• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4543 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲ دي

متفكر دردآشنا

سيدعلي ميرفتاح

سيد عباس معارف اسمي نيست كه براي اهل علم ناآشنا باشد معذلك مردم عادي او را نمي‌شناسند و از زندگي و تاملات فلسفي او اطلاعي ندارند. او آخرين بازمانده از طايفه حكماي انسي بود كه وارد گود فعاليت‌هاي اجتماعي شد و با اتكا به ماثورات ديني و بهره‌گيري از دانش روز براي اصلاح ساختارهاي ناعادلانه اقتصادي آستين بالا زد. از اين جهت شاخص‌ترين كار او تدوين «قانون كار» بود كه البته از همان بدو امر با موانع و محظورات جدي روبه‌رو شد. اگر بخواهيد ظلم و عدالت جامعه‌اي را بسنجيد، جدي‌ترين متر و معيارش قانون كار است. هر جامعه‌اي كه حقوق كارگر را محترم بشمارد، مي‌توان اميدوار بود كه حقوق ديگر اصناف را نيز محترم مي‌شمرد.

مع‌الوصف احقاق حقوق كارگر به سادگي ممكن نيست و در اين عرصه بسياري از آرمانگرايان سپر انداخته‌اند؛ يا از سر افراط به ورطه كمونيسم افتاده‌اند يا با تفريط جاده‌صاف‌كن نئوليبراليسم شده‌اند. ضمن اينكه اين عرصه پرخطر آميخته به سوءتفاهم و سوءظن است. به خصوص در آغازين سال‌هاي انقلاب هر كس از كارگر سخن مي‌گفت خيلي زود متهم به «چپ» مي‌شد يا در آن مغناطيس حيرت‌انگيز چپ، چپ مي‌كرد. از هوشمندي‌هاي امام خميني يكي همين بود كه امتياز انحصاري دفاع از كارگر را از سازمان‌هاي چريكي و از فعالان ماركسيست گرفت و به مناسبت اول ماه مه، در ستايش مقام كارگر گفت: «خدا هم كارگر بوده است.» اين جمله امام از يك طرف چپ‌ها را خلع سلاح اما از طرف ديگر كه از اولي مهم‌تر است فضا را چنان باز كرد و هزينه ورود نيروهاي مومن و انقلابي را به عرصه دفاع از كارگران پايين آورد. البته ضعف نظريه‌پردازي و كار پژوهشي در اين وادي به قدري مشهود بود و هست كه دست مدافعان سرمايه‌داري براي تهمت زدن و تخطئه كردن رقيب باز بود و هست. مرحوم معارف كه جاي خود داشت، حتي شهيد مطهري هم متهم به گرايش‌هاي ماركسيستي شد و عملا مباحث اقتصادي‌اش به كنار رفت. ديگر بزرگاني هم كه خواستند اقتصاد اسلامي را تبيين كنند از تهمت و قضاوت دور نماندند و سايه سنگين ماركسيسم، در بهترين حالت سايه سوسياليسم بر نوشته‌ها و گفته‌هاي‌شان افتاد. عباس معارف مومن بود و كوله‌بار سنگيني از دانش ديني همراه داشت. نه‌تنها بر روايات و منقولات مسلط بود، بلكه ذوق عرفاني داشت و امور عالم را از منظر «حكمت» مي‌ديد. او اما فلسفه غرب را هم نيكو مي‌دانست. «دانستن» تعبير مناسبي نيست و اگر بخواهم حق مطلب را ادا كنم بايد بگويم او به معني حقيقي كلمه «متفكر» بود و مي‌توانست بين يافته‌هاي فلسفه غرب و آموزه‌هاي صوفيانه و حكيمانه پيوند برقرار كند. خيلي از متفكران معاصر اين پيوند زدن را مغالطه مي‌نامند و هنگامي كه بخواهند فيلسوفي را تخفيف بدهند، تعبيري شبيه اين به كار مي‌برند كه «او مي‌خواست فاصله بين هايدگر و ابن عربي را با حكمت انسي پر كند». شبيه اين عبارت را البته مرحوم شايگان براي مرحوم فرديد به كار برده ديگران هم گفته‌اند اما اگر نيك بنگري اين بزرگواران نيز از التقاط‌ گريزي نداشته‌اند و اگرچه به شكلي ديگر و با پيش‌فرض‌هاي ديگر، غرب و شرق را به هم دوخته‌اند. حتي مي‌توان گفت كه ما گاهي خواسته و اغلب ناخواسته «التقاط» را به مثابه يك روش پذيرفته‌ايم و به كمك آن فكر خود را سامان داده‌ايم. التقاط البته كه با خودش پريشاني مي‌آورد اما اگر اين پريشاني از سر خودآگاهي باشد، مي‌تواند به كسب جمعيت منتهي شود. معارف مصداق بارز تعبير حافظ بود كه «از خلاف آمد عادت بطلب كام كه من/ كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم...» بحث التقاط بماند براي بعد اما عجالتا همين قدر بگويم كه ما از يك‌سو نمي‌توانيم و نبايد نسبت به ماثورات ديني و تاريخ حكمت و عرفان بي‌اعتنا باشيم، از سوي ديگر نمي‌توانيم و نبايد از فلسفه غرب احساس بي‌نيازي كنيم يا آن را دست‌كم بگيريم. ضمن اينكه در تفكر حكمي فهم تقدير تاريخي نيز مهم است و به ما كمك مي‌كند تا نسبت خود را با آنچه داريم و آنچه هستيم، بازتعريف كنيم. هنر معارف هم همين فهم حوالت تاريخي بود و آنچه او را از همقطارانش متمايز مي‌كرد وقوف خردمندانه بر نسبتي بود كه با عالم داشت. او گرفتار بي‌عالمي نبود و مي‌دانست چه نسبتي با غرب و شرق دارد. خيلي‌ها همين‌ كه به عرفان و هنر و حكمت تعلق خاطر يافتند، عزلت‌نشين شدند و از امور دنيا كناره گرفتند. معارف اما اتفاقا به حد مقدور وارد ميدان شد و تا آنجا كه دستش رسيد، ميدان‌داري كرد. از همين‌رو با آنكه عمرش كوتاه بود و گرفتار عسرت بود و مريضي مزمن دست و بالش را بسته بود، توانست حلقه‌اي از متفكران دردمند را به دور شمع وجودش جمع كند و شيوه تفكر حكيمانه را به ايشان ياد دهد. تفكر، خاصه تفكر ادريسي ياد دادني نيست، اما شيوه‌اش را چرا. معارف سال‌هاست كه دستش از دنيا كوتاه است، اما او نيز همچون اسلاف خردمندش كماكان منشأ اثر است و به واسطه گفته‌ها و نوشته‌ها و سروده‌هايش، همچنين شاگردان نيك‌محضري كه تربيت كرده در اصلاح فكر و ذكر ما مي‌كوشد و ساختارهاي غلط ذهني، حقوقي، اقتصادي و فلسفي دوستانش را اصلاح مي‌كند. از اين حيث او همچنان زنده است و به تربيت متفكران دردآشنا مي‌كوشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون