• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4537 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۵ آذر

اين يادداشت در پاسخ به نوشته‌آقاي محمد بهادري‌جهرمي با عنوان« آشتي با قانون » نوشته‌شده‌است.

فرار از پاسخگويي

عباس عبدي

پاسخ جديد آقاي بهادري نيز منتشر شد. نمي‌دانم چرا بايد در هر متني پرسش جديدي را طرح كرد و پاسخي دريافت نكرد؟ ايشان ارجاع مي‌دهند به سايت شوراي نگهبان. خوب مشكلي نيست، پاسخ پرسش‌هاي بنده را از همان سايت به ‌طور كامل كپي‌پيست كنيد تا همه مطلع شوند. بنده هيچ‌گاه نمي‌گويم كه هيچ مطلبي و نظري از شوراي نگهبان منتشر نمي‌شود. اتفاقا منتشر هم مي‌شود و برخي نيز منطقي و درست است و تا آنجا كه به ياد دارم از برخي از آنها نيز دفاع كرده‌ام و قرار هم نيست كه همه تصميمات نهادها نادرست و غيرشفاف معرفي شوند. مگر دولت كه اين قدر با آن بد هستيد، چنين است؟ مهم اين است كه شفافيت و پاسخگويي بايد كامل باشد. ايشان متعرض بنده شده‌اند كه براساس سليقه خودم نقد مي‌كنم. طبعا هر كس سليقه‌اي دارد ولي ادبيات حقوقي چندان سليقه‌بردار نيست. اگر كسي پاسخي حقوقي بدهد، سليقه‌ها كنار مي‌رود. به علاوه قرار نيست من شما را قانع كنم و شما بنده را. ما براي هزاران نفر ديگر مي‌نويسيم كه افراد بي‌طرف و آگاهي هستند. اگر من سليقه خودم را بنويسم و شما پاسخ حقوقي دهيد، جاي نگراني براي شما نيست زيرا مي‌توانيد مطمئن باشيد كه خوانندگان متوجه استحكام متن حقوقي مي‌شوند. ولي ترديدي نيست كه ادبيات شما فاقد حداقلي از ويژگي‌هاي حقوقي است. حتي مي‌توانم بگويم مخالف با ادبيات حقوقي است و در همين پاسخ موردي از آن را شرح خواهم داد. خواسته‌ايد تحقير كنيد و نوشته‌ايد كه:«ايشان اگر غير از يادداشت‌هاي روزنامه‌اي، پژوهش و مقاله علمي روشني براي بررسي علل و عوامل مشاركت مردم در انتخابات دارند براي بررسي و مطالعه در اختيار من قرار دهند تا روش استنتاج ايشان را بررسي كنم.» ظاهرا خود را در مقام استاد راهنما تعريف و توصيف كرده‌ايد. بسيار ممنون استاد. همين جملات شما اوج بي‌اطلاعي علمي شما از پژوهش و تصوري كه از جايگاه خودتان و ديگران داريد را نشان مي‌دهد. ولي بنده در مقام توجيه شما نيستم چون اين كار نشدني است، نيازي هم به ساير نوشته‌هاي شما ندارم مشت نمونه خروار همين‌ جاست چرا راه دور برويم؟ شما همين كه در شوراي نگهبان هستيد و با حرارت از كارهاي آنان دفاع مطلق مي‌كنيد و...

زحمت بيان يك گزاره حقوقي كه سهل است ،گزاره منطقي را هم به خود نمي‌دهيد، طبعا كسي نمي‌تواند شما را قانع كند.

در ادامه نوشته‌ايد كه:«برخي توقعات ديگرشان هم البته غيرقانوني يا فاقد مبناي قانوني است. مثلا چند بار گفته‌اند كه شوراي نگهبان دليل رد صلاحيت فلاني و فلاني را اعلام كند. اين توقع براي من كه سال‌ها با كتاب قانون و مواد آن سروكار دارم، مبهم و ناآشناست. اگر مستند قانوني در نظرشان براي طرح اين خواسته دارند، اعلام كنند به استناد كدام قانون و كدام ماده؟ خوب است ايشان با قانون آشتي كنند و به كتاب قانون هم نگاهي بيندازند و مبناي توقعات‌شان را براي خوانندگان روشن كنند.»

حقيقت اين است كه نمي‌دانم چه بند و ماده‌اي را بايد به شما ارايه كرد كه قانع شويد؟ ولي نيازي نيست. هنگامي كه توضيحات زير را خوانديد، خودتان اگر بخواهيد بند و ماده‌اش را پيدا خواهيد كرد. اجازه دهيد در مورد دو نفر بنويسم، شايد قضيه روشن شود. آقاي هاشمي و آقاي احمدي‌نژاد. اولي چند دهه رييس همه دوستان شما بود. براي ملاقات با او بايد چند ساعت پشت در اتاقش مي‌نشستند. در زماني كه رد صلاحيت شد، رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام بود. دو دوره رييس‌جمهور، سه دوره رييس مجلس بود. فرمانده جنگ بود و چند دوره رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، مدت‌ها همه‌كاره خبرگان رهبري و... با همه اينها او را رد كرديد. مي‌دانيد كه بنده هم منتقد ايشان بوده‌ام. مطالعات نشان داده كه 99 درصد مردم نيز او را مي‌شناختند. حالا بفرماييد كدام ماده را برايتان بياورم كه علت رد صلاحيت وي را اعلام كنيد تا حداقل اين مردم بدانند كه چنين فردي با چنان سوابقي كه همه اعضاي شوراي نگهبان دربست پشت او بودند، اكنون رد صلاحيت شده است؟ روزي مخالفان او را دشمن پيامبر ناميديد و افراد را به صفت زاويه داشتن با او رد صلاحيت كرديد و روز ديگر در سكوت كامل خودش را رد صلاحيت كرديد. برخي گمان دارند كه من از آقاي هاشمي دفاع مي‌كنم. ولي مورد بعدي را كه بگويم روشن مي‌شود كه مساله من فرد نيست. يعني رد صلاحيت احمدي‌نژاد. هنگامي كه آقاي احمدي‌نژاد رييس‌جمهور شد، چقدر پايكوبي كرديد؟ چه تعاريف از او كرديد كه واقعا نمي‌دانم خودتان هم باور داشتيد يا خير؟ حوصله خوانندگان سر مي‌رود كه ذكر جزييات شود. امام زمان را هم به نوعي در اين حمايت‌ها خرج كرديد.و چه خرج كردن زيانباري. در دور دوم تمام‌قد در ستادش حاضر شدند. هيچ‌گاه هم ذره‌اي نقد عليه او را نپذيرفتند. بعد اين فرد آمده نامزد شده است. مي‌شود بفرماييد چرا رد صلاحيت شد؟ شايد بگوييد منع قانوني در افشاي تصميم داريم. خب علل مكتوب را به خودش بدهيد تا خودش منتشر كند.

چرا فقط از ميان ده‌ها نفر فقط اين دو نفر را مي‌گويم؟ براي اينكه بدانيد مساله فقط رد صلاحيت اصلاح‌طلبان نيست. مساله سليقه‌اي و خارج از چارچوب عمل كردن است.

عجيب است كه شما خود را حقوقدان مي‌دانيد ولي فاقد حداقلي از منطق حقوقي هستيد. نمونه آن اين استدلال عجيب شماست كه:«اگر 5 درصد از جناح ايشان براي چنان مسووليتي آن 4 نفر را تاييد كردند و با ايشان هم نظر بودند، آنگاه مطالب ديگر را بررسي مي‌كنيم. براي من به عنوان يك جوان هم جالب است كه در ليست 100 نفره مطلوب رياست‌جمهوري شما يك جوان كارآفرين و توانمند هم زينت‌الجمع آنها نيست و از نظر شما شايستگي و لياقت مديريت ندارد. ايشان كه ديگر محدوديت‌هاي قانوني را در بررسي‌هاي شوراي نگهبان نداشتند.»

باعث تعجب است. امروز معلوم مي‌شود كه يكي از معيارهاي شوراي نگهبان رأي‌آوري فرد است! مثل همان كساني كه پيش‌تر تاييد مي‌كرديد و هنگام گفت‌وگوي تلويزيوني مي‌گفتند خودم هم به آقاي هاشمي رأي مي‌دهم! شما چه كار داريد كه كسي نامزد مطلوب را حمايت مي‌كند يا نمي‌كند؟ يا جوان است يا نيست؟ مگر صدها نامزد مجلس را كه تاييد مي‌كنيد بعضا 10 عدد رأي هم ندارند، ملاك تاييد و رد است؟ از كجا نظر و راي جناح اين طرف را مي‌شناسيد؟

قضيه شما آدم را به ياد ملانصرالدين و پسرش و الاغش مي‌اندازد كه دو نفري سوار آن بودند. مردم گفتند چه پدر و پسر بي‌رحمي كه هر دو سوار الاغ بيچاره شده‌اند. ملا پياده شد. مردم گفتند چه پسر بي‌ادبي كه پدرش پياده مي‌رود و خودش سواره. ملا سوار شد و پسر پياده شد. گفتند، چه پدر ناجوانمردي كه پسرش پياده است و خودش سواره. هر دو پياده رفتند و الاغ بدون سوار. گفتند، عجب ابلهاني هستند كه مركب دارند و پياده مي‌روند. حالا قضيه شماست كه اگر فرد مشهوري معرفي شود، مي‌گوييد خودتان هم آن را قبول نداريد، چرا جوان معرفي نمي‌كنيد؟ جوان معرفي شود، مي‌گويند اينها را كسي نمي‌شناسد. راستي ممكن است سن برخي از اعضاي شوراي نگهبان را بفرماييد؟!

ظاهرا متوليان شوراي نگهبان به هر مطلبي مي‌پردازد جز اصل ماجرا و وظيفه خودشان.

شاه‌بيت پاسخ ايشان اين بخش است كه به نظرم بيش از هر قسمت ديگر قابل توجه است و مبناي اختلاف است. نوشته‌اند كه:«بخشي به خاطر طبع قانون‌شكني ايشان است. وقتي افراد محكوم شده توسط دادگاه‌ها و زندان رفته‌ها را نيز تشويق به ثبت نام در انتخابات مي‌كنند و مي‌گويند «حتي آنهايي كه زندان رفته‌اند هم ثبت‌نام كنند!» يعني عليه 6 بند از ماده 30 قانون انتخابات شورش مي‌كنند. 6 ‌بندي كه طبق آن افراد داراي فساد اخلاقي و فساد اقتصادي و مخالفان حاكميت از شركت در انتخابات توسط قانون منع شده‌اند. يعني آقاي عبدي رسما از حضور افراد محكوم به فساد اخلاقي و اقتصادي در مجلس حمايت مي‌كند. اين همان مجلس شايسته از نظر آقاي عبدي است؟!»

تفاوت دو نگاه در اينجاست. شوراي نگهبان مي‌گويد كه افراد فاسد اخلاقي و مالي را رد صلاحيت مي‌كند، بعد معلوم مي‌شود كه كساني وارد اين نهادها مي‌شوند كه نه ‌تنها خودشان از شنيدن كارهاي آنان شرمنده مي‌شوند بلكه ديگران را به علت راي دادن به آنان مواخذه و شماتت مي‌كنند! نگاه ديگر معتقد است كه وظيفه شوراي نگهبان اين نيست. وظيفه دادگاه‌ها و مردم است. ولي هنگامي كه مي‌گوييد من چرا كساني را كه زندان رفته‌اند، دعوت به حضور كردم، پاسخ اين است كه اولا هر زندان رفتني مانع حضور نيست. شما كه به‌ ظاهر حقوق خوانده‌ايد، چرا اين را نمي‌دانيد؟ به علاوه ثبت‌نام كه مساله‌اي ندارد. هر كس مي‌تواند ثبت‌نام كند. شما هم مي‌توانيد مطابق قانون رد كنيد. تا اينجا مشكلي نيست. مشكل از آنجا آغاز مي‌شود كه كسي با رد صلاحيت فاسد مالي و اخلاقي مساله‌اي ندارد مشروط بر اينكه مواردش طي حكم قانوني باشد و شيوه آن نيز ابلاغ به خود فرد است كه برحسب فلان حكم و ماده شما محكوميت فساد مالي يا اخلاقي داريد و رد شده‌ايد. اين پذيرفتني و مطلوب است. پس هر كسي كه واجد چنين مشكلي باشد وقتي ثبت‌نام كند و رد صلاحيت شود به ‌طور قطع جز آبروريزي براي خودش دستاورد ديگري نصيب او نمي‌شود.

ولي اينها مساله اصلي نيست. اگر شما افرادي كه فاسد باشند را هم تاييد كنيد و جامعه از حكم آنان مطلع شوند، مردم به آنان رأي نمي‌دهند. اصولا نگاه شوراي نگهبان اشتباه است. گمان مي‌كند كه مردم به چنين افرادي رأي مي‌دهند لذا بهتر است كه رد صلاحيت شوند. علت آنكه قانون صلاحيت آنان را رد كرده اين نيست كه مي‌ترسد مردم به آنان رأي دهند بلكه به اين علت كه انتخابات مبتذل مي‌شود. بنابراين حضور هر كسي كه موجب وهن مي‌شود را قانون نفي مي‌كند. از اين نظر بايد گفت برخي از كساني كه به دست امثال سعيد مرتضوي به زندان رفتند نه ‌تنها خجالتي از زندان رفتن ندارند كه آن حكم خود را مي‌توانند به عنوان سندي بر تاييد خود به مردم عرضه كنند. آيا شما مي‌خواهيد آنان را رد صلاحيت كنيد؟ بگذريم كه اين افراد عطاي چنين حضوري را به لقاي آن بخشيدند و اصلا حاضر به ثبت‌نام هم نشدند و زحمت شما را كم كردند. اميدواريم اين ‌بار مجلسي داشته باشيد كه مورد رضايت شما باشد. همان طور كه احمدي‌نژاد مورد رضايت شما بود.

در پايان مي‌خواستم چند پرسش جديد نيز طرح كنم ولي به نظرم آب در هاون كوبيدن است و طرح پرسش‌هاي جديد را مي‌گذارم براي زماني كه آن 10 پرسش را پاسخ دهيد. راستي از نظر شوراي نگهبان آقاي روحاني در سال 1392 و 1396 واجد كليه شرايط مذكور در اصل 115 بود؟ آيا هنوز هم هست؟ اگر اين اصل را نداريد، بفرماييد اينجا برايتان تكرار كنم.

مي‌دانيد فرق ما با شماها كه آنجا كار مي‌كنيد، چيست؟ شما مي‌گوييد كه اين ويژگي‌ها را در فرد يافته‌ايد و احراز كرده‌ايد بعد مسووليت حضور آنان را نمي‌پذيريد. ولي ما بايد پاسخگوي رأي دادن به افراد معدودي باشيم كه شوراي نگهبان جلويمان گذاشته و آنها را صالح و مدير و مدبر و انقلابي، داراي حسن سابقه و امانت و تقوا و مومن و معتقد به مباني جمهوري اسلامي دانسته، بعد به ما مي‌گويد چرا به يكي از اينها رأي داديد؟ اخيرا هم مي‌گويند از گذشته در محضر شيطان درس خوانده‌اند!

شما در اولين نوشته‌هاي خود مدعي شديد كه برخي از هم‌جناحي‌هاي بنده نزد شما، مواضع و ادعاهاي شورا را تاييد كرده‌اند. بنده هيچگاه از شما نامشان را نخواستم چون يا چنين افرادي نيستند، يا آنكه اگر جلسه‌اي داشته‌اند حتما اشتباه متوجه شده‌ايد و ادعاهاي شما را تكذيب مي‌كنند يا اگر هم تكذيب نكنند، شرمندگي را خواهند پذيرفت. ولي من به شما آدرس مي‌دهم. اخيرا با يكي از همفكران شما گفت‌وگويي عمومي داشتم، منتشر هم شده است. در مقابل نقد من به شوراي نگهبان ساكت شد، بعد از جلسه پرسيدم چرا ساكت شديد، گفت هيچ پاسخي درباره اين‌گونه رفتار شوراي نگهبان ندارم. فرق من با شما اين است كه نام او و ديگر نفر شاهد ماجرا را در اختيار سردبير محترم «اعتماد» مي‌گذارم اگر گرفتيد حتما پيگيري كنيد. احتمالا مجبور مي‌شويد به آنان جور ديگري پاسخ دهيد! نيازي به دادن نام دوستان خيالي بنده هم نيست چون وجود خارجي ندارند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون