• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4668 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۵ خرداد

نگاهي به رمان ساعت بي‌عقربه نوشته كارسون مك‌كالرز

درگيري با بيماري مزمن

ساسان فقيه

«روز بعد مستقيم سراغ هرمن كلاين رفت و ساعتش را روي پيشخوان گذاشت. با كج‌خلقي به ساعت‌ساز گفت: «اين ساعت هر هفته دو دقيقه عقب مي‌افته، مي‌خوام ساعتم زمان رو دقيق نشون بده.» بله، مالون در آن برزخ انتظار براي مرگ وسواس زمان گرفته بود.»
(ساعت بي‌عقربه، صفحه ۳۷۳)  اين چند جمله شايد نزديك‌ترين همجواري كلمه‌ها در توصيف رمان «ساعت بي‌عقربه» باشد، آخرين اثر كارسون مك‌كالرز نويسنده امريكايي، يادگار شانزده سال آخر عمرش كه از بخت بد با حال رو به وخامتي سپري شد و سرانجام مك‌كالرز در سال ۱۹۶۷ در ۵۰ سالگي بر اثر سكته مغزي درگذشت. هر اندازه كه آثار او تا ۳۴ سالگي مورد اقبال منتقدان و مخاطبان واقع شد اما در سال‌هاي پاياني عمرش آثار منتشر شده‌اش به اندازه آثار پيشين نويدبخش و پردستاورد نبود.
«ساعت بي‌عقربه» دقيقا متعلق به همين دوره نويسندگي مك‌كالرز است، روزهايي كه بر اثر انواع بيماري‌هاي مزمن ديگر جاني براي نوشتن در او باقي نمانده بود.
شخصيت‌هايي كه مك‌كالرز خلق مي‌كند، اغلب از يك ناهنجاري جسمي، روحي يا جنسي رنج مي‌برند درست مثل جي.تي.مالون شخصيت اصلي رمان «ساعت بي‌عقربه» كه در آستانه چهل‌سالگي‌اش متوجه مي‌شود، مبتلا به نوعي سرطان خون شده و تنها يك‌سال و چند ماه با مرگ فاصله دارد: «مرگ براي همه يكسان است، اما هر آدمي به شيوه خاص خودش مي‌ميرد.
براي جي.تي.مالون ماجرا به قدري عادي شروع شد كه او تا مدتي پايان زندگي‌اش را به اشتباه نشانه آغاز فصلي تازه مي‌شمرد.»
مك‌كالرز با شخصيت‌پردازي عميق، مالون، شخصيت اصلي رمانش را هم به عنوان شاهد و هم شركت‌كننده در اتفاقات اصلي پيرنگ «ساعت بي‌عقربه» به كار مي‌گيرد.
مخاطب به واسطه حضور مالون با ديگر شخصيت‌ها آشنا مي‌شود و در بستر اتفاقات و داستان هر يك از آنها قرار مي‌گيرد.
نژادپرستي يكي از مهم‌ترين موضوعات رمان «ساعت بي‌عقربه» است و در سراسر اين داستان حضور دارد، اما شايد شخصيت قاضي كلين را بتوان به عنوان نمود اصلي نژاد‌پرستي در اين رمان در نظر گرفت.
مالون كه دوران بحراني از زندگي‌اش را سپري كرده، مخاطب را با خود همراه مي‌كند تا وارد زندگي قاضي كلين شود و ناظر گپ و گفت و معاشرت آن دو باشد. قاضي كلين، مرد پرنفوذ و ثروتمند شهر است كه به واسطه سابقه سكته‌ مغزي و ديابت با بيماري دست و پنجه نرم مي‌كند.
او به همراه نوه خود، جستر زندگي مي‌كند و پسرش سال‌ها پيش خودكشي كرده است. قاضي كلين قصد دارد تا به واسطه بازگرداندن قوانين ايالتي گذشته با ميزان پولي كه از گذشته نگه داشته است، به ثروت خود اضافه كند.
قاضي كلين پسري سياهپوست با چشماني آبي به نام شرمن پيو را به عنوان دستيار خود استخدام مي‌كند، اما شرمن سرانجام به خاطر انديشه‌هاي نژادپرستي قاضي او را ترك مي‌كند.
شرمن سرنخ اتفاق‌هايي است كه در گذشته بر خانواده قاضي آمده است و همچنين زندگي امروز شرمن بستري براي عمل‌هاي نژادپرستانه‌اي مي‌شود كه به بهترين شكل ممكن فضاي نژاد‌پرستي حاكم بر آن دوره امريكا را توصيف مي‌كند.
مك‌كالرز در اين اثر به خوبي به مسائل نژادپرستي، مرگ، درگيري با بيماري‌ مزمن، نفرت و بي‌عدالتي مي‌پردازد. در «ساعت بي‌عقربه» همه ‌چيز به سادگي روايت مي‌شود، سادگي به معناي دوري از پيچيدگي.
مك‌كالرز استاد پرداختن به مفاهيم بنيادي بدون به كار بردن جمله‌ها و شعارهاي عجيب و غريب است، شايد به جرات بتوان گفت كه او نمود بارز «نشان دادن» است.
داستان‌هاي مك‌كالرز ذهن مخاطب را درگير مي‌كند، چراكه شايد ساعت‌ها و روزها بايد صرف هضم اتفاق‌هاي عميقي شود كه با روايت ساده‌اي با آن مواجه شده است. «ساعت بي‌عقربه» با ترجمه زهرا ماحوزي و ويرايش مريم فرنام به همت نشر بيدگل به چاپ رسيده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون