• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4626 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱ ارديبهشت

مانيبال/ كارگردان: بنت ميلر

من از باختن متنفرم

دو تا تفكر كلي قبل از ورود به يك مسابقه وجود دارد. هر مسابقه‌اي؛ ورزشي يا غير ورزشي. تفكري كه مي‌گويد من بازي مي‌كنم تا برنده شوم و تفكري كه مي‌گويد من بازي مي‌كنم تا لذت ببرم و زمين تا آسمان بين اين دو تفكر فاصله وجود دارد. كوچك‌ترين تفاوتي كه مي‌توان به آن اشاره كرد، اين است كه اگر فردي تفكر اول را داشته باشد و مثلا حتي تا فينال جام جهاني هم برود و بعد شكست بخورد، احساس مي‌كند هيچ چيزي به دست نياورده. او احساس بازنده بودن مي‌كند. مثل همان جمله‌اي كه سرمربي هلند بعد از فينال جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي در كنفرانس خبري گفت. برت فن ماوريك كه تيمش با خوردن گل در وقت‌هاي اضافه جام را به اسپانيا داده بود، گفت: «ما آمده بوديم اينجا تا بهترين باشيم، الان حس مي‌كنم هيچ كاري نكرده‌ايم.»
جمله سرمربي لاله‌هاي نارنجي را با جمله «بيلي بين» مدير ورزشي تيم «اوكلند اتلتيكز» در فيلم «مانيبال» مقايسه كنيد. بيلي بعد از اينكه آن روش عجيب و غريب را به كمك همكارش پيتر در بيسبال به وجود آورد و ركورد بردهاي پياپي تاريخ 103 ساله بيسبال در امريكا را شكست، گفت: «گوش كن رفيق، من سال‌هاست دارم توي بيسبال كار مي‌كنم. ركورد شكستن به درد من نمي‌خوره. من دنبال خوشحالي بعد برد نيستم. اين چيزاس كه به انسان آسيب روحي و عاطفي مي‌زنه. اگه ما بازي آخر مسابقات رو نبريم، اونا ما رو نديده مي‌گيرن. من اين آدما رو مي‌شناسم. من مي‌دونم به چي فكر مي‌كنن و مطمئنم ما رو به فراموشي مي‌سپرن و هر كاري كه تا الان كرديم ديگه هيچ اهميتي نداره. هر تيم ديگه كه بازي پلي‌آف رو ببره اونا خوشحال مي‌شن. شامپاين مي‌خورن و حلقه شادي مي‌گيرن. اما اگه ما برنده بشيم با اين بودجه كم، با اين تيم، اون وقته كه بازي رو واسه هميشه عوض كرديم و اين چيزيه كه من مي‌خوام. مي‌خوام معني خاصي داشته باشه.»
اين تك‌گويي طولاني تماما شخصيت بيلي را براي مخاطب فاش مي‌كند. شخصيتي كه البته تا قبل از اين ديالوگ كه تقريبا در اواخر فيلم گفته مي‌شود، به شكل بصري و با كنش‌هاي بيلي نشان داده شده بود. حتي بيلي در جاي ديگري به يكي از بازيكنان تيمش مي‌گويد: «من اونقدري كه از باختن متنفرم، بردن رو دوست ندارم و اين دو تا خيلي با هم فرق دارن.» 
حالا اين شخصيت، با اين تفكرات، مدير ورزشي تيمي است كه از لحاظ مالي اصلا شرايطش مساعد نيست و توانايي رقابت با تيم‌هاي متمول را ندارد. به قول «بيل جيمز» نويسنده كتاب «بيسبال، بازي ناعادلانه» اين يك بازي غيرمنصفانه است. البته اين فقط مربوط به بيسبال نيست. در هر ورزش ديگري كه نگاه كنيد، ماجرا از همين قرار است. مثلا فوتبال يكي از نمودهاي فوق‌العاده نابرابري است. تيم‌هاي متمول با ستاره‌هاي بزرگ، در مقابل تيم‌هاي كم‌بضاعت با بازيكناني معمولي و ستاره‌هايي كه تازه اگر وجود داشته باشند، بايد فصل بعدي به تيم‌هاي بزرگ‌تر فروخته شوند. مثل اتفاقي كه براي تيم اوكلند در فيلم مانيبال مي‌افتد. آنها تا آستانه ورود به دور حذفي مي‌رسند اما ناكام مي‌مانند. بعد تيم‌هاي پولدار دست مي‌گذارند روي بازيكنان كليدي اين تيم و آنها را مي‌قاپند. بعد بيلي مي‌ماند و حوضش. او بايد يك تيم جديد بسازد. با اين توضيح كه پولي وجود ندارد.
مانيبال فيلم قهرمانانه‌اي نيست. فيلمي نيست كه مثلا بگويد تلاش كن و اگر فقط تلاش كني به هر چه مي‌خواهي مي‌رسي. اين فيلم نمي‌خواهد كسي را گول بزند. اين يك روايت واقعي از آدم‌هايي است كه مي‌خواهند تغييري به وجود بياورند تا بتوانند با سيستم سرمايه‌دارانه در ورزش مقابله كنند. ما پول نداريم، پس بايد چه كار كنيم؟ بايد راه ديگري پيدا كنيم. بايد راه ديگري پيدا كنيم چون نمي‌خواهيم بازنده باشيم. چون بيلي از باختن متنفر است. او يك‌بار در جواني به‌طور اشتباهي راهي بيسبال شده. به او گفته بودند استعداد فوق‌العاده‌اي در بيسبال دارد، اما بيلي هيچ وقت بازيكن بزرگي نشده و اين ضربه روحي بزرگي براي او بوده. حالا در قامت مدير ورزشي نمي‌خواهد بازنده باشد. نمي‌خواهد انتخاب اشتباه كند. 
مانيبال فيلم خوب و خوش ساختي است و روايتش را به خوبي تعريف مي‌كند. براد پيت در نقش بيلي عملكرد خيره‌كننده‌اي دارد. او خود جنس است و آن قدر درست و به اندازه ظاهر شده كه نامزدي اسكار بهترين بازيگر مرد را در سال 2011 برايش به ارمغان آورد. جز براد پيت، مانيبال در بخش‌هاي ديگري نظير‌ بازيگر نقش مكمل مرد، بهترين فيلمنامه اقتباسي و بهترين تدوين و در نهايت بهترين فيلم نيز نامزد شد اما جايزه‌اي نبرد. استفاده بجا از آرشيوهاي مستند در كنار تصاوير فيلمبرداري شده، مانيبال را در مرز مستند/ داستاني جلو مي‌برد و مخاطب را مثل يك هوادار پرشوق بيسبال به ادامه فيلم ترغيب مي‌كند. همه دوست دارند بدانند عاقبت كار بيلي و همكارش پيتر چه مي‌شود. بعد از اينكه همه كارشناسان و طرفداران بيسبال آن دو را به خاطر اتخاذ تصميمات عجيب و غريب‌شان مسخره كردند. بعد از اينكه آنها 14 بازي از 17 بازي آغاز فصل را باختند. بعد از هو شدن توسط تماشاچيان خودي. بعد از خنده‌ استعدادياب‌هاي اخراج شده از تيم با تفكرات قرون وسطايي. چه اتفاقي مي‌افتد؟ آيا بيلي و پيتر اعتمادشان را به سيستم‌شان از دست مي‌دهند؟ يا با قدرت به كارشان ادامه مي‌دهند؟ فشاري كه روي بيلي در اين مسير وجود دارد به خوبي توسط فيلمساز و بازيگر منتقل شده. مانيبال صرفا يك فيلم ورزشي نيست. فيلمي است درباره زندگي آدمي كه مي‌خواهد هر طور شده شرايط را عوض كند. آدمي كه مي‌خواهد كاري را به انجام برساند. آدمي كه طي يك روند طولاني به نقطه‌اي مي‌رسد كه با رد كردن بزرگ‌ترين پيشنهاد مالي براي يك مدير ورزشي تصميم مي‌گيرد در تيم كم بودجه خودش بماند چون دخترش در ترانه‌اي كه براي پدرش خوانده، مي‌گويد: «تو يك بازنده‌اي پدر، تو يك بازنده‌اي پدر. اما سعي كن از بازي لذت ببري.» 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها