• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4615 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۸ فروردين

ادامه از صفحه اول

روزنامه‌ها در آستانه نابودي

در دولت اميد گرچه اميدي شكل گرفت ولي نگاه دولت همچنان به بخش دولتي باقي ماند. مطبوعات بخش خصوصي گرچه اندك يارانه‌اي مي‌گرفتند ولي يارانه‌هاي پنهان براي رسانه‌هاي دولتي و حكومتي بود.
و امروز كه رسانه‌هاي كاغذي غريبانه هر يك چند صفحه اينترنتي منتشر مي‌كنند و جمهوري اسلامي ايران تنها كشوري است كه براي جلوگيري از كرونا چاپخانه تعطيل مي‌كند، زيانش نصيب رسانه‌هاي كاغذي بخش خصوصي مي‌شود و در صورت ادامه اين وضع اين رسانه‌ها با ضربه‌هايي كه از گران شدن كاغذ خورده‌اند چون برگ خزان بر زمين مي‌ريزند و آنچه مي‌ماند رسانه‌هاي دولتي از نوع كاغذي و غيركاغذي است كه شيشه شير «بودجه» دولتي يا حكومتي در دهان دارند. در اين ميان با خيل روزنامه‌نگاراني كه قهرا بيكار مي‌شوند چه بايد كرد؟

جاي خالي مطبوعات

در مطبوعات شما بايد تحقيق و سوال كرده و خبر و مطلبي كه به واقعيت نزديك‌تر است را منتشر كنيد، در حالي كه در فضاي مجازي مجموعه‌اي از خبرهاي صحيح و ناصحيح منتشر مي‌شوند. من فكر مي‌كنم دست‌اندركاران اجرايي كشور نازنين ما با چنين ديدگاه و رويه‌اي زيان‌هاي كلان خواهند ديد همين‌طور كه تاكنون در مواجهه با بيماري كرونا ديده و شاهديم مجموعه‌اي از شايعه‌ها و اخبار ناصحيح مدام دست به دست مي‌شود و جاي خالي مطبوعات در اين اوضاع مشهود است.


ظهور و سقوط پايتخت

بازيكن بي‌ادعايي كه از روي نيمكت ذخيره بلند مي‌شود تا جاي ستاره يك تيم فوتبال را بگيرد، اگر به وظايفي كه در زمين به او محول مي‌شود درست توجه كند، هم مي‌تواند تعيين‌كننده نتيجه بازي باشد، هم گل بزند، هم پاس گل بدهد؛ پايتخت هم در روزگاري كه سريال‌هاي دهان ‌پركن تلويزيون نااميدكننده بودند، معمولي بودن خودش را پذيرفته بود و مي‌دانست قرار است حرف كوچكي داشته باشد كه طي قصه‌هاي كوچك جمع و جور از عهده گفتن آن برخواهد آمد. ظرف اين سال‌ها همين ويژگي باعث شد خانواده‌ها، با تمام تعريفي كه مي‌توان از يك خانواده ايراني داشت، پاي آن بنشينند و با آن بخندند و ساده دلي‌هاي كاركترها را تعقيب كنندو ضعف‌هاي آن را زيرسبيلي رد كنند منتها سازندگان پايتخت در سري آخر به تمام آن ميراث چند ساله پشت پا زدند و در يك استراتژي نادرست مخاطب هدف خود را گم كردند و براي جبران ضعف داستان به چيزهايي متوسل شدند كه در سال‌هاي اخير پاشنه آشيل سينماي كمدي ايران بوده است:

شوخي‌هاي جنسي.
من مي‌دانم كه سينماي كمدي، هم در ايران هم در خارج از ايران، روي اين دست شوخي‌ها حساب ويژه‌اي باز مي‌كند اما پايتخت با استانداردهاي ديگري شكل گرفته بود؛ استانداردهايي كه مي‌توانست حريم يك خانواده ايراني را محترم بشمارد. خوب يا بد، گوشي‌هاي تلفن همراه سيم‌كشي توكار دنياي جديدند و كسي نيست كه ويديوها و جك‌ها و دابسمش‌ها و متن‌هاي تلگرامي و توييتري و تلگرامي را نديده باشد، بنابراين وقتي به يك نفر بگويي «ف» تا فرحزاد مي‌رود و منظور گوينده را خوب با همه جزيياتش متوجه مي‌شود. ما هم موقع ديدن پايتخت منظور سازندگان را متوجه مي‌شويم منتها مقدم بر آن چيز ديگري را هم مي‌توانيم بفهميم و آن كم‌فروشي در ساختن يك سريال است. ظاهرا وقتي در متن، در كارگرداني، در قصه‌گويي و در طراحي شخصيت كفگيرمان به ته ديگ مي‌خورد، چاره‌اي باقي نمي‌ماند جز اينكه روي موج دنياي مجازي سوار شويم و همان شوخي‌هاي سخيف روزمره را با اندكي تغيير توي دهان بازيگران بگذاريم و يكسره چوب حراج بزنيم به هر چيزي كه تا الان ساخته بوديم؛ گاو نُه من شيرده پايتخت دارد اين كار را به خوبي انجام مي‌دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون