• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4674 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۳ تير

غم فقدان را تبديل به غم تذكار كنيم

الهام عبادتي

نشست فلسفه و حزن با حضور حسن محدثي سيدجواد ميري و محمدجواد ادبي برگزار شد. محدثي در اين نشست نكات مهمي درباره انواع غم و حزن و كاركرد آنها و صورت غالب غم در جامعه ما سخن گفت كه گزارشي از آن از نظر مي‌گذرد.

بايد ابتدا تعاريفي از واژه‌هايي چون غم، اندوه و...  وتمايز آنها داشته باشيم تا مشخص شود كه از چه چيزي سخن مي‌گوييم. من ابتدا به تعريف واژه غمگيني و نسبت آن با ساير واژگان مي‌‌پردازم و غمگيني را به عنوان يكي از عواطف پايه‌اي انسان در نظر مي‌گيرم كه تحت تاثير احوال و محركات مختلف به انسان دست مي‌دهد. پس اگر اين را يك احساس پايه‌اي در نظر بگيريم آنگاه مي‌توان براي آن طيفي را در نظر گرفت كه از انواع غمگيني صحبت و حتي آنها را از هم متمايز كرد.
 اگر بتوانيم غمگيني را روي يك طيف قرار دهيم آن وقت مي‌توانيم درباره غمگيني و حزن و كاركردهاي مثبت و منفي آن صحبت كنيم. بيش از 11 نوع غم داريم كه در ادبيات هم با واژه‌هاي گوناگوني از آنها ياد مي‌شود؛ غم ناشي از فقدان، غم ناشي از شكست در كوشش‌ها، غم ناشي از ارزيابي اخلاقي خود، غم ناشي از دگردوستي و مسووليت اخلاقي، غم ناشي از حفره‌هاي وجودي، غم‌هايي كه منشأ بيولوژيك دارند، غم‌هاي ناشي از انديشه‌ورزي، غم‌هاي شاعرانه، غم ناشي از جدايي، غم‌هاي ناشي از گير افتادن در يك وضعيت ناراضي كننده، غم‌هاي ناشي از انديشيدن به نگراني‌هاي درباره آينده و... از جمله انواع غم‌هاست.
هر كدام از اين غم‌ها مي‌تواند كاركرد مثبت و منفي داشته باشد. شايد عجيب باشد اگر بگوييم كه غم مي‌تواند كاركرد مثبت داشته باشد چون اغلب فكر مي‌كنيم كه غم فقط كاركرد منفي دارند. وقتي كه احاديث مرتبط به وظايف مومن را بررسي كنيم، مي‌توانيم تصوير انسان آرماني اسلام را ببينيم؛ به ‌طور مثال مومن بايد انسان حليم و شكيبايي باشد و يا اينكه شادي را در صورت و غم را در دل داشته باشد بنابراين احاديث زيادي در منابع اسلامي داريم كه حالات مومن را مشخص مي‌كند.
اين يك الگوي آرماني به ما براي زيستن مي‌دهد. مساله‌اي كه در حديث «مومن كسي است كه شادي‌اش در وجه و صورتش است و حزنش در دل و قلب» وجود دارد؛ مديريت عواطف و مديريت غم و جامعه پذيري غم و عواطف است. بالغ بر 40 سال است كه جامعه‌شناسان زيادي روي مديريت و جامعه‌پذيري غم بحث كرده‌اند. اينكه چه مدت، كجا، چگونه و در چه موقعيتي بايد غم را ابراز كرد و در اين باره دو دسته قواعد را جامعه‌شناسان استخراج كردند و الگوهايي يافتند.
 مسووليت سنگين انسان مومن اين است كه دردهايش را نبايد الزاما روي ديگران بريزد. امروز در فضاي مجازي و معاشرت مردم بسيار مي‌بينيم كه فرد به‌ شدت شتاب دارد كه يك خبر دردناك را به عنوان اولين نفر اطلاع‌رساني كند و از اين طريق عواطف هيجاني را هم جلب كند. اين در حالي است كه انسان بايد بتواند خود و درونياتش را در مواجهه با ديگران مديريت كند.
در روانشناسي مدرن بيان مي‌شود كه كودك در مواجهه با تنش‌هاست كه رشد مي‌كند و حتي اين تنش‌ها به بلوغ عاطفي او كمك مي‌كنند. اين كاركرد مثبتي است كه غم و اندوه مي‌تواند براي ما داشته باشد. آن حديث قدسي هم مصداقي از انساني است كه مي‌تواند بر خويشتن خود سوار شود. در واقع اينجا ما با انساني مواجهيم كه از مجراي خودداري به مرحله‌اي از رشد رسيده و اين يكي از كاركردهاي مثبت غم و درد است.
مديريت عاطفي دست‌كم دو سطح دارد؛ يكي خرد است كه فرد خود را مديريت مي‌كند و ديگري سطح كلان است كه مديران اجتماعي، سياسي و... بايد محرك‌هاي مناسب عاطفي را مديريت كنند. غم ناشي از تذكر به اين معني است كه خودم را مرور مي‌كنم و فكر مي‌كنم كه گذشته خود را درست زندگي نكردم. اين فاصله بين مني كه هستم و مني كه بايد باشم، غم ايجاد مي‌كند. از همين منظر است كه يادآوري حيات بزرگان هم چنين غمي را در ما ايجاد مي‌كند و به ما خسران درست زندگي نكردن را يادآوري مي‌كند. ما اما در جامعه‌مان اين تذكار را به غم فقدان تبديل مي‌كنيم گويا كسي را از دست داده‌ايم. در واقع ما بزرگان ديني داريم كه آنها را از دست نداديم و آنها را داريم اما غم ناشي از تذكر و يادآوري را تبديل به غم ناشي از فقدان مي‌كنيم. متاسفانه اغلب شرايط به گونه‌اي پيش مي‌رود كه گويا بر غم ناشي از فقدان تاكيد مي‌كنيم تا ناشي از غم تذكار. سازمان‌هاي فرهنگي بايد بحث مديريت عواطف را در اين حوزه دنبال كنند و از غم ناشي از فقدان به سوي غم ناشي از تذكار برويم.
سنت‌هايي در حوزه مديريت عواطفي وجود دارد كه وقتي يك فقداني رخ مي‌دهد همه مشاركت كنند اما در برخي از خرده فرهنگ‌ها اين مناسك سوگ آن قدر بسط پيدا مي‌كند كه با زندگي مغايرت دارد. در آموزه‌هاي اسلامي اين گونه نيست كه زندگي بايد تعطيل شود و اينها سنت‌هاي تحميلي است كه در برخي از خرده فرهنگ‌ها وجود دارد و بايد آنها را نقد كرد. غم تذكار به دليل فاصله بين آنچه بايد باشيم و نيستيم در انسان بي‌قراري ايجاد مي‌كند. كساني كه فاصله اين دو برايشان كمتر است درد و بي‌قراري‌شان كمتر است اما انسان‌هاي بزرگ اين فاصله را بيشتر احساس مي‌كنند و ميل به تعالي در آنها بيشتر است. پس غم تذكار رشد‌دهنده است و افسردگي نمي‌آورد و فرد را وادار مي‌كند كه خودش را ارتقا دهد. از همين جهت است كه غم‌هاي ناشي از تذكار سازنده‌ترين غم انساني هستند و مي‌توانند موجب رشد انسان شوند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون