«با سرد شدن هوا مصرف گاز در بخش خانگي افزايش يافته است و به همين دليل تمام ذخاير سوخت مايع نيروگاهها رو به اتمام است.» علياصغر سعيدي، جامعهشناس و دانشيار دانشگاه تهران در گفتوگو با «اعتماد» به بررسي ريشههاي مصرفگرايي در گزاره فوق پرداخته است، گزارهاي از معاون تامين و توزيع شركت ملي پخش فرآوردههاي نفتي كه نشان ميدهد برخلاف افزايش قيمت در حوزه سوختهاي فسيلي، مصرف همچنان در جامعه بالاست و دمي به اسراف ميزند. مترجم كتاب «جامعهشناسي مصرف (گردشگري و خريد)»، در مقالههاي تاليفي خود در نشريات علمي داخلي و بينالمللي نگاه ويژهيا به مفهوم مصرف و بسط آن در جامعه ايران دارد، براي مثال ميتوان به دو مقاله «بازانديشي مصرفكننده يا مصرف تظاهري در ارتباطات سيار»، «جامعه مصرفي و جوانان»، از ميان آثار او اشاره كرد. سعيدي خصوصا در مقاله «موجهسازي مصرف تظاهري: مصرف كالاها و خدمات مديريت بدن در زنان مشهد» نگاه ويژهاي به سازوكار مصرف دارد و به پديدهاي به نام «مصرف تظاهري ميپردازد» و طبق اين نگاه، به «اعتماد» ميگويد كه رواج مصرفگرايي در ايران عموما مبتني بر هويتيابي يا تشخصيابي طبقاتي از قبل مصرف كالايي است. او بهشدت با تاثير افزايش قيمت روي كاهش مصرف آن كالا مخالفت ميكند و ميگويد: «شما قيمت بنزين را ميكنيد ليتري سه هزارتومان، حالا يكي از تشخصهاي طبقاتي اين ميشود كه من با استفاده مكرر از اتومبيل شخصيام نشان دهم كه ميتوانم اين قيمت بالا را بپردازم. به همين دليل است كه جامعهشناسان ميگويند قيمت تعيينكننده نيست.»
چه تفاوتي ميان دو مفهوم مصرف و مصرفگرايي هست و با تكيه به كدام مفهوم ميتوانيم بابي را براي انديشه درباره رويكرد جامعه ايران به اسراف به كار ببريم؟
تعريف اين مفاهيم به يك ديدگاه تاريخي هم نياز دارد. معمولا وقتي از منظر تاريخي به قضيه مصرف نگاه شود، بحثها از آنجايي آغاز ميشود كه توليد انبوه شكل گرفت و مصرف هم به دنبال توليد انبوه تعريف و تبيين ميشود. سيستمهاي سازمان اجتماعي كار، همگي در خدمت بالابردن ميزان توليد بودند كه اين مساله ريشه در انديشههاي «آدام اسميت» (فيلسوف سده 18 اسكاتلند، پدر اقتصاد مدرن) دارد. ميتوان نتايج توليد انبوه را به خوبي در فيلم عصر جديد، اثر «چارلي چاپلين» ديد. همانطور كه اين فيلمها نشان ميدهند، وقتي توليد افزايش پيدا كرد، لازم بود تغييري در رفتار مردم صورت بگيرد تا براي مصرف توليدات جديد راغب شوند. بسياري از جامعهشناسان و روانشناسان، به خصوص روانشناساني كه تابع نظريات فرويد بودند، اعتقاد داشتند كه اين ميل به مصرف از طريق ناخودآگاه صورت ميگيرد. جنبشهاي مختلفي هم عليه اين شيوه كه بيشتر متاثر از ديدگاههاي ماركسيستي بود، به وجود آمد. طبق اين ديدگاهها، مصرف به معناي توليد يا ترغيب افراد، با توجه به نظام سرمايهداري بود. اين نوع مصرف حق انتخاب را از افراد ميگرفت. متفكري مثل تئودور آدورنو (جامعهشناس نئوماركسيست و فيلسوف آلماني) معتقد بود اين نظام سرمايهداري است كه افراد را از منظر فرهنگي ترغيب ميكند تا تابستانها به كنار دريا سفر كنند و اين سفر، انتخاب افراد نيست. اينجا بحث مصرفگرايي مطرح ميشود و اين انديشمندان معتقدند نظامسرمايهداري افراد را دستكاري ميكند تا مردم يك جامعه بيشتر و بيشتر مصرف كنند. اما ميتوان گفت حالا عصر اين بحثها گذشته است. امروز تغيير نگاهي در نظر جامعهشناسان رخ داده است و آنها به اين باور رسيدهاند كه هرچقدر انسان به مصرف خود آگاه باشد و بتواند خود را در كالايي بيان كند كه مصرفكننده آن است، آنگاه فروش آن كالا تضمين ميشود. آگهيهاي جديد نيز از همين روال تبعيت ميكنند. براي مثال آگهي يك اتومبيل در گذشته ممكن بود فقط به كاركرد ماشين توجه كند، اما حالا آگهي خودروها كاركرد سبز اتومبيل را نشان ميدهند. امروز انسانها نه به قول ماركسيستها، آنقدر ناآگاه هستند و نه نظام سرمايهداري آنقدر توان دستكاري افراد را دارد، بلكه امروز جامعهشناسان معتقدند ميتوان به افراد آگاهي داد تا مصرف را محدود كنند يا مصرفي انجام دهند كه به آن تمايل دارند. با همين مساله هم اندازه توسعهيافتگي كشورها بررسي ميشود.
معاون تامين و توزيع شركت ملي پخش فرآوردههاي نفتي اخيرا اشاره كرده است كه مصرف گاز خانگي امسال به نسبت سال گذشته، 250 ميليون مترمكعب افزايش يافته است. ايران به گفته اين معاونت، جزو كشورهاي در حال توسعه است اما از نظر آلايندگي جزو 10 كشور اول دنياست و ديماه، روزانه 250 ميليون ليتر سوخت مايع در بخش نيروگاهها و حملونقل كشور مصرف شده است. اين درحالي است كه با افزايش بهاي گاز مصرفي خانگي و بنزين انتظار ميرفت مصرف اين دو سوخت فسيلي كاهش بيابد، اما چنين نشد. تحليل شما از اين مساله چيست؟
قيمت تعيينكننده نهايي نيست و نبايد تحليلها را به قيمت تقليل داد. بعد از افزايش قيمت بنزين ديديم كه عملا در ميزان تردد اتومبيلها در خيابان تاثيري نگذاشت. بعضي از افراد معتقدند افزايش قيمت بنزين بايد بيش از اينها بود و براي مثال، ليتري 10 هزارتومان ميشد تا مصرف را كاهش دهد. اما هرچقدر هم قيمت بنزين و گاز و آب افزايش پيدا كند، لزوما روي مصرف تاثير نخواهد داشت.
قيمت نميتواند تعيينكننده نهايي در مصرف و مصرفگرايي، خصوصا در مورد سوختهاي فسيلي باشد و شما معتقديد اگر قيمت بالا برود، اسراف همچنان ادامه خواهد داشت، چه علت ديگري به نظر شما وزنه بيشتري در اسراف و مصرفگرايي در قبال سوختهاي فسيلي دارد؟
يك بحث تكنيكي است و يك بحث اجتماعي و فرهنگي. ما جامعهاي هستيم كه هنوز اوقات فراغت خانهمحور ندارد، اما غربيها تا اندازهاي توانستهاند اوقات فراغت خود را خانهمحور كنند و براي فراغت، به استفاده از اتومبيل روي نياورند. دليل ديگر، دليل تكنيكي است. براي مثال ميتوان به نوع معماري و خانهسازي شهرهاي خودمان اشاره كنيم، استفاده از پنجرههاي دوجداره يا سازههايي كه مصرف انرژي را كاهش دهد، در كشور ما به شكل جدي مورد توجه قرار نگرفته است. اما در كشورهاي توسعهيافته افراد حتي بدون اينكه بدانند در خانههايي زندگي ميكنند كه مصرف را محدود ميكند و اين برنامهها در كشور ما نيست. علاوه بر آن ميتوان به آموزشهايي اشاره كرد كه در نظام آموزشي از دوران كودكي به افراد به صورت مستمر و جدي داده ميشود. اما نكته اينجاست كه كشورهايي كه توانستهاند مصرف خود را به حد معقولي برسانند، مسائل را به صورت يك مجموعه نگاه كردهاند و به مجموعهاي از مسائل پاسخ دادهاند، اما ما فقط نگاهمان روي قيمت است.
شما به گذران اوقات فراغت در خانه اشاره كرديد، قطعا نميتوان چشمانداز يكنواختي را براي يك جامعه در سالهاي مختلف در نظر گرفت، پيش از گسترش شهرها و هجوم خودروها به شهر، اسراف و مصرف صورت خوشي در فرهنگ ما نداشت، اسرافكار از زيانكاران بود اما حالا حتي افزايش قيمت كالاها هم باعث كاهش اسراف نميشود، علت اين چرخش را در جامعه چه چيزي ميدانيد؟
يك علت اصلي، تحرك اجتماعي در اين چند سال است، اين تحركات اجتماعي هنوز هم اتفاق ميافتد، نمونهاش تغييرات گستردهاي است كه هر دوره در نمايندگان مجلس ميبينيم. اين تغييرات وقتي افزايش مييابند، گروههاي جديدي از طبقات ديگر اجتماعي به طبقه متوسط راه مييابند، جامعه شكل پيچيدهتري پيدا ميكند و اين افراد براي نشاندادن تشخص خود، به مصرف روي ميآورند كه ما اسم آن را ميگذاريم مصرف تظاهري. شايد در گذشته ما فقط اوقات فراغت تظاهري داشتيم. مثلا در يك روستا، كدخدا با كار نكردن نشان ميداد كه تشخص دارد. يا نشانهشناسان ميگويند ناخنهاي بلند خانمها در گذشته، بيشتر نشان اين بود كه آنها كار نميكنند و اوقات فراغت بيشتري دارند. حالا اما مصرف شكلهاي ديگري پيدا كرده است، مصرف با افزايش مد ناشي از انتشار ارزشهاي طبقات مختلف به مردم منتشر ميشود و درنتيجه، نوع مصرف تقليدي و تظاهري ميشود تا تشخص طبقاتي به رخ كشيده شود. نگاه كنيد شما قيمت بنزين را ميكنيد ليتري سه هزارتومان، حالا يكي از تشخصهاي طبقاتي اين ميشود كه من با استفاده مكرر از اتومبيل شخصيام نشان دهم كه ميتوانم اين قيمت بالا را بپردازم. به همين دليل است كه جامعهشناسان ميگويند قيمت تعيينكننده نيست.
شما در يكي از مقالههايتان به مفهوم موجهسازي مصرف اشاره كردهايد. آيا موجهسازي مصرف انرژي با مصرف لوازم آرايش، يا مثلا خريدن آخرين تكنولوژيهاي روز دنيا يا اقتدا به يك برند خاص تشابه دارد؟
اشتباهاتي كه در تحليلها نسبت به مصرف صورت ميگيرد، در همين نكتهاي است كه شما به آن اشاره كرديد. اقتصاددانها در تحليل انواع مصرفي كه در جامعه صورت ميگيرد صرفا به مساله قيمت نگاه ميكنند اما هركدام از آنها تحليل جداگانه دارد. شخصي كه از موبايل استفاده ميكند مصرف تظاهري دارد، برخي افراد از گوشيهاي هوشمند خود هويت ميگيرند. گروههايي هم هستند كه ميخواهند با مصرف محصول خاصي يا با شكل مصرف خود، تشخص طبقاتي نشان دهند. در مواد بدن و لوازم آرايشي بايد اشاره كنم كه گفته ميشود در عصر ما يك بدنآگاهي شكل گرفته است. روزگاري بود كه دكارت ميگفت من ميانديشم، پس هستم، سنجه انسان، انديشه بود و محور بودن با تفكر معنا ميشد. اما حالا اين هستي با بدن معنا ميشود: من خوب ميخورم، من فلان عطر را ميزنم، من فلان لباس را ميپوشم، پس هستم.
اين دو شكلي از مصرف كه بررسي كرديد به صورت كلي چه تاثيري ميتواند بر اقتصاد بگذارد؟ احيانا رابطه دوسويهاي ميان شكل اسرافي مصرف و چارچوب اقتصادي جامعهاي وجود دارد؟
پيش از پاسخ به شما بايد بگويم نه فقط ما، بلكه دنياي ما، دنياي مصرف شده است. اگر دنياي ما، قبلا دنياي توليدي بود، طبق روال آن دنيا، هرچقدر جامعهاي بيشتر توليد ميكرد، بيشتر احساس سرزندگي داشت. اما جامعههاي جديد، جامعههاي مصرف هستند، نه توليد و مصرف بيشتر به مردم يك جامعه حس سرزندگي ميدهد. بسياري معتقدند امروز اين توليدكنندهها هستند كه به دنبال مصرفكننده ميدوند.
تبعات چنين دنيايي روي يك جامعه، مثل جامعه ايران چيست؟
دقت داشته باشيد كه در چنين دنيايي احساس محرومشدن از مصرف بسيار شديدتر و مخربتر از قبل است. به نظر من تحريم اقتصادي در دنياي مصرفي جديد بدتر از حمله نظامي است. ما كه ديگر در دنياي نظامي زندگي نميكنيم، در دنياي مصرفي هستيم و محروميت افراد از مصرف تنبيه بيشتري به حساب ميآيد. براي مثال در يكي از جوامع مصرفي، براي فردي كه از فروشگاه بزرگي دزدي ميكند، بيش از آنكه زندان رفتن تنبيه باشد، محروميت آن فرد از حضور در آن فروشگاه مايه آزارش ميشود. مصرف حتي آزادي رفت و آمد هم هست. در فضاهاي مصرفي و فروشگاههاي بزرگ افراد فقط خريد نميكنند، گردش و تفريح هم ميكنند و اينها ويژگي جوامع مصرفي است.
چاره تعادلبخشي به مصرف و اسراف را در جامعه ايران چه ميدانيد؟
به نظرم اگر انسان را فردي آگاه بدانيم، اين فرد ميتواند در قبال مصرف، حوزههاي خطر يا حوزههاي كنترل خود را بداند و طبق اين حوزهها مصرف خود را تنظيم كند. تا اين بحثها در حوزه عمومي به وجود نيايد، كنشي نيز شكل نميگيرد. ما در ايران هيچ انجمن مصرفكننده نداريم. انجمن حمايت از مصرفكننده داريم كه دولتي است و براي تنظيم قيمت به كار ميرود. اما در كشورهاي توسعهيافته در هر حوزهاي انجمن مصرفكننده وجود دارد. صدها آگهي هر روز در مورد مواد آرايشي و رسيدگي به بدن به مغز ايرانيان ميرود، اما جايي براي جمعشدن و به اشتراك گذاشتن اين تجربهها و آگاه شدن از مرزهاي خطر اين نوع مصرفها وجود ندارد. حوزه عمومي اگر باشد، ميتواند از قبل گفتوگو به كنش منجر شود و اين نوع رفتارهاي اسرافي و مصرفگرايي با گسترش دادن حوزه عمومي از طريق انجمنهاي مختلف به تعادل ميرسد.