• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4583 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۱ بهمن

بالغ شده‌ايم

به بلوغ مردم اشاره مي‌كنيد يا بلوغ رسانه‌ها؟

بلوغ همه. چه در رفتار نهادهاي كشور و چه در مردم و چه در فعاليت رسانه‌اي. چرا نمي‌خواهيم اين بلوغ را به رسميت بشناسيم؟

بگذاريد برايتان از تجربه‌اي شخصي بگويم. چندي قبل خطاب به همكارانم گفتم نسبت به دوره بعد از دوم خرداد الان روزنامه‌ها آزادي بيشتري دارند. بحث به جدل كشيد چراكه معتقد بودند خط قرمز‌ها لايه‌لايه شده و بيشتر شده. بعد شما چطور معتقديد كه رسانه‌هاي ما يا كنشگران به بلوغ رسيده‌اند.

براي اينكه نبايد فقط يك بعد از ماجرا را ببينيم. اصولا ما در گفت‌وگو در كشورمان مشكل داريم. پايه گفت‌وگو در كشورمان كاملا تبليغاتي است. در خانه هم نمي‌توانيم با هم گفت‌وگو كنيم و به دعوا ختم مي‌شود. از سوي ديگر برخي از مردم به نوعي بيشتر دنبال نداشته‌هايشان هستند. داشته‌هايشان را فهرست نمي‌كنند. نداشته‌هايشان ر احتما مي‌دانند اما اگر بپرسيد چه داريد قطعا اطلاعات دقيقي ندارند مثلا چي دارم حتي اثاثيه چون تا رسيدن به يك خواست انگيزه هست و قتي حتي چيزي را هم بخريم خيلي استفاده از آن موضوعيت ندارد و اقعا ما در منزل چي داريم را نمي‌دانيم اما چي نداريم را خوب مي‌دانيم - بعد اينكه قضاوت در مدل زندگي‌هاي ما بخشي از فرهنگ شده است. قضاوت‌ها به برداشت و برداشت‌ها به نيت‌خواني منجر مي‌شود. اينجا مي‌خواهم بر نكته‌اي ديگر تاكيد كنم كه در چنين شرايطي ما كمتر اطلاعات توليد مي‌كنيم ولي تا دلتان بخواهد ديدگاه توليد مي‌كنيم و قضاوت ما هم منبعث از برداشت‌ها ست نه اطلاعات و مستندات و به همين خاطر خبر بد عملا خبر خوب شده است و با اشتياق براي هم ارسال مي‌كنيم

با اين فرض فكر مي‌كنيد مقايسه رفتار رسانه‌اي و برخورد با رسانه در دو دوره بعد و قبل از پيروزي انقلاب چگونه باشد.

به نظر من اين دو دوره اساسا قابل قياس نيستند و هر دوره را بايد با خودش مقايسه كرد و ربطي به هم ندارند. ولي مي‌توانم بگويم همين انقلاب بود كه منجر به انقلاب در رسانه‌هاي ما شد. چه در پيروزي انقلاب، چه در دوران تشنج‌هاي بعد از پيروزي انقلاب، چه در دوره جنگ تحميلي. چه بعد از جنگ و چه در برهه دوم خرداد.چه در دولت احمدي‌نژاد و چه در دولت روحاني. وگرنه كه همان روند با 2 يا 3 روزنامه ادامه پيدا مي‌كرد و شرايط هم كما في‌سابق بود. البته فراز و فرود داشته است. شما نبايد فقط به فرودهايش توجه كنيد بايد به اين توجه كنيد كه فرازي بوده كه به فرود انجاميده است. آنچه قبل از انقلاب اسلامي بوده است يكنواخت بوده و اگر انقلاب نمي‌شد كه اين فراز و فرودها پيش نمي‌آمد. بالاخره رسانه‌اي باز شده كه توقيف شده است. اينجا روزي در اين اتاق مرحوم احمدبورقاني مي‌نشسته است و روزي هم محمدعلي رامين. هر دو را بايد ببينيم. روزي اين كشور رسانه‌هايش محدود به تعداد انگشت‌شماري بوده است و الان بيش از 13هزار رسانه و عملا متاثر از كثرت رسانه – محتواي رسانه و اثر رسانه بايد انصاف داشت حاكميت جداي از تحولات فناوري اطلاعات به تكثير رسانه و نقش پذيري رسانه اعتقاد دارد و دولت به ويژه اختصاص ارز كالاي اساسي به كاغذ همانند دارو را مي‌توان به راحتي دريافت كه دولت به ميزان دارو كاغذ روزنامه را براي مردم ضروري مي‌داند و مثال‌هاي متعدد مي‌توان دراين مورد ذكر كرد

پس معتقد نيستيد كه در حال حاضر به واسطه ترس از توقيف يا برخورد با رسانه‌ها نوعي خودسانسوري بر رسانه‌ها و برخبرنگاران حاكم شده است.

ببينيد نقص‌ها را ناديده نمي‌گيرم اما آيا خودسانسوري صرفا متوجه اين ترس از توقيف است؟ اگر روزنامه‌نگاري در خيابان پارك‌دوبله كرد و جريمه‌اش كردند بايد بگوييم روزنامه‌نگاران را جريمه مي‌كنند؟ الان بستن روزنامه راحت‌تر است يا بازكردن روزنامه. الان تسهيلات بيشتر در خدمت انتشار است يا مانع از آن. وقتي مي‌گويند بياييد اينترنت هديه بگيريد 18هزار نفر به عنوان خبرنگار و اهل رسانه ثبت‌نام مي‌كنند. اين نشان‌دهنده توسعه رسانه است يا محدوديت آن؟ اما بگذاريد از شما بپرسم جاي خوانندگان در روزنامه‌هاي ما كجاست؟ در روزنامه شما كجاست؟ كدام صفحه؟ حتي بقال هم سر كوچه با خريدار صحبت مي‌كند و حال و احوال مي‌كند اما ما كجا خواننده خود را به رسميت مي‌شناسيم و با او حال و احوال مي‌كنيم؟ اصلا چندتا از مخاطبانمان را مي‌شناسيم. وقتي طرف 2 صندوق گوجه مي‌خرد مي‌آورد براي فروش ريسك مي‌كند تا بتواند فروش داشته باشد و سود كند. آن وقت در رسانه ما نمي‌خواهيم ريسك كنيم؟ وقتي آمار و اطلاعاتي مي‌خواهيم بدهيم حاضر نيستيم برايش سند و مدرك داشته باشيم و ريسك كنيم تا آن سند و مدرك را فراهم كنيم. اگر ما حال نداريم از پشت ميز بلند شويم و براي تهيه خبر به جايي برويم حالا يا انگيزه نداريم يا مشكل اقتصادي يا هرچه اين را به گردن خودسانسوري و ترس از توقيف نگذاريم. در ماجراي سيل سيستان و بلوچستان چه كسي مانع رسانه‌ها بود كه بخواهند بروند و محتوا توليد كنند. ما يكي از مشكلاتمان اين است كه وقتي اتفاقي مي‌افتد اصلا نگراني درباره اسكان و دادن خدمات به خبرنگاران در آن منطقه نداريم چون شايد هيچ ‌خبرنگاري وارد منطقه نمي‌شود! بعد يك نفر از آنجا عينا يك خبر را به چند رسانه مي‌دهد. اين موضوع كه ديگر ربطي به آزادي مطبوعات ندارد پس چرا ما در اين عرصه‌ها كاري نمي‌كنيم. ما فقط در يك مساله ممكن است بحث داشته باشيم و آن امنيت است. در هيچ‌جاي دنيا هم موضوع امنيت را معامله نمي‌كنند. من در سال 1369 در دهلي نو خبرنگار ايرنا بودم. بابت خبري كه در آن نوشته بودم «كشمير اشغالي» مرا احضار كردند و گفتند ويزايت را باطل مي‌كنيم. بعد شما چه انتظاري داريد؟ جالب است مردم ما براي سكوت اطلاع‌رساني درباره ماجراي هواپيما معترضند اما هيچ كس نمي‌گويد چرا امريكايي‌ها دارند قطره‌چكاني تلفاتشان در ماجراي حمله موشكي به عين‌الاسد را منتشر مي‌كنند. در ماجراي سقوط هواپيمايشان در افغانستان هم همين‌طور. خوب اين اصولا نه سانسور است نه محدوديت اطلاعات البته اين نافي نقد درمورد اطلاع‌رساني درمورد اصابت موشك نيست اما مي‌گويم همه موضوعات را باهم ببينيم نقص داريم بايد خودمان اصلاح كنيم و ان‌شاء‌الله مي‌كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها