• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4661 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۷ خرداد

خاستگاه تمدن زاگرس و حريق‌ها

به اين ترتيب نيك روشن است كه يونانيان آنگاه كه هخامنشيان را ساقط كردند، نام ساگارتي يا زاگروتي را از فهرست‌هاي اداري و ديواني هخامنشيان گرفتند و به زبان و فرهنگ يوناني منتقل كردند. در اينجا يك پرسش وجود دارد و آن اينكه چرا اين نام باستاني وقتي يونانيزه شد به معناي فرزند زئوس به كار رفت؟ حدس نگارنده پيوند اين مفهوم با بيستون كنوني در كرمانشاه است كه در تلفظ‌هاي كهن‌تر به شكل‌هاي بهستون، بگستان و بغستان به معناي معدن و محل خدايان به كار رفته است و جاي بحث اين پديده دين‌شناسانه و هستي‌شناسانه اينجا نيست و خوانندگان را به مقاله زاگرس در دايره‌المعارف حواله مي‌دهم كه اميدوارم هر چه زودتر چاپ شود. اينكه چه اتفاقي افتاد كه در دوران اشكاني و ساساني نام ماد به جاي زاگروتي يا زاگرس كه خاستگاه قبيله‌اي شاهنشاهي ماد بود، نشست از حوزه اين يادداشت خارج است؛ اما اعراب مسلمان كه آمدند چنانكه گفته شد جبال را براي ترجمه كلمه ماد يا ماه به معناي كوهستان به كار بردند كه بالطبع همان قلمرو زاگرس بود. رشته كوه زاگرس در تعريف جغرافيايي امروز خود مجموعه كوهستاني بزرگي است كه از نزديكي‌هاي ساحل خليج‌فارس در خوزستان و فارس آغاز و در مسير شمال غربي به كوه‌هاي آرارات در نزديكي وان در تركيه امروزي منتهي مي‌شود. با نگاهي به تاريخ ايران مشخص مي‌شود كه خاستگاه همه سلسله‌هاي پيش از عيلام و ماد مانند كاسي‌ها، لولوبي‌ها، ماناها، اورارتوها، گوتي و هوري‌ها زاگرس بوده است. همچنين عيلام و ماد، هخامنشيان و ساسانيان هم در كوهپايه‌هاي زاگرس تشكيل شده‌اند. اشكانيان نيز هر چند در شرق ايران كنوني برآمدند؛ اما بي‌درنگ به غرب آمدند و دولت و ديوان و دربار خود را در كوهپايه‌هاي زاگرس بنا نهادند و چنان در فرهنگ و زبان اين منطقه ادغام شدند كه زبان‌شناسان زبان‌هاي رايج در زاگرس را پهلوي يا همان زبان اشكانيان ناميده‌اند كه در عربي به فهلوي شهرت يافته است. چرا چنين شد؟ و چرا زاگرس خاستگاه همه دولت‌هاي پيش از ماد و پس از ماد شد كه امروز ما آنها را به نام دولت‌هاي ايران باستان مي‌ناميم و فرهنگ و تاريخ و تمدن ايراني با هر تعريفي كه از آن داشته باشيم برخاسته از آنها و زاگرس است. يك علت اصلي آن مي‌تواند آب فراوان در زاگرس باشد كه اقوام شرقي و غربي آن را در زمان‌هاي خشكسالي‌هاي شديد به آنجا كشانده است. مخلص كلام اينكه زاگرس علت وجودي اوليه پديده‌اي است كه دولت و تاريخ و تمدن و فرهنگ و دين ايراني در مقطع پيش از آمدن اسلام ناميده مي‌شود و نقش آن هر چند پس از اسلام با آمدن اعراب مسلمان از غرب سپس تركان سلجوقي از شرق كمرنگ شد؛ اما هرگز از بين نرفت. زاگرس در طول تاريخ هميشه و هميشه پناهگاه همه ايرانيان در عصر خشكسالي و هنگام حمله دشمنان بوده؛ ضمن اينكه جغرافيايش آن را به مركز اصلي توليد دام تبديل كرده و منبع غذاي مردم بوده است. آتش گرفتن زاگرس و نابود شدن زيست‌بوم و اكوسيستم آن با سوختن جنگل‌هايش و از بين رفتن كوهستان‌هايش تنها مساله مردم جغرافياي آن نيست، بلكه مساله كل مردم ايران است. آتش گرفتن زاگرس تنها موضوعي زيست محيطي و جغرافيايي نيست، بلكه مطلبي هويتي، تاريخي، ديني، فرهنگي و تمدني است. آتش‌سوزي زاگرس تنها مساله و مشكل ديروز و امروز نيست، بلكه مهم‌تر از آن توليد معضلي براي فرداي اين سرزمين است. به راستي اگر دوران جديدي از خشكسالي در مناطق كويري و مركزي و شرقي ايران پيش آيد و چنانكه از الان همه جغرافيدانان وقوع زودهنگام آن را هشدار مي‌دهند چه پناهگاهي جز زاگرس وجود دارد. پس از همگان خواهش مي‌كنم به خاطر تاريخ و تمدن ديروزمان، به خاطر زندگي امروزمان و به خاطر بقاي پناهگاهي محكم و مطمئن براي فرزندان و نسل فرداي‌مان از زاگرس مراقبت كنيم. زاگرس مادر مهربان ما در طول تاريخ چند هزار ساله بوده است. نياكان ما به مثابه فرزندان راستين زاگرس آن را به ما رساندند؛ مبادا كه فرزندي ناخلف شويم و حرمت مادر مهربان خود را نگه نداريم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون