• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4639 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۶ ارديبهشت

نجف هم رفت

سروش حبيبي

نجف هم به دنبال بقيه دوستان رفت. ظاهرا نوبت ماست كه كم‌كم برويم. من نزديك به پنجاه سال است كه در ايران نيستم و اگر بخواهم چيزي درباره نجف دريابندري بگويم، ناچار فقط مي‌توانم خاطراتم را مروركنم. ابتدا در دوران دبيرستان با ايشان آشنا شدم، زماني كه هنوز نزديكي خاصي با ادبيات و داستان نداشتم. بعد از دبيرستان رفتم به سمت رشته فني و مهندس شدم. بعدها به‌طور تصادفي به واسطه دوست عزيزم، رضا سيدحسيني كه در مجله سخن بود و با هم همكاري‌هايي داشتيم و مي‌دانست من نسبتا با زبان فرانسه آشنا هستم، براي اولين‌بار مطلبي در اين مجله چاپ كردم. دكتر خانلري از اين مطلب خوشش آمد. مرد نازنيني بود. به اين ترتيب پا به دنياي ادبيات گذاشتم. قبل از آن با آقاي دريابندري به عنوان مترجم آشنا بودم و مي‌شناختمش. كم‌كم با هم رفيق شديم، البته شايد نتوان گفت رفيق چون چند سالي از من بزرگ‌تر بود. گاهي يكديگر را مي‌ديديم و گفت‌وگويي بين‌مان شكل مي‌گرفت. مدتي كه گذشت، مشغله من زياد شد و سپس به آلمان سفر كردم و از او و فضاي ادبيات داخل دور افتادم. با اين حال وقتي كه آنجا بودم كتاب‌هايي را كه در ايران منتشر مي‌شد و به دستم مي‌رسيد...

 مي‌خواندم و مي‌ديدم نجف چقدر آدم باسواد و علاقه‌مندي است. بدون شناخت و آگاهي چيزي را ترجمه نمي‌كرد. اگر هم با موضوعي آشنا نبود، از راه تحقيق و مطالعه اول شناخت كافي از موضوع مي‌يافت بعد دست به ترجمه متن مي‌زد. ترجمه‌هايش قابل اطمينان بود، درست مثل خودش كه مهربان و بشاشي را نيز به آن اضافه كرده بود. خنده‌هايش مشهور بود. خنده‌هايش را هنوز به ياد دارم. خوب يادم هست من كتابي ترجمه كردم براي انتشارات فرانكلين. آنجا بيشتر با نجف آشنا شدم چون مسوول ويراستاري كتاب‌هاي فرهنگي بود. با داريوش آشوري نيز آنجا آشنا شدم. اگر بخواهم درباره آثارش دقيق‌تر حرف بزنم و از كتابي اسم بياورم، ترجمه‌هايش از داستان‌هاي همينگوي را نمي‌توانم از قلم بيندازم. كارش را بسيار جدي مي‌گرفت و به همين خاطر آنچه از وي باقي مانده هميشه قابل استفاده خواهد بود. مثلا همين كتاب چنين كنند بزرگان؛ خواندن اين كتاب هنوز كه هنوز است براي خواننده مي‌تواند يك تجربه بسيار لذت‌بخش باشد. او به زبان فارسي، ادبيات و به خصوص رمان خدمت بزرگي كرد.  ما تا يك زماني در ترجمه بي‌بضاعت بوديم. اگر ترجمه‌اي انجام مي‌شد به زبان قجري بود. قبول دارم هر كاري آغازي دارد و آن ترجمه‌ها با اينكه بسيار ابتدايي بودند شروع اين مسير را رقم زدند؛ به اين ترتيب مي‌توان نجف را يكي از قله‌هاي بلند ترجمه در ادبيات ايران دانست. او مترجمي بسيار پخته بود.  دريغ مي‌خورم؛ شنيده بودم مريض است، مي‌خواستم بهش تلفن كنم اما نشد. حالا هم كه رفت... .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون