ادامه از صفحه اول
جاي خالي مطهريها
به عنوان يك فرد بايد حافظ و نگهبان عهد و ميثاقي باشيم كه به صورت انفرادي، در مجلس با مردم بستهايم. بنابراين براي اين گروه فرقي ندارد، تنها باشند يا به صورت دسته جمعي حركت كنند. اگر توان انجام وظايف نمايندگي را در خود ببينند، كانديدا شده و در مواقع مقتضي انجام وظيفه ميكنند. الگوي اين گروه را ميتوان «مدرس» دانست كه ميگفت من در مجلس رضاخاني هم ميتوانم يك تنه صداي مردم باشم و عليه منويات رضاشاه فعاليت كنم.
عدهاي ديگر اما معتقدند مجلس محل رفتارهاي شخصي و فردي نيست. شخص مقاوم و كانديداي توانا و امين و قدرتمند لازم است اما در مجلس، اين حركت عظيم جبههاي و سازماندهي شده است كه ميتواند جلو جريانهاي مقابل اراده و نظر مردم بايستد. بنابراين نميتوان به صورت فردي از معركه جمعي خارج شد و در برابر جريان مخالف راي و نظر مردم ايستاد. اگر يك صداي مخالف باشد هر چقدر هم فرياد بكشد، از آنجا كه راي اكثريت در مجلس موثر است، راي اكثريت است كه تبديل به قانون ميشود و قانون، منشأ عمل اجتماعي و سياسي خواهد شد، بنابراين نماينده به صورتفردي - هرچند توانا - نميتواند منشأ اثر باشد. نمايندگاني كهبه صورت فردي تلاش دارند مقابل راي خلاف نظر و راي مردم بايستند نهايتا به قهرمانان فردي تبديل ميشوند كه صداي رسايي دارند اما نميتوانند تغييري در مناسبات قدرت ايجاد كنند. اين نگاه ميگويد اگر نميتوانيم در مجلس منشأ اثر باشيم و در مقابل تماميتخواهي سد ايجاد كنيم و مسير حركتهاي قانوني و قانونگذاري و نظارت بر اجراي قانون را به جهتي سوق دهيم كه منجر به تحقق آرمانهاي ملي و رفاه اجتماعي شود، در مجلس تنها به پياده نظام جريانهايي تبديل ميشويم كه براي رسيدن به مطالبات خود نياز به كارگر دارند. در نهايت ما كارگراني ميشويم كه ريلگذاري ميكنيم تا به مطالباتشان شكل قانوني بدهند. بنابراين چه دليلي دارد وقتي نميتوانيم اثرگذاري جدي داشتهباشيم در مجلس حضور پيدا كنيم . البته به هر دو رويكرد انتقاداتي وارد است از جمله اينكه در مورد گروه دوم اين تلقي ايجاد ميشود كه اگر گروه يا افرادي نتوانستند در اين عرصه موفق باشند بايد كل ميدان را براي رقيب خالي كرد تا بدون هيچ مانع و مشكلي به پيگيري مطالبات خود بپردازد.ديدگاه ميان اين دو نگاه ميتواند نگاهي باشد كه بايد به آن بيشتر توجه شود. صاحبان اين ديدگاه معتقدند در اين شرايط بايد مجلس را به گونهاي مديريت كرد كه فراكسيونهاي بازدارنده داشته باشد . اگر بتوان در مجلس فراكسيوني ايجاد كرد كه نقش كنترلكننده و افشاكننده داشتهباشد، ميتوان به صورت بينابين و نه مبتني بر فردگرايي مطلق يا آرمانگرايي محض حركت كرد.
حالت ميانه هم شايد در مجلس كارآمدي داشتهباشد. از همين روي عدهاي چنين رويكردي دارند كه اگر نميتوانيم به تمام مطالبات برسيم به بخشي از آن دست يابيم. با اين حال معتقدم اين روزها نگاه آرمانگرايي محض نگاه غالب است كه ميگويد چون نميتوانيم اثر بگذاريم پس بهتر است بيرون از گود باشيم . غلبه اين نوع نگاه را ناشي از فشار اجتماعي شديدي ميدانم كه از جوانب مختلف به جريان اصلاحطلب وارد آمده است. با توجه به اين شرايط اگر مجلس بعدي شكل بگيرد و همين تعداد نمايندگاني كه به صورت فردي چنين حسي را در مردم ايجاد ميكردند كه صدايشان در مجلس شنيده ميشود هم حضور نداشتهباشند، سرخوردگي اجتماعي ايجاد ميشود. احتمالا نبود صداي افرادي چون مطهري يا صادقي قطعا ميتواند شرايط را سختتر كند اما جريان مقابل مطهري يا صادقي به اين فكر نميكند. اين جريان تصور ميكند كه اين صداها مخل و مانع هستند و نميگذارند مسير به درستي طي شود. بنابراين بايد حذف شوند. فردي همچون مطهري به دليل پشتوانههاي فكري، سياسي و فرهنگياي كه دارد قابل مهار شدن نيست و طيف مقابل آن هم قطعا تلاش ميكند، اگر لازم است چنين صداهايي باشند اما نه با پشتوانههاي امثال مطهري. در واقع آنها ميخواهند صداهايي در مجلس به عنوان نشانههايي از اعتراض مدني شنيده شوند اما اين صداها در حدي از قدرت و توانمندي باشند كه هر زمان لازم بود بتوان آنها را مديريت كرد. امثال مطهري را به راحتي نميتوان مديريت كرد و تحت كنترل در آورد؛ چرا كه امثال او هم قانون را ميشناسند و هم پشتوانههاي قوي سياسي، فكري و نسبي با نظام دارند . بنابراين اگر لازم باشد فرياد اعتراض سر بدهند اين كار را ميكنند. جريان مخالف اما تلاش خواهد كرد كپيهاي دست چندمي از مطهري و امثال او را در مجلس آينده داشتهباشد كه قابل مديريت بوده و در عين حال اين فضا را تداعي كنند.
زن، مادر و زمين
در دنياي معاصر نيز شروع حركتهاي بنيادين براي مقابله با آلودگيها و تخريبهاي محيط زيست با هشدارهاي خانم راشل كارسون، نويسنده كتاب «بهار خاموش» در دهه 70 ميلادي آغاز شد و از آن زمان تاكنون زنان بسياري طلايهدار جنبشهاي زيستمحيطي توام با صلح در جهان بودهاند؛ از وانگاري ماتاي موسس جنبش كمربند سبز در كنيا و برنده جايزه صلح نوبل گرفته تا جين گودال، دايان فوسي، جوليا هيل، واندانا شيوا و اين اواخر گرتا تونبرگ؛ هر روزه زنان بيشماري در پنج قاره جهان براي دستيابي به زندگي پايدار و برقراري امنيت براي تمامي موجودات كره زمين ميكوشند و بهرغم همه محدوديتها، موانع و نگاههاي زنستيزانه براي ايجاد صلح، حفاظت از طبيعت و بهبود جراحات و آسيبهاي زمين تلاش ميكنند. مهر مادرگونه زمين، درك غريزي زنانه نهفته در وجود تمامي انسانها از طبيعت و الفت و پيوند ديرينه ميان اين دو را بايد بهتر شناخت تا با دركي مشفقانه با مادر ِزمين همذاتپنداري كرد و از مرگ تدريجي او به دست فرزندان بدسگال و نابخردش جلوگيري كرد!
يك همهپرسي براي هميشه
ليستهايي كه هماكنون در جريان اصلاحطلبي در حال تهيه است با شديدترين محدوديتها و با حداقل گزينههاست و در بسياري از حوزههاي انتخابيه هيچ كانديدايي از سوي اصلاحطلبان وجود ندارد و رقابت ميان گرايشهاي مختلف اصولگرا در حال انجام است. صورت مساله چنان لوث شده است كه برخي از طرفداران يك سويه شدن انتخابات براي خالي نبودن عريضه به كانديدا تراشي روي آورده و ليستهاي جعلي ساختهاند و به دروغ اعلام كردهاند كه اصلاحطلبان در تهران بالغ بر صد كانديدا دارند! تا اندكي از اوضاع نابسامان انتخابات بكاهند!
در مجموع به نظر ميرسد كه گستره ردصلاحيتها اصل انتخابات را با چالش جدي مواجه كرده است و اگر چنين روندي ادامه پيدا كند، عوارض سخت و خطيري براي مردمسالاري ديني به وجود خواهد آورد. بالاخره اين مشكل بزرگ كه ظاهرا هر بار بزرگتر و آسيبرسانتر ميشود بايد روزي حل شود و به قول حضرت امام(ره): «دموكراسي اين است كه آراي اكثريت و آن هم اينطور اكثريت، معتبر است؛ اكثريت هر چه گفتند آراي ايشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولي آنها نيستيد كه بگوييد اين به ضرر شماست ما نميخواهيم بكنيم. شما وكيل آنها هستيد؛ ولي آنها نيستيد.»
به عبارت ديگر چون سرنوشت مردم دست خودشان است بايد در اين زمينه هم به راي و نظر مردم مراجعه شود و ملاك و معيار و ميزان راي ملت باشد. در اين زمينه اگرچه دولت محترم خيلي دير اقدام كرد، ولي همين كه لايحهاي تهيه كردهاند تا مطابق آن نظارت استصوابي شوراي نگهبان به راي مردم گذاشته شود بايد از آن استقبال شود و يكبار براي هميشه صاحبان اصلي كشور پيرامون آن نظر دهند. اگر راي و نظر مردم معيار اداره كشور است كه بايد باشد، اين آسانترين و قطعيترين راه براي خروج از وضعيت فعلي است، مگر اينكه برخي صاحبان قدرت اعتقادي به دخالت مردم در سرنوشت خودشان نداشته باشند كه بايد آن را رسما و صريحا و بدون مجامله اعلام كرده و تكليف خود را روشن كنند.