• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4541 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۳۰ آذر

نگاهي به واپسين ساخته فريدون جيراني

يك آشفتگي به تمام معنا

مختار شكري‌پور

فيلم «آشفتگي» تازه‌ترين ساخته‌ فريدون جيراني مصداق عنوانش به ‌شدت از هر لحاظ به خصوص فيلمنامه آشفته و بي در و پيكراست. ديدن اين فيلم نه تنها هيچ‌گونه حظ بصري و حتي هيجان معمولي فيلم‌هاي متوسط را ندارد بلكه به گمان نگارنده با اين شلختگي داستاني هر نوع مخاطبي را سردرگم مي‌كند . فيلمي با انگيزه‌هاي غيرمنطقي و باورناپذير شخصيت‌ها، بازي‌هاي نچسپ و اغراق‌شده، موقعيت زماني مكاني ناكجاآباد كابوس‌گونه و سرد و خشن واقعيت‌انگارانه اما بي‌مبنا، دنيا و فضاي داستاني و موضوعي به دور از مسائل انسان امروز با چالش‌هايي جدي و عميق و ظريف و گاه متعالي، ساختار كليشه‌اي و خالي از بدعت و خلاقيت هنري و حتي جذابيتي صرفا سرگرم‌كننده و هيجان‌برانگيز و ... سردرگمي را به عينه در بازخوردهاي فيلم نزد تماشاگراني كه فكر مي‌كردم ممكن است فيلم مورد پسندشان واقع شود مشاهده كردم. اينكه با لحن طنزي داشتند از احتمال خواب‌نما شدن جيراني هنگام نوشتن فيلمنامه اين فيلم سخن مي‌گفتند و مي‌خنديدند.

با ديدن اين فيلم كلي پرسش بر ذهن نگارنده اين سطور آوار شد. به عنوان نمونه، اين پرسش كه جيراني چرا دست از سر اين شخصيت‌هاي بيمارنچسب و بي‌منطق و بنيان و ما به ازاي واقعي اجتماعي برنمي‌دارد؟! ممكن است اين پرسش اين جواب را در برداشته باشد كه درام و شخصيت‌پردازي قرار نيست از طريق پرداخت به شخصيت‌هاي معمولي و بي‌تنش و كنش غيرمتعارف و غيردراماتيك شكل گيرد. خب اين درست اما اين مهم بايد قاعده‌مند و منطبق بر يك ساختار و انگيزه‌هاي رفتاري و بستر منطقي و زيبايي‌شناختي توام با حظ و التذاذ هنري باشد كه ذهن مخاطب را درگير كند و چالشي جدي در او برانگيزد. درواقع، نه تنها هيچ ردي ازاين قابليت‌ها و ظرفيت‌ها در آشفتگي ديده نمي‌شود بلكه به گمان نگارنده، حرص مخاطب را هم درمي‌آورد و نگارنده به ‌شدت منتظر پايان آن بودم تا از اين شكنجه‌اي كه جناب جيراني بر ما تحميل كرده نجات پيدا كنم اما چون به منظور نوشتن يادداشتي بر آن به ديدن اين فيلم نشسته بودم، سالن را ترك نكردم. در ادامه بايد گفت كه پردازش شخصيت‌ها مبتني بر هيئت و شمايل واقعي جامعه فيلم نيست حتي اگر متعلق به اين دوران و برهه نباشد چون كنش‌ها و واكنش‌هاي هر شخصيتي نيازمند انگيزه‌هايي مطابق با آن سطح اجتماعي و رواني‌اش است هرچند كه رفتارها و عملكردهاي پس‌زمينه شخصيت «دريا مشرقي» با بازي مهناز افشار و «ارژنگ» با بازي قابل‌پذيرش‌تر مهران احمدي تا حدودي منطقي مي‌نمايد اما همين عملكردها هم در اينجا بسيار اغراق شده است. ديگر، عملكردهاي «برديا» و «باربد» با بازي هميشه نچسپ بهرام رادان بماند كه زمينه شكل‌گيري آن هيچ منطق دراماتيك و منطقي و باورپذيري ندارد. اينكه آدم حيرت مي‌كند كه سر و سامان نيافتن زندگي «باربد» فيلمنامه‌نويس موجبات حسادت او شود و تا جايي اين حسادت پيش رود كه برادر موفقش «برديا» را كه دوستش هم داشته بكشد. اين جنايات فجيع، محتاج انگيزه‌هايي بسيار قوي و ظريف و منطقي است نه انگيزه‌هاي معمولي مبتني بر ادبيات و داستاني به شيوه پاورقي‌ها. در واقع، متكي شدن به چنين كنش‌ها و واكنش‌هاي كليشه‌اي در اين عصر بدعت‌ها و ابتكارات شگفت‌انگيز سينمايي و ادبي، آن هم توسط كسي مثل «فريدون جيراني» كه خود و برخي ازهم‌سليقه‌هايش او را فيلمنامه‌نويسي حرفه‌اي مي‌پندارند بعيد به نظرمي‌رسد! بازيگران هم، گويا فقط جلوي دوربين رفته‌اند كه هم كاري كرده باشند و هم دست رد بر سينه جيراني نزده باشند. بازي‌ها، دروني نشده و اغراق شده و نچسب است و فكر نكنم همذات‌پنداري مخاطبي حتي از جنس خود اين آدم‌ها را هم برانگيزاند.اغواگري شخصيت دريا مشرقي كه نقش زن اغواگر اين آشفتگي به اصطلاح نئو نوآر و كابوس‌مانند جيراني است، اصلا درنيامده چون هيچ بارقه‌اي از افسونگري از اين طيف زنان در آن ديده نمي‌شود و بازي‌ها بيشتر يك مزاح طنزآميز به نظر مي‌رسد كه چندش مخاطب را نيز موجب مي‌شود. در كل، اين شخصيت‌ها درك‌شدني نيستند و به فراخور مطالبات كه فيلمسازي كه اجتماعي‌نويسش مي‌پندارند، پرداختن ناشيانه به چنين موضوعات و دنيا و شخصيت‌هايي قانعش مي‌كند هرچند كه عشق و جنايت، كهن‌الگوهايي ازلي ابدي هستند و هر هنرمندي هم در انتخاب فضا و موضوع اثرش آزاد است اما بايد منطقي هرچند معمولي اما مقبول و آبرومندانه در كارش باشد و به فكر برآوردن انتظارات هم باشد. اثرش حتي اگر صرفا براي دل خودش هم باشد، بايد به فكر مقبوليت آن و بازتاب مناسبي در اين دنياي اشباع شده از شبكه‌هاي اجتماعي و رسانه‌هاي ديداري و شنيداري و مجازي باشد. وگرنه مثل باربد كه براي دلش فيلمنامه مي‌نوشت اما سر از دنيايي تراژيك و سرد وخشن و بي‌روح درآورد، بازخوردي سرد و بي‌رمق از انعكاس اثرش خواهد گرفت. و جاي تاسف و تعجب و ناخرسندي است كه چنين فيلمي جاي فيلم‌هاي به‌طور قطع خلاقه و جسوري را، هم روي پرده سينماها و هم جشنواره‌اي مثل فجر، گرفته و جا دارد اين هيئت انتخاب را به‌خاطر پذيرش آن مواخذه كرد و به چالش كشيد!

در پايان بايد گفت، جيراني با ساخت فيلم خفگي، بارقه‌اي در كارش پيدا كرد و دست به ابتكارات فرمي هرچند تصنعي و كمتر مبتني برخلاقيت و بدايع هنري زد و اين گمان مي‌رفت كه قدم‌هاي مقبول‌تري پس از خفگي كه فكر مي‌كنم يك آزمون براي او مي‌توان تلقي كرد، بردارد اما با اين بازگشت به ساخته‌هاي قبلي به نسبت مقبول‌ترش چون قرمز و پارك‌وي و سالاد فصل، مهر پايان بر كارش نهاده و مخاطبانش را از خود نا اميد كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون