• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4671 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۳۱ خرداد

همگرايي تاريخي با ميراث بزرگ فرهنگي انديشه اجتماعي

ناصر فكوهي

ستون هفتگي جديد «اعتماد» در همكاري با «انسان‌شناسي و فرهنگ» هر هفته با معرفي و نقد يكي از كتب مهم تاريخ انسان‌شناسي از امروز آغاز مي‌شود. اين ادبيات، اگر از آثار انديشه اجتماعي و فلسفي قرون گذشته بگذريم، عمري دراز ندارند و به روشني مي‌توان آغاز آنها را با انقلاب‌هاي صنعتي و سياسي قرن 18 و 19 پيوند داد. اگر توليد كارگاهي توانست در اين زمان به توليد انبوه كارخانه‌ها برسد؛ اگر روستا‌نشيني به شهر‌نشيني رسيد و اگر در يك كلام به گفته فرديناند تونيس، جماعت‌هاي پيش‌صنعتي بر مبناي خويشاوندي در محيط روستا به جوامع جديد شهري تبديل شدند، همه اين روند‌ها ناگزير و خوشبختانه ما‌به‌ازايي فرهنگي نيز داشتند و آن گسترش «سواد» و وسايل ارتباط جمعي يا رسانه‌هايي بود كه به سرعت از مطبوعات و كتاب، يعني اشكال مكتوب به حوزه شفاهي، راديو، تلويزيون و در نهايت تركيبي از حوزه نوشتاري و ديداري در قالب سيستم‌هاي رايانه‌اي و شبكه‌اي نيز تعميم يافتند. آنچه بدون شك مي‌توان در طول 40 سالي كه تقريبا از انقلاب اطلاعاتي در دهه 1980 و 10 سالي كه از انقلاب هوش مصنوعي گذشته است، شاهدش بود نيز دموكراتيزه شدن گسترده «سواد رسانه‌اي» در تمام جهان است و اين روند خود عاملي اساسي در دامن زدن به خلاقيت‌هاي فرهنگي و هنري در سراسر دنيا بوده است. 
اما در اين پديده همچون هر پديده‌اي، دو جنبه مثبت و منفي وجود داشته ‌است؛ شمشير دو‌لبه‌اي كه يك سويش آگاهي و سوي ديگرش نقد بر روندي بوده كه «صنعت فرهنگ» نام گرفته و انديشمنداني چون آدورنو و هوركهايمر و ديگران، نقطه نظرات بسيار راديكالي را عليه عمومي شدن محصولات فرهنگي در آن عنوان كردند كه برخي از آنها درست بجا و برخي نيز قابل ترديدند. از جمله ماركوزه تا اوج منطقي اين تفكر پيش رفت يعني اين رويكرد كه صنعت توليد انبوه فرهنگ، در حقيقت نه «آگاهي» بلكه «از خود بيگانگي مدرن» را گسترش مي‌دهد كه عامل اصلي سركوب گروه‌هاي فرودست است. بنابراين او معتقد بود نبايد تحت تاثير اسطوره «عمومي شدن» فرهنگ قرار گرفت؛ نبايد از اينكه امروز همه مردم روزنامه‌اي مي‌خرند و به راديو و تلويزيون و سينما علاقه‌مندند به اين نتيجه سطحي رسيد كه چنين مردمي لزوما موقعيت زير ستم و سركوب خود را نيز بهتر درك مي‌كنند و درست برعكس؛ اين امر عاملي است در سقوط هر چه بيشتر آنها در اطاعت داوطلبانه و از دست دادن «خصوصيت انقلابي طبقه كارگر.» ماركوزه به اين ترتيب بود كه به انقلابي بودن دانشجويان و به نقش مبالغه‌آميز روشنفكران در دگرگوني‌هاي بزرگ اجتماعي باور داشت و اينكه آنها مي‌توانند به نوعي جايگزين موقت «طبقه بورژوازي شده كارگر» شوند. در جنبش‌هاي اواخر دهه 1960 در امريكا و اروپا و انقلاب كوبا اين رويكرد به اوج خود رسيد و البته انقلاب كوبا نيز نتوانست جز يك رژيم اقتدار محور توليد كند كما اينكه جنبش دانشجويي يك دهه بعد نيز در تروريسم شهري از ميان رفت و جاي خود را به نوعي راديكاليسم مسلحانه‌اي سخت داد كه بسيار به خود آن جنبش مدني ضربه زد.
