• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4600 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۱۲ اسفند

روايت دوم؛ معجزه دست‌هاي تو

نازنين متين‌نيا

هركارتي كه مي‌كشم يك‌دور توي دلم خالي مي‌شود. واكنش اولم اين است كه چه خوب فلان اتفاق و بهمان اتفاق افتاد كه پول توي حسابم هست و واكنش دوم؟! اگه يك‌نفر توي شرايط من باشد و پول نداشته باشد چه؟!

از اين دومي خيلي مي‌ترسم. از سونوگرافي تا بيوبسي و آزمايشگاه بعدش كه در سه روز متوالي اتفاق افتاده، دو ميليون تومان خرجم شده. پولي كه همين هفته پيشش داشتم حساب و كتاب مي‌كردم كه مي‌توانم كنار بگذارم و با آن يك دست سرويس چيني براي خانه بخرم. بشقاب‌هاي مربع با گل‌هاي آبي دلم را برده بود و حساب و كتاب زندگي مستاجري و قسط و وام و هزار اما و اگر مالي، باعث شد تا دست دست كنم و تصميم نگيرم. اما حالا، راحت كارت مي‌كشم و اصلا برايم مهم نيست اين پول كجا مي‌رود. فقط مي‌خواهم نجات پيدا كنم و حتي وقتي منشي دكتر مي‌گويد اگر نمي‌خواهي بيمارستان امام‌خميني عمل شوي و بيمارستان خصوصي باشي، بنشين و منتظر باش، شك نمي‌كنم كه تفاوت دستمزد جراحي توي اين بيمارستان‌ها چقدر است و مي‌گويم مهم نيست و مي‌نشينم روي صندلي‌هاي آبي مطب. اما حواسم به دست دست كردن باقي آدم‌ها هست. به آن خانمي كه با توده توي سينه يك ماه است منتظر جاي خالي جراحي در بيمارستان امام‌خميني است و مي‌گويد مانده‌ام خانه دخترم، آدم چقدر بايد خانه دامادش بماند؟! يا حواسم را مي‌دهم به آن پيرمردي كه مشغول دودوتا چهارتاي تفاوت مالي جراحي در بيمارستان عمومي و خصوصي است و وقتي مي‌شنود خرج عمل بين هشت تا سيزده ميليون مي‌شود، مكث مي‌كند يك لحظه بين حساب خالي و جان زنش مردد مي‌شود.

شرمنده‌ام و نمي‌دانم چرا. انگار مسووليت همه اينها با من است. وقتي از يك مركز ام‌آرآي به آن مركز سونوگرافي مي‌روم و مي‌دانم كه همه اين رفت و آمد، بخش روتين پيش جراحي است، كشف مي‌كنم كه همه اينها مي‌توانست در يك ساختمان واحد باشد و احتمالا چون براي سيستم درماني سود مالي ندارد اين‌طور در هرگوشه شهر جدا شده، از خودم عصباني مي‌شوم كه چرا تا وقتي به سرم نيامد نفهميدم كه چقدر مردم مريض و بيمار توي اين شهر، دربه‌در خيابان‌ها و ترافيك مي‌شوند و بعد ساختمان‌هاي بيمه تكميلي و هزار و يك‌جور كار اداري سخت و انرژي‌بر براي برگرداندن بخشي از هزينه سهمگين بيماري به زندگي‌شان.

كاري از دستم برنمي‌آيد، نه مي‌توانم به اين رفت‌و‌آمدها اعتراض كنم، نه سيستم وزارت بهداشت در ساماندهي امور و نه حتي وضعيت معيشتي. حواسم هست كه دلار روزانه بالا مي‌رود و وقتي نوبت به شيمي‌درماني برسد، احتمالا قيمت داروهايم از امروز خيلي بيشتر است و بازهم كاري از دستم برنمي‌آيد. استيصال چنبره زده توي مشتم و فقط هر از گاهي دلخوشي يك‌نفر كه مي‌گويد حالا خدا را شكر كن كه سايه پدر و مادر بالا سرت هست و كمك داري آرامم مي‌كند. درست مي‌گويند. جايي براي گله ندارم وقتي مي‌دانم كه شرايط مي‌توانست شكل ديگري باشد و من، آنقدر نداشته باشم و ندانم كه اين توده، فرصت جاخوش كردن توي تنم را پيدا كند و آنقدر در صف جراحي در بيمارستان دولتي بمانم كه توده‌ پروار و چاق شده از تنم بيرون بيايد و استيج يكم بشود سه و چهار و اميد به بهبود هم چند درصدي.

من خوشبختم، اما مدام از اين خوشبختي شرمگين. دلم مي‌خواهد كاري بكنم، حرفي بزنم، اعتراضي، چيزي تا شايد اين روند تغيير كند و هيچ آدمي نگران هزينه درمانش نباشد، اما مي‌دانم غيرممكن است. من فقط بلدم جان خسته‌ام را از اين سر شهر بكشانم آن سر شهر، توي ماشين با رفقاي همراهم شوخي و خنده كنم و به پرستارهايي كه بي‌تفاوت به كرونا، لبخند مي‌زنند و رگ‌هايم را براي تزريق با آرامش پيدا مي‌كنند خسته نباشيد بگويم و بگويم كه مي‌فهمم ماندن سر آن قسم اوليه در روزهاي كرونا يعني چه و چقدر همچنان قدردان جراحي‌ام كه تا نيمه‌شب در مطب مي‌ماند تا با نتيجه ماموگرافي برگردم و شوخي كنم كه داري يك‌نفر از جماعت روزماله‌نگاري ايران را نجات‌ مي‌دهي. بلدم به آن خانم مانده در خانه داماد بگويم كه مادرزن عزيز است و تاب بياورد و به پيرمرد جوري نگاه كنم كه تنها نيست و شبيه به خودش آدم‌هاي زيادي بين مال و جان درگير مانده‌اند و...

من فقط همين‌ها را بلدم؛ همين دلخوشي‌هاي الكي و نوشتن و روايت چيزهايي كه ديدم و مي‌بينم. كم است؟! نمي‌دانم. اما مي‌دانم آن بيرون آدم‌هاي زيادي، شبيه به خودم اينها را مي‌خوانند و ممكن است با خودشان فكر كنند كه چه چيزي بلدند و چه كاري از دست‌شان برمي‌آيد و شايد كاري كردند و قدمي برداشتند. شايد هم نه. اما زندگي همين است ديگر و قرار نيست معجزه‌ها جز از ذهن و دست ما، از جاي ديگري به زندگي ديگران برگردد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون