• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4645 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۳ ارديبهشت

عواقب ميل مبهم و افراطي مولف بودن

جاي سينماي اقتباسي خالي است

احسان رضايي

از اثرات ويروس كرونا، يكي هم اينكه قرار است امسال جشنواره فيلم فجر برگزار نشود. در عين حال كه خبري است ناگوار، مي‌شود به چشم يك فرصت هم به ماجرا نگاه كرد. اين‌طور كه در جشنواره فيلم فجر پارسال، در ميان ۲۲ فيلم بخش اصلي و مسابقه سينماي ايران چون هيچ فيلم اقتباسي نداشتيم. فقط در نشست خبري فيلم «آتاباي» خانم نيكي كريمي گفت كه طرح اوليه فيلمش اقتباس آزاد و گرته‌برداري از داستان كوتاه «عشق و كاهگل» در مجموعه داستان «فصل نان» مرحوم علي‌اشرف درويشيان است كه البته اگر كسي فيلم را ديده و داستان درويشيان را خوانده باشد، مي‌داند كه اين دو اثر ربطي به هم ندارند و آن حرف هم بيشتر تعارف و در حد اداي احترام به درويشيان بوده. اتفاقا همين ماجرا، مي‌تواند تصويري از كل وضعيت آثار اقتباسي در سينماي ايران تلقي شود. مدتهاست كه سينماگران ما سراغ اقتباس ادبي نرفته‌اند. آخرين باري كه سيمرغ بهترين فيلمنامه اقتباسي داده شد، سال ۹۰ و براي «پله آخر» علي مصفا بود كه اقتباسي است از داستان «مردگان» از مجموعه «دوبليني‌ها» جيمز جويس. وگرنه آخرين اقتباس‌هاي ادبي خوبي كه به ياد داريم، مثل «كنعان» ماني حقيقي (اقتباسي از يك داستان آليس مونرو)، «چهل سالگي» عليرضا رييسيان (اقتباس از رمان ناهيد طباطبايي) يا «اينجا بدون من» بهرام توكلي (اقتباس از نمايشنامه «باغ وحش شيشه‌اي» تنسي ويليامز) همگي براي قبل از اين تاريخ هستند. همه اينها يعني كه فيلمنامه اقتباسي، جايگاه خودش را در سينماي ما از دست داده. در ذهن بسياري از فيلمسازهاي ايراني، اقتباس مساوي است با كپي كردن. حتي مواردي هم شباهت بين فيلم و متني بوده، كارگردان‌ها به كل منكر اين ارتباط هستند. چنان كه در مورد شباهت فيلم «مغزهاي كوچك زنگ‌زده» هومن سيدي و رمان «سالتو» مهدي افروزمنش بحث‌هاي زيادي درگرفت. در واقع اگر در دنيا، كارگردان‌ها خودشان را تكنيسين‌هايي مي‌دانند كه كارشان جدا از مهارتِ فيلمنامه‌نويس است و فيلمنامه‌نويس هم خودش را از قصه‌ها و ايده‌هاي ديگران محروم نمي‌كند، در اينجا اغلب كارگردان‌ها دوست دارند كه خودشان به تنهايي همه كارها را برعهده داشته باشند و حرف‌هاي خودشان را در فيلم‌شان بزنند. ايده‌اي كه به خودي خود، نه خوب و قابل ستايش است و نه منفي و اسبابِ شماتت. اما مشكل از جايي شروع مي‌شود كه اين ميل مفرط به مولف بودن و استفاده نكردن از داستان‌هاي ديگران و نداشتن فيلمنامه اقتباسي، به ضعف قصه‌گويي منجر مي‌شود، چيزي كه اغلب منتقدها آن را پاشنه آشيل سينماي ايران مي‌دانند. نقطه ضعفي كه تا وقتي كارگردان‌ها و فيلمنامه‌نويس‌هاي ما قبولش نكنند، برطرف نخواهد شد. قبول مشكل، اولين قدم براي حل آن است. اگر مي‌خواهيم سينماي قصه‌گوي سرحالي داشته باشيم، بايد بپذيريم كه جز سينماگرها، تعداد زيادي قصه‌گوي ديگر هم داريم و گنجينه‌اي از ادبيات ايراني و جهاني در اختيارمان است. حيف است كه خودمان را از اين‌همه محروم مي‌كنيم. خيلي حيف است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون