• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4633 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۹ ارديبهشت

آيا كرونا و فضاي مجازي روزنامه‌هاي ما را زمين زده‌اند؟

مشكل ما فقط يك «اگر» است

فرامرز سيدآقايي

نه مثال از روزنامه‌هاي لوموند، آساهي و حتي روزنامه‌هاي دوتا از همسايگان خودمان مي‌زنم نه كاري به آنها دارم. تا وقتي در كشور خودمان موجودي به اسم «روزنامه‌نگار» و «روزنامه‌نگاري» محصور در فضاي خاص پيراموني است، بهتر است خودمان را ببينيم تا ديگران: 
يك- از وقتي دنياي مجازي امكان دسترسي مردم عادي به رسانه‌هاي ساندويچي را ايجاد كرده، نوعي خلط مبحث و قضاوت‌هايي شايد شبيه توهم در بخشي از «ديگران» شكل گرفته است. «ديگران» را من، جامعه خارج از حرفه روزنامه‌نگاري به مفهوم واقعي «حرفه» معرفي مي‌كنم. «ديگران» هرگز دنبال خبر ندويده، هرگز با تلفن قديمي، شماره‌گير را صدبار نچرخانده تا دو كلمه با مسوولي صحبت كند. ديگران اساسا خبر را نمي‌شناسند. از ديگران متفرق در رسانه‌هاي الكترونيكي و شبكه‌هاي عجول مجازي توقع اصل اول خبر (صحت و درستي) را هم نمي‌توان داشت چه رسد به ارزش‌هاي خبري و بقيه ويژگي‌هاي اعتباربخش به خبر و گزارش. فرق است ميان كسي كه در شبكه‌هاي اجتماعي خوراك ساندويچي (و ناقص، بي‌سند، ناتمام و بي‌پيام) تهيه شده توسط ديگران يا حتي خودش را با سرعت نور منتشر مي‌كند با كسي كه در تحريريه حرفه‌اي روزنامه‌، خبري تهيه مي‌كند كه مي‌داند هم از نظر حقوقي بايد پاسخگوي خبرش باشد هم از نظر كيفيت. مهم‌تر از همه، بايد خبرش اختصاصي باشد تا روزنامه‌اش فردا صبح خريدار داشته باشد. اساسا بزرگ‌ترين توجيه زنده بودن روزنامه كاغذي چاپ خبر و گزارش اختصاصي است به‌نحوي كه چشم‌ها را به خود خيره كند و روزنامه رقيب را جا بگذارد. لازمه آن، داشتن چه چيزي است؟ اكنون اجازه دارم آن كلمه پنج‌حرفي را به ‌كار ببرم و سردبير از اين سطور حذفش نكند؟ به اندازه همين يك كلمه، من «آزادي» دارم در اين يادداشت؟ 
دو- مي‌گويند با وجود رسانه‌هاي الكترونيكي، روزنامه‌هاي كاغذي توان خبررساني ندارند. اين گفته درست است اگر خبر را متني بدانيم كه دستوري، يكسان، از بيرون تحريريه و از ارتفاع، با اهداف خاص مديريتي ابلاغ (نه تهيه) مي‌شود. كار روزنامه كاغذي، رساندن خبر با محتواي «مورد نياز مخاطب» است نه اشغال پست و نقش روابط‌عمومي مراكز قدرت، سياست و تصميم‌گيري كه دغدغه‌هاي خود را دارند و براي هر نكته‌ريزي چندين خط به رنگ‌هاي قرمز، نارنجي، سبز و زرد. اگر روزنامه‌هاي ما زمين خورده‌اند، يك دليل واضحش نداشتن محتواي موردعلاقه مخاطب است.
سه- يكي از خلط مبحث‌هاي مرسوم اين است: «حالا كه رسانه‌هاي مجازي رشد كرده‌اند، روزنامه‌ها بايد تحليل بدهند و به سمت خبر نروند تا زنده بمانند». اين خلط مبحث، حتي ذهن صاحب‌نظران «حرفه» و برخي اساتيد را مشغول كرده است. چنين رسانه‌اي نامش روزنامه نخواهد بود. روزنامه يعني امروزنامه. يعني امروز چه خبر است. دو نقص مهم باعث ايجاد اين خلط مبحث شده است: نداشتن سردبيران و مديران مسوول داناي كل به حرفه روزنامه‌نگاري (عمدتا دارندگان اين دو‌عنوان به‌شكل هليكوپتري از بالا روي صندلي‌ها مي‌نشينند) و نداشتن خبرنگار و نويسنده متخصص و صاحب‌قلم از يك‌سو و ازسوي ديگر فقدان فضاي باز و پرتحمل براي انتشار خبرهاي مورد علاقه مردم. «خبرهاي كنجدي» كه از بيرون روزنامه براي همه رسانه‌ها از هرخط‌ و ‌مشي‌اي يكسان و با يك‌ محتوا روي صفحه كاغذ پاشيده مي‌شود، خوراك مورد نياز مردم نيست. مردم خبر و گزارش حقيقي مي‌خواهند تا دوباره به روزنامه‌ها اعتماد كنند. مردم باز هم روزنامه خواهند خريد، باز هم در صف روزنامه خواهند ايستاد اگر (و فقط اگر) نياز خبري و فكري خود (برپايه حقيقت) را با قلم شيوا و هنرمندانه در صفحات كاغذي ببينند و چون چنين كالايي در دكه‌ها موجود نيست، به فضاي متزلزل اما پرمشتري مجازي پناه مي‌برند و عموما در معرض بي‌اعتباري و لمپنيزم موجود در اين فضا هستند. ما حتي در فضاي مجازي با ظاهر آزاد آن (به ‌دلايل تخصصي و فنون حرفه‌ روزنامه‌نگاري) نتوانسته‌ايم خوراك صحيح به مخاطبان بدهيم كه اين البته بحث مجزايي مي‌طلبد. 
دو- كرونا با تمام وجوه منفي و ترس‌آوري كه با خود براي مردم ما آورده، پرده‌هايي را كنار زده است كه هيچ‌كس انتظارش را نداشت. در حرفه من (روزنامه‌نگاري) قبل از شيوع كرونا هم ما روزنامه‌اي نداشتيم و با آمدن اين بيماري، راحت‌تر توانستيم بپذيريم كه روزنامه‌نگاري در دو دهه اخير يعني انجام كاري به اسم: «هيچكار». 
از حدود دو دهه پيش، براي بيرون كشيدن روزنامه‌هاي «قابل اعتنا» از ميان دودست مردم تلاش سيستماتيك و موفقي شده است. بهترين دوران روزنامه‌نگاري بعد از انقلاب كه به سن من قد مي‌دهد، از سال پنجاه‌و‌هشت تا شصت‌ويك بود. ده‌ها عنوان روزنامه، صدها هزار نسخه و همه داراي خواننده. كسي كه روزنامه منتشر مي‌كند، مي‌خواهد بگويد من اين‌گونه فكر مي‌كنم. حالا جامعه را بنگريد. شما غير از حمام خانه‌تان در كجا مي‌توانيد بگوييد من اين گونه فكر مي‌كنم؟ تنها جايي كه آزادي گفتن اين جمله را داريد همان‌جا است. وقتي در روزنامه نتوانيد بگوييد من اين‌گونه فكر مي‌كنم، كسي روزنامه شما را مي‌خرد؟ راه را اشتباه نرويد. مشكل روزنامه‌ها را بر گردن فضاي مجازي و كرونا نيندازيد. روزنامه كاغذي باز هم مي‌تواند زنده شود «اگر» آن دو عامل اصلي وجود خارجي داشته باشد.
 f.seyedaghaei@gmail.com

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون