• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4586 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲۶ بهمن

نگاهي به فيلم 1917، ساخته سم مندس

فيلمساز زير سايه هيبت فيلمبردار

ن. شاه‌بنده

 فيلم 1917 بزرگ‌ترين ضربه را از همان نقطه قوتش مي‌خورد. سم مندس پشت نام بزرگ راجر ديكينز هنرش گم ‌مي‌شود. فيلمبرداري در مقابل اثر قد‌علم كرده و سايه‌اش روي فيلم سنگين است. راحت‌تر بگويم: فيلمنامه كم مي‌آورد. شايد بهترين كار براي نوشتن از 1917 اين است كه به‌طور غير‌معمول از فيلمبردار شروع كرده و بعد به اثر بپردازيم.

فيلم 1917 با دو نماي بلند حدودا يك ساعته روايت خود را بيان مي‌كند. قطعا به تصوير
در آوردن فضاي جنگ با آن ناهمواري زمين، سقوط هواپيما و ريزش آوار بدون كات، كار بس دشواري است و ديكينز شاهكاري ديگر پس از «رستگاري در شائوشنگ»، «جايي براي پيرمردها نيست»، «بليد رانر» و... در ليست بلند بالاي آثاري كه فيلمبرداري كرده است، نشانده اما در مقابل سم مندس در اثر گم شده و ناپيداست. بازي بازيگران به‌طور محسوسي ضعيف است. بليك به هيچ عنوان نمي‌تواند مصمم بودنش در اتمام فريضه را نشان دهد، او تنها مسير را طي مي‌كند، اما در ايجاد حس تعهد به تكليف قاصر است. جورج مك كي اما نقش سربازي را كه بسيار ترسيده اما در راه رسيدن به هدف قاطع است، به خوبي اجرا مي‌كند. فيلمنامه بسيار چيده شده و طي كردن مسير از آنچه به نظر مي‌رسد آسان‌تر است. عملا هيچ نيروي دشمني در مقابل اسكافيلد و بليك نمي‌بينيم و همان تعداد انگشت‌شمار موجود به راحتي ناپديد مي‌شوند! احتمالا اگر تاكيد بر فيلمبرداري اثر به شيوه سكانس‌پلان نبود شاهد فضاي واقعي‌تري از جنگ و كلوزآپ‌هاي بيشتري از چهره بازيگران براي ايجاد حس همزادپنداري عميق‌تر با شخصيت‌ها بوديم و همه‌ چيز به اين آرامي و به اين اندازه حساب شده كه كارگردان با خود بگويد نكند در زمان فيلمبرداري چالشي پيش آيد تا مجبور به كات دادن شويم پيش نمي‌آمد.

روايت 1917 با اينكه اقتباسي از خاطرات پدربزرگ سم مندس است اما داستاني كليشه‌اي و فاقد اثرگذاري است. فيلم «زيرشن» اثر «مارتين زاندوليت» فيلمنامه‌اي قوي و تاثيرگذار داشت؛ روايتي از چند جوان كه براي زنده ماندن و به خانه برگشتن تلاش مي‌كنند البته كه در پرداخت داراي ضعف‌هايي بود، اما فيلمنامه قدرتمند پوشاننده تمام كاستي‌هاي اثر شد در مقابل سادگي بيش از حد فيلمنامه و روايت اثر سم مندس بدون وجود هيچ ديالوگ نيرومند، تاب و توان تحمل قدرت فيلمبرداري هنرمندانه‌اش را ندارد. سكانس فرار جورج مك‌كي و گريز از دست نيروهاي دشمن با آن موسيقي زيبا و نورپردازي فوق‌العاده، تيره و روشن شدن آسمان بر اثر پرتاب نورافكن در آن لوكيشن خاص و دويدن ميان ويرانه‌ها، به سبب زيبايي تصويري سال‌ها و سال‌ها در ذهن بيننده خواهد ماند. تلفيق حس ترس و شجاعت در اين صحنه مثال‌زدني است. تصور كنيد اگر صحنه‌هايي بيشتر از اين دست در طول اثر مي‌ديديم قطعا 1917 به فيلمي فراموش ناشدني بدل مي‌شد. حالا اما سم مندس را در مقام فيلمساز و خالق فيلم «1917» بايد به رقاصي تشبيه كرد كه به نفع خودنمايي بيش از حد لباسش و خراب نشدن زرق و برق آن حركات خود را محدود مي‌كند و در وراي هنر ديكينز چيزي براي رو كردن ندارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون