نگاهي به فيلم «متاسفيم جاماندي» ساخته اخير كن لوچ
عليه جهان سرمايهداري
کامل حسینی
دوربين كن لوچ از كدامين ماشين پرشتاب امروزين تصويربرداري كرده است؟
آيا در برابر اين ماشين پرشتاب و هولناك، روزنه براي اميد به لحظههاي مهار و توقف آن در روايت كن لوچ ديده شده است؟ در تاريخ سينما و نقاديهاي منتقدان معمولا سيماي سينماي كن لوچ را آيينه بازتاب رنجهاي اجتماعي افراد فرودست و كشمكش آنها با فرادستها و مهمتر از آن سيستم اقتصادي فراگير در يك بستر بغرنج هميشگي اقتصادي ميدانند.
شايد به همين دليل است كه آغار و پايان روايت كن لوچ با يك زخم روحي همراه است كه همان ورشكسته شدن وضعيت اقتصادي است.
در واقع انتهاي فيلم با برداشتن زخمي جسمي پايان روايات را به آغاز زخمهاي روحي ديگر متصل ميكند. در روايت فيلم آنچه موازي با ديالوگهاي به ظاهر ساده و روان اما عميق در پيشبرد حوادث و كشمكشها نقش فراوان دارند، موتيف، ايماژ و سمبلهاي قدرتمندي هستند كه بهطور همزمان دوچهره سازنده اما ويرانگر تكنولوژي را دوباره برملا ميكنند.
به ياد بياوريم سكانسي كه براي اولين بار كارفرما دستگاه اسكنري را به آقاي ريك «شخصيت اصلي» ميدهد. قرار است يك راننده مرسولهها را به مقصدي معين برساند. دستگاهي كه نبض كارهاي خدماتي و ماهيت مهم و دقيقش شتاب سودآورانهاش تا حدودي به اين دستگاه كارامد وابسته است، اما افسوس انسانها و به ويژه سيستم اقتصادي و مديريتي سرمايهدارانه حاكم بر آن هنوز نتوانسته است اندكي با درك معضلاتي همراه باشد كه در آن نه تنها كارگران بلكه كارفرمايان نيز در آن ماندهاند... آنجايي كه جناب كارفرما در برابر درخواست مرخصي چند روزه از طرف «ريك» عاجزانه ميگويد كه اين هفته چهار نفر از كارگران پيش او آمدهاند كه مرخصي ميخواستند و هر يك درگير مشكلات سنگيني بودند. سيستم سرمايهداري هرچند مانند جهان كوچك شدهاش (دستگاه اسكنر) دقيق و برنامهريزي شده عمل ميكند، اما از درك و سازش و حل درد و مشكلات بشر طفره ميرود.
ايماژ عجيب و هنرمندانه ديگر يك «بطري» است كه در شركت به او داده ميشود تو گويي هنوز قابل باور نيست كه نوعي جايگزين چشمه دستشوييهاست كه حداقل مصداقي از يك رفاه و راحتي فرآيند كار و زندگي پرتحرك امروزي است. از قضا تراژدي چنين ايماژي (بطري همراه در پشت ماشين حمل بستهها) زماني دوچندان نمايان خواهد شد كه ريك بسيار مظلومانه در يك حمله غافلگيرانه خياباني اوباشها تعفن سربسته آن دوباره به سوي خود او برميگردد. البته فيلم كن لوچ هم به نمايش زواياي روحي و اخلاقي نسلي نوجواناني پرداخته است كه با رفتارهاي غيراخلاقي مانند خشونت و دزدي به مشكلات روحي و رواني خانوادهها دامن ميزنند.
با تماشاي سكانس پاياني فيلم يكبار ديگر پرسش آغازين را مدنظر قرار دهيم تا دريابيم كه چگونه در روايت كن لوچ اميد ما به توقف شتابناك اين ماشين بيفروغتر ميشود، زيرا اين ريك است كه با چشمان آسيب ديده همچنان بايد شتابناك همراه با ماشين سرمايه در تكاپوي يك زندگي باشد كه سود آن بيشتر به جيب جهان سرمايهداري خواهد رفت و بس.