در اين حال مكتب «مطالعات فرهنگي» بيرمنگام با انديشمنداني چون هوگارت، هال و ديگران نيز در اين دانشگاه در دهه 1960 شكل گرفت و راهي تازه را براي درك رابطه گروه‌هاي بزرگ اجتماعي و فرآيند دموكراتيزه شدن رسانه‌ها و فرهنگ پيش گرفت. گسترش دموكراسي از نظر اين مكتب، دقيقا به صورتي معكوس در گرو گسترش رسانه‌ها سواد بيشتر در به كارگيري آنها بود. حركت چند دهه اخير نيز نشان داد كه تاثير فرهنگ از جمله محصولات فرهنگي ديداري و شنيداري در تغيير جوامع بسيار بيشتر از حركات راديكال و خشونت‌آميز است. موفقيت مه 1968 بيشتر از سنگرهاي خياباني در جا انداختن مفهوم لزوم پررنگ‌تر شدن فرهنگ در زندگي روزمره بود و همين امر سبب گشايش دروازهاي بزرگي به سوي آثار علوم اجتماعي و انساني و تاثيرگذاري آنها در همه جوامع شد. آثاري كه ديگر نه فقط نظريه‌پردازي كرده بلكه هر‌ چه بيشتر در آسيب‌شناسي اجتماعي جوامع دخالت و راه‌حل‌هاي عملي ارايه مي‌دادند.
به اين ترتيب، بحث «ترويج» بدل به حلقه‌اي اساسي در پيوند ميان پژوهش و تحليل شد كه در حقيقت بازگشتي به سنت يوناني سقراطي- افلاطوني نيز به حساب مي‌آمد. نقش كتاب آن بود كه به مثابه مجموعه‌اي ساختار‌يافته، پايه‌هاي مستحكم آكادميك و عمومي حوزه‌ها را استوار كند و راهنمايي باشد براي همگرايي تاريخي انديشه‌ها و شخصيت‌هاي تحصيلكرده (اما نه لزوما در علوم اجتماعي) با ميراث بزرگ فرهنگي انديشه اجتماعي براي بهبود جامعه. هدف ما نيز در اين ستون ترويج علمي تاثيرگذارترين آثار در انسان‌شناسي و در برخي موارد، جامعه‌شناسي است. تعداد اين كتاب‌ها البته بسيارند و اختلاف سليقه در انتخاب‌شان نيز بسيار.  آنچه در اينجا عرضه مي‌شود، نقطه نظر نگارنده و البته متكي بر اجماع بزرگي در اين علوم است. برخي از اين آثار به فارسي ترجمه و بسياري هنوز ترجمه نشده‌اند. اما ما به هيچ‌ وجه وارد نقد يا تاييد و تكذيب ترجمه‌ها نمي‎رويم زيرا اين كار بايد به صورت مستقل انجام شود. هدف ما تنها نشان دادن اهميت و جايگاه كنوني آثار است و صرفا معرفي و نقد اوليه آنها به زباني علمي تا خوانندگان علاقه‌مند بتوانند در صورت نياز مطالعه خود را در جايي ديگر ادامه دهند. ارايه كار به صورت هفتگي و در روزنامه (و نه كتاب) ما را ناچار مي‌كند از شيوه‌اي خطي- زماني در ارايه آثار پيروي نكرده و هم از كتاب‌هاي قديمي‌تر و هم از آثار بسيار جديد در اين ستون سخن بگوييم. بنابراين هر مطلب شكل مستقل خواهد داشت و پيش و پس از خود وابسته نيست هر چند براي درك بهتر گاه به آنها استناد بدهد. 
استاد انسان‌شناسي دانشگاه تهران 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون