• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4538 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۶ آذر

عرُس، عروسی ابد

میلاد نوری

مرگ ما هست عروسی ابد

سرّ آن چیست هو الله احد

حقیقت مرگ دشوار است؛ همچون خودِ زندگی که معنای نهفته‌اش بی‌کم و کاست ناآشکار می‌ماند. اما هرچه هست میان زندگانی و مرگ هر کسی نسبتی هست که در وجود او به هم می‌پیوندند. انسان در آغاز پیدایش و آفرینشش موجودی است این‌جهانی، حادث در جهان و احاطه‌شده به ابعاد زمان و مکان و زندگی همان نسبتی است که آدمی با تمامیت جهان برقرار می‌سازد. رخدادهای بی‌شمار معناهایی بی‌شمار دارند و این‌ معناها تنها در نسبت‌های آدمی با جهان عیان می‌شود. دشواری زندگی، دشواری برقراری نسبتی است میان موجودی که وجود جسمانی‌اش سرشار از کام‌جویی و لذت‌طلبی است با جهانی که پیوند با آن مستلزم ازخودگذشتگی و تواضع و مهربانی است. ناچار این نسبت‌ها است که تجلیات لطف و قهر است و هستی در همین نسبت‌هاست که با صفات بی‌شمار برای آدمی آشکار می‌شود. انسان در جهان زاده می‌شود، هیچ نفسی مستقل از جهان و نسبت‌های بی‌شمار که با آن دارد هویت و معنای خود را نخواهد داشت و روشن است که همگان در معنا و هویت یکسان نیستند. زندگانی آدمیان به‌ این ترتیب متفاوت می‌شود. در اینجا، درست روی زمین است که معنای زندگی و هویت هر انسانی مشخص مي‌شود و مرگ هرکس تنها در منتهای این چنین هست- بودنی معنای خود را می‌یابد. از این روست که مولانا می‌گوید:

مرگ هر یک ای پسر همرنگ اوست/ پیش دشمن دشمن و بر دوست دوست/ آن که مي‌ترسی ز مرگ اندر فرار/ آن ز خود ترسانی ای جان، هوش‌دار

زیستن اخروی تنها در استمرار زندگانی زمینی معنادار است؛ ازاین‌رو جستجوی آخرت و سعادت آن‌جهانی نه با دل‌کندن از جهان کنونی و دنیایی که در آنیم، بلکه با فرورفتن در آن و جستجوی سعادت در آن ممکن است. چه اگر سعادت آن‌جهان این است که با صفات زیبای لطف و رحمت و مهربانی خداوند همنشین باشیم، مستلزم آن است که در این جهان نیز مظهری باشیم برای علم و قدرت و حیات که در مهر و لطف و رحمت نمایان می‌شود. آنگاه کسی که زندگانی‌اش سراسر عشق به جهان و تجلیات هستی است، الفتی آن‌جهانی نیز با چنان صفاتی خواهد داشت. آن‌کس که نسبت‌هایش با جهان چنان تنظیم می‌شود که مرگ و تباهی رقم می‌زند و نفسانیتش نور حیات را در مخلوقات خاموش می‌کند، مرگ او نیز خاموشی است و مرگ پایان کامرانی اوست. راه آسمان از زمین می‌گذرد و تلاش برای فضیلت این‌جهانی مسیر تحقق سعادت آن‌جهانی است و این بزرگ‌ترین آموزه عرفان است. عارفان می‌آموزند پیش از مردن بمیریم؛ این نه نفی علم و قدرت و حیات بلکه تاکیدی است بر اینکه آدمی همچون موجودی درون‌ماندگار، برای تمام جهان و برای سعادت تمام موجودات بکوشد و رستگاری را نه در کامرانی نفسانی، بلکه در افزودن خوشنودی و خوشحالی به کائنات ببیند. در این جایگاه، آدمی فضیلت را و آبادانی و سرور این‌جهانی را برمی‌گزیند و می‌داند که مرگ او همرنگ زندگانی‌اش خواهد بود. پس از مرگ نمی‌هراسد زیرا آن‌کس که در این جهان قرین و همنشین الوهیت است، هماره همنشین الوهیت خواهد بود. 27 آذر سالروز وفات مولانا است. نگاهی به زیست این‌جهانی‌اش، تساهلش، مهربانی‌اش و تلاشش برای افزودن عشق و شادمانی به زندگان این‌جهان، آشکار می‌کند که چرا می‌گفت: «مرگ اگر مرد است گو نزد من آی/ تا در آغوشش بگیرم تنگِ تنگ». او قرین و همراه صفات الهی بود و برای او مرگ نیز چون زندگی معنادار و زیبا بود.

بی حجابت باید آن؟ ای ذو لُباب

مرگ را بگزین و بردرّان حجاب

نه چنان مرگی که در گوری روی

مرگ تبدیلی که در نوری روی

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون