‌طور دقيقي توسط متخصصان علوم انساني كشور بررسي شود و ما به عنوان حاكميت از نتايج اين كنكاش بهره بگيريم تا مبادا جامعه ايران بار ديگر شاهد چنين رويدادهاي تاسف‎باري باشد.

براي من به عنوان يك نماينده مجلس كه سال‌هاي بسياري را در ارتباط مستقيم با مردم بوده‌ام،
اقدام بخشي از معترضان در ماندن در خيابان‌ها و ترجيح اين نوع بروز اعتراض به ‌جاي انواع ديگر موضوع قابل‌ تاملي است.

در نظريه «هوش هيجاني» در ارتباطات سياسي استدلال مي‌شود كه هيجان برانگيزنده «عصبانيت» و بازدارنده «ترس» است و بر همين اساس مي‌توان تحليل كرد كه چرا شهروندان جامعه تا اين حد نسبت به افزايش قيمت بنزين عصباني بودند؛ زيرا اين تصميم و پيامدهاي آن را به عنوان كنش و تصميم اتخاذ شده، ناعادلانه ارزيابي مي‌كردند و نوع تصميم‌سازي و اعلان اين تصميم از سوي سران قوا به‌طور عام، و دولت به‌طور خاص و همچنين عوامل ميداني در اجراي آن، نقش اساسي را در تشديد عصبانيت شهروندان داشت.

از طرفي تحليل‌هاي روان‌شناختي نشان مي‌دهد كه ترس «اضطراب» را برمي‌انگيزد و اين باعث دور شدن يا اجتناب يا فرار از خطر مي‌شود، اما دقيقا همين ترس از طريق «به اشتراك‌گذاري و همدلي» با ديگران در يك فرآيند كنش ارتباطي مغلوب مي‌شود و جاي آن را نوعي جسارت مي‌گيرد. كليپ‌هاي ويديويي اعتراض‌ها و بازنشر گسترده آن كه توسط بخشي از معترضان انجام شد، نقش كليدي را در ايجاد حس همدلي ميان معترضان ايفا ‌كرده و به ‌نحوي ترس را مغلوب عصبانيت كرد و اعتراض‌ها را به ‌لحاظ كمي و كيفي گسترش داد.

در همين نقطه يعني هنگامي كه كنش ارتباطي، كنش جمعي را برمي‌انگيزد، نيرومندترين هيجان مثبت كه همان «اشتياق» است نيز به ميدان مي‌آيد و اين يعني اشتياق به حضور در عرصه اعتراض و گسترده شدن آن. اين اشتياقي است كه بسيج اجتماعي هدفمند را از طريق شبكه‌هاي اجتماعي نيرو مي‌بخشد.

بر پايه مطالعات انجام شده در علوم اجتماعي و ارتباطات، شبكه‌هاي اجتماعي ويژگي‌ها و مختصاتي دارد كه در اتفاق اخير هم اين نقش‌ها نه كامل اما اكثريت‌شان قابل‌ رويت بودند كه عبارتند از:

1- در اشكال مختلف شبكه‌اي هستند (اينترنت، موبايل، آن‌لاين و آف‌لاين) و در واقع ابزار اصلي اينترنت است. نكته‎اي كه شوراي امنيت كشور با درك آن، بلافاصله نسبت به انسداد اين مسير اقدام و اينترنت را قطع كرد.

۲- تنها با اشغال فضاي شهري تبديل به جنبش مي‌شوند. در اعتراض‌هاي اخير نيز لزوما فضاهاي شهري در تصرف معترضان بوده است.

3- شكل‌گيري فضاي خودمختاري در تمامي اين اعتراض‌ها؛ يعني فضاي اعتراض هميشه از تعامل بين فضاي جريان‌ها در اينترنت و شبكه‌هاي بي‌سيم از يك‌سو و مكان‌هاي اشغال شده و ساختمان‌هاي نمادين هدف‌گيري شده توسط معترضان از سوي ديگر ساخته مي‌شود. بنا به گفته «مانويل كاستلز»، از پيوند فضاي سايبري و فضاي شهري عمومي، فضاي سومي به وجود مي‌آيد كه كاستلز آن را «فضاي خودمختاري» مي‌نامد؛ مثال بارز اين نكته در اعتراض اخير تهران در ميدان دوم صادقيه بود.

4- به‌طور همزمان در آن واحد، محلي و جهاني هستند و اين ويژگي بسيار بارزي است كه احساسات، موضع‌گيري سياسي و همراهي جهانيان را برمي‌انگيزد.

5- خودجوش و بر اثر اخگر خشم مرتبط با يك رويداد خاص (افزايش ناگهاني نرخ بنزين) به وجود مي‌آيد. برعكس آنچه از جانب مسوولان دولتي و ديگر نهادها ادعا شد و اعتراض‌ها را تنها نتيجه برنامه‌ريزي افراد و جريان‌هايي خارج از كشور مي‌دانند.

6- در تمامي آنها گذار از خشم به اميد از طريق هم‌انديشي در فضاي خودمختاري محقق مي‌شود.

7- مشخصه ذاتي اين نوع ارتباط شبكه‌اي، افقي بودن است كه در اينترنت و فضاي شهري «با هم بودن» را تشديد مي‌كند.

8- افقي بودن شبكه‌هاي اجتماعي ميزان همكاري و همبستگي را تقويت مي‌كند.

9- نياز به «رهبر رسمي» در آنها به حداقل ممكن مي‌رسد.

10- به‌ شدت خود تاملگرند يعني مدام خود را در برابر پرسش‌هايي قرار مي‌دهند از قبيل چه هستند، چه مي‌خواهند، اهداف دست يافتني چيست و...

11- از ابتدا بي‌خشونت هستند و با نافرماني مدني شروع مي‌شود اما همان‌طور كه ديديد چون امكان مشاركت منصفانه در كانال‌هاي نهادي و رسمي را نمي‌يابند، مجبور مي‌شوند براي اشغال و در دست‌گيري فضاهاي عمومي و براي فشار به مقامات و قدرت پيش‌رو از تاكتيك‌هاي مختل كننده استفاده كنند كه در اين ايام با خاموش كردن خودرو در خيابان‌ها شروع شد.

12- به ندرت برنامه‌محور هستند، زيرا كه مشخصه بارز آنها خودجوشي است.

13- در معناي بنيادين به ‌شدت سياسي است؛ به ويژه هنگامي كه دموكراسي هم‌انديشانه مستقيم مبتني بر دموكراسي شبكه‌اي را پيشنهاد و اعمال مي‌كنند.

اكنون با توجه به مشخصات اعتراض‌هاي شبكه كه بر اساس مطالعه آنها در سطح جهان بوده است و عنوان شد، مي‌تواند در حكم مقدمه‌اي باشد براي درك وضع موجود، اما پرسش اينجاست كه حاكميت با علم به اين تحليل‌ها بايد برابر اعتراض‌ها و جنبش‌هاي شبكه‌اي از چه رويكردي استفاده كند؟!

متاسفانه تلاش براي قرار دادن اينترنت ملي برابر اينترنت جهاني، قطع اينترنت و به‌طور كلي تاكيد بر استفاده از روش‌هاي حذفي و قهري در حوزه ارتباطات و جامعه، پيامي ناخوشايند دارد: اينكه ما هنوز جهان مدرن را نپذيرفته و آماده رويارويي با آن نيستيم.

اين عدم پذيرش حتما هزينه‌هاي سنگيني براي ما خو‌اهد داشت اما بياييد يكي، دو دهه آينده را نيز ببينيم و كمي از مقطع زماني فعلي پيش‌تر برويم؛ روزهايي كه اينترنت جهاني چونان چتري بر فراز كره زمين گشوده شده است؛ آيا مي‌توان با جنبش‌هاي اجتماعي مبتني بر اين بستر ارتباطي با اين روش‌ها مقابله كرد؟

سياسيوني كه به‌زعم خود با قاطعيت اعتراض‌ها را محكوم كرده و حكم به قطع اينترنت مي‌دهند، آن زمان چه پاسخ درخوري براي اين پرسش و امثال آن دارند؟

معتقدم پيامدهاي اين اتفاق تلخ تا سال‌ها بر جاي خواهد ماند، اما تلخ‌تر درس نگرفتن از آن و تاكيد صدباره بر نگاه حذفي در دنياي جديد و انكار يا چشم‌پوشي از حقايق مسلمي است كه خيلي زودتر از آنچه تصور مي‌كنيم گريبان كشور را خواهند گرفت.

بر همين اساس چند توصيه در قالب پرسش براي مقام‌هاي مسوول‌تر دارم:

- ببينيد منبع عليت و مشكلات اجتماع ما چيست؟ نپرداختن به علت‌هاي واقعي و تلاش براي رفع آنان نبايد تبديل به ويژگي مديريت خرد و كلان ما شود.

- سعي كنيد در تصميم براي ملت از خودشان مشورت بگيريد تا با اين مشاركت‌ هرگز مخاطره ديگربودگي در آنان به وجود نيايد.

- يكي از مهم‌ترين عوامل تخليه در جامعه، امكان اعتراض است. ما در قانون به حق اعتراض رسميت داده‌ايم اما در عمل اجازه آن را نمي‌دهيم. حاكميت مي‌تواند از اين حقوق قانوني به بهترين شكل ممكن براي اداره جامعه و ارتباط سازنده، ارگانيك و غيرنمايشي با مردم استفاده كند.

- حاكميت بايد از وكلاي ناظر و شجاع دفاع كند تا با طرح مشكلات مردم و تلاش براي حل آنها به نوعي جامعه صداي خودش را در حاكميت بشنود و از تعميق اين تصور كه حاكميت ساختاري بي‌ارتباط با آنان است، جلوگيري شود.

- با اجازه نقد و انتقاد به نيروهاي داخلي، از خيل افزايشي اپوزيسيون جلوگيري كند. متاسفانه استاد اپوزيسيون‌سازي شده و نوع تحليل‌ها و تبليغاتي كه در واقعه اخير هم اشاره شد، تنها به تقويت اين اپوزسيون منجر مي‌شود.

- شبكه‌هاي اجتماعي هزاران برابر آن ميزان كه تهديد هستند، فرصتند.

- اگر آزادي، عدالت و حقوق شهروندان رعايت شود، اين موارد به اسباب توسعه و ايستادگي مقابل مخالفان و دشمنان كشور بدل خو‌اهند شد و در غير اين صورت، حاكميت همواره اين مولفه‌ها را مقابل خود خواهد ديد!

- ما بايد به عنوان اركان حاكميت در سه قوا بياموزيم شايد يك‌بار هم شده حق با ما نيست. آيا امكان دارد، هميشه حق با ما باشد؟! اگر هميشه حق با ماست، پس يك جاي كار ما ايراد دارد.

- ما به عنوان حاكميت بايد بياموزيم قهرمان همه ما ملت ما هستند، نه خودمان. فعالان سياسي، نمايندگان، وزرا، روساي‌جمهور و ساير قوا به اشتباه همواره خود قهرمان‌پنداري دارند.

- ما به عنوان حاكميت بايد بياموزيم به‌ جاي گفتن گاهي هم بشنويم.

- ما به عنوان حاكميت بايد بياموزيم معذرت‌خو‌اهي كنيم، معذرت‌خو‌اهي نشانه ضعف نيست كه براي يك نظام مردمي عين قدرت است.

- به جاي تداوم برخورد خياباني از خودمان پرسش درستي داشته باشيم مثل اينكه:

- ايراد كارمان كجاست؟!

- معترضان مشكل‌شان چيست؟!

- اعتراض‌هاي اخير چه ميزان همدلي را در ميان ملت برانگيخته است؟!

- آيا انگيزه معترضان بر حق بوده است؟!

- آيا اعتراض مي‌تواند به فرصتي براي بهبود اوضاع تبديل شود؟!

- آيا مداخله خارجي وجود داشته يا طرح آن باعث پاك كردن صورت مساله مي‌‌شود؟!

و ده‌ها پرسش در خصوص آن كه چه بايد كرد...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون