• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4657 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۰ خرداد

يادداشتي بر رمان «مالويناي انزلي»، نوشته‌ سعيد جوزاني

متنِ گيتايي

پرنيان خجسته‌حال

 

گيتاشناسي يا جغرافيا مطالعه‌ روابط بين جوامع انساني و محيط زندگي است. درواقع اين دانش درباره سطحِ زمين و پديده‌هاي آب و هوايي، رُستني‌ها، خاك، فرآورده‌ها، پراكندگي، چرخه زيستي، خوراك و پوشاك، پوشش منطقه‌اي و ساير ويژگي‌هاي يك ناحيه يا يك اقليم است. ادبيات اقليمي كه نوعي از ادبيات است، خاستگاهش يك منطقه يا بومي‌ با جغرافياي خاص است. به عنوان مثال مي‌توان به آثار ادبي امريكاي جنوبي در جهان و به شاخه‌هاي ادبيات اقليمي در ايران «آثارِ جنوب، شمال، غرب و شرق» اشاره كرد.
در چنين متن‌هايي نويسنده يك اقليم را دستمايه كارش قرار مي‌دهد و نگاه خود را از مركز به منطقه مي‌اندازد تا شكل ديگري از زيست را نشان دهد؛ زيستي كه به مختصات جغرافيايي و بومي وفادار است و تكيه‌اش بر آب و هوا، گويش منطقه‌اي، اصطلاحات، تاريخ، جامعه، زبان، فرهنگ، عادات، مناسك، مذهب و... است. اين ويژگي‌ها كليت يك متن ادبي را دربر دارد و درواقع بايد گفت كه شرايط جغرافيايي يا اقليم عنصر جدايي‌ناپذير داستان است، به اين دليل كه داراي اتمسفري است كه همه عناصر ريز و درشت اثر از شخصيت گرفته تا فضاسازي را تحت‌تاثير خود قرار مي‌دهد. به‌طور روشن مي‌توان به يك تاثيرگذاري كوچك اشاره كرد تا پي به وسعت مفهوم برد؛ نامگذاري: اسم اسماعيل در منطقه‌اي مانند تهران اِسي صدا زده مي‌شود و همين نامِ اسماعيل در منطقه‌اي مانند گيلان ايسي صدا زده مي‌شود، اين يعني كه اتمسفر يك اقليم گويش خود را مي‌طلبد و آن گويش حكايت از هويت اقليمي دارد. آنچه در اين آثار مي‌گذرد، بازتابِ رويدادهاي پراكنده فردي و اجتماعي است كه بر بستر واقعيت بناست و درعين حال از تخيل نيز بهره مي‌برد. 
رمان مالويناي انزلي را كه توسط انتشارات روزنه به چاپ رسيد، مي‌توان به عنوان يك نوع ادبي اقليمي بررسي كرد. «نصير» شخصيت اصلي رمان، ارباب‌زاده‌اي است كه از ديار خود تالش راهي بندرانزلي مي‌شود. اين منطقه به دليل تبخير شديد سطح دريا داراي رطوبت بالا و آب و هواي معتدل خزري است. 
اما در بخش‌هايي از منطقه جريان متغير است، به‌طور مثال در تالش كه ناحيه‌اي كوهستاني است شرايط جغرافيايي‌اش نسبت به جلگه زندگي را كمي سخت و گاه خشن مي‌كند. در اين اتمسفر «نصير» تصميم مي‌گيرد از كوهستان «تالش» كه پر از رودخانه و جنگل است «اينجا فقط يكي دو نوع درخت ديدم... راش، لرگ، شيردار، كلهو، شب‌خُسب، انجيلي، مازو، اوجا، ازمك و توسكا...» به ناحيه جلگه‌اي بندرانزلي برود. شهري ساحلي و باراني «باران‌هاي آخرشهريور بندرپهلوي انگار بندآمدني نبود» و معتدل‌ كه شرايط صيادي و شيلات و ملواني و گمركش رونق دارند و همه افراد با هرنوع كيش و مذهب و مليتي «مسيحي و ارمني و روسي و...» در آن مشغول به كارند. 
درواقع بايد گفت اقليمِ شمال بابت اعتدال آب و هوايي‌اش اجازه همزيستي و بخشش نسبت به همديگر را سبب مي‌شود. درانزلي «مالوينا دختري ارمني، اُلگا و ملوانِ روسي، رشيدقرطاس، آرشاك آخوراپتيانِ ارمني و خوكداري‌اش» زيست دارند. وجود اين تنوع هويتي، باعث تلاقي زبان‌ها مي‌شود، زبان روسي و ارمني و فارسي جريان مي‌يابد. ايسي يكي از شخصيت‌هاي اين رمان است كه كم و بيش زبان روسي را ياد مي‌گيرد: «روسي يادت نداده؟... چرا آباي چندتايي كلمه ياد داد... تو هم اگر بيست و پنج سال روبه‌روي بارانداز اداره گمرك دكان داشتي، هر روز براي اين روس‌هاي كله‌سرخ واويشكا درست مي‌كردي و پيك پيك تلخِ آب به خوردشان مي‌دادي، الان روسي را مثل بلبل حرف مي‌زدي... دخترخوشگله چي مي‌شه؟... كراسي‌وايا دِووشكا.» 
در بندرانزلي كه هميشه بوي تند ماهي مي‌دهد، نصير عاشق مالوينا «دختري كه پدرش روزنامه‌نويس بود و وقتي از كشتار ارامنه مي‌نويسد توي استانبول سربه‌نيستش مي‌كنند و او از بچگي در انزلي بزرگ شده است» مي‌شود «خان‌زاده سي‌وچهارساله عزب نوبر است... روي هركي دست مي‌ذاشتم يكي توي عمارت اما مي‌آورد... توي عمارت حرف حسابم يكي دونفر نبودند كه، نن‌جانم يكي رو پسند مي‌كرد ددجانم مخالف بود... بايد حتمي دختر فلان خان باشه... سرجهازش فلان زمين باشه...» اين گزاره‌ها خبر از رسمي در ناحيه‌اي مي‌دهد كه بايست در ازدواجي همه خويشان فرد موافق مي‌شدند. البته باز هم در اين رمان توصيف و اشاره‌هايي به جزييات اقليم شمال مي‌شود كه برخي از اين واژگان را مي‌توان ذكر كرد: «عمارت و تلار/ كاكايي با منقارتيز/ ماياق/ دارالمساكينِ مسيو ماركاريان/ رعيت‌هايي كه چموش و پاتاوه پاشون بود و شال گوراوه پيچيده بودند دورِ ساق‌هاشون و چوخا تن كرده بودند. خيلي‌هاشون چوپانن./ گيلك‌ها گله‌داري‌شون ساكنه و براي چرا اين‌ور و اون‌ور نمي‌رن/ تالش‌ها همه جا مي‌رن كوه دره رودخانه/ ماهي سفيد/ شاه‌كولي/ كپور/ كيلكا/ سينما گل سرخ/ مسافرخانه آرارات/ پل غازيان/ تا آخر فروردين پره‌ها توي آبند/ ديوارهاي خزه‌بسته و پوسته‌داده و بام سفالي/ موج‌شكن. 
نويسنده در اين رمان از تجارب زيستي خودش بهره برده است. يك نويسنده اكثر مواقع باتوجه به بوم و زادگاه خويش يا جايي كه بدان تعلق دارد، مي‌نويسد. سعيد جوزاني متولد و ساكن بندرانزلي است و مانند همه نويسنده‌هاي اقليم‌گرا هدفش ساخت دنيايي جديد باتوجه به عقبه اقليم و سازوكارهاي تاريخ گذشته است. درنهايت آنچه پررنگ‌تر است اقليم در متن است، با جغرافيايي كه روابط انساني را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد و اين جغرافيا همچون خورشيدي در راس منظومه شمسي متن است كه ديگر سيارات «فرهنگ، زبان، آيين و...» به دور آن مي‌چرخند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون