• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4675 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۴ تير

تأملي درباره بينامتنيت در رسانه‌هاي هوشمند

ديالكتيك درون وبرون

مسلم خراساني

برتراند راسل، فيلسوف انگليسي پنهان بودن درونيات فرد از ديگران را مشخصه و امتيازي مثبت تلقي مي‌كند و معتقد است اگر چنين چيزي نبود و صداي درون ما شنيده مي‌شد ما به سرعت هر چه تمام‌تر دوستان و نزديكان خود را از دست مي‌داديم، چرا‌كه هر كدام‌مان حداقل يك‌بار به‌گونه‌اي بي‌پروا و ناخوشايند راجع به ديگران با خود حرف زده‌ايم و اظهارنظر كرده‌ايم و اينكه اغلب، اين ابرازات متكي بر احساساتي زودگذر است و بعد از فروكش كردن آنها، عقايد و نظرات مرتبط با آن نيز كمرنگ و دگرگون مي‌شود. پس لزومي ندارد كه الزاما كسي از تمام آنچه در سر و ذهن ما مي‌گذرد مطلع باشد. در عين حال ما همواره به چيزها و مسائل ارزشمند و مطلوبي فكر نمي‌كنيم يا آنچه در ذهن ما مي‌گذرد همواره با قوانين، تابوها و هنجارهاي اجتماعي همسو نيست و از آنجا كه ذهن و فرآيند فكر كردن فرآيندي تقريبا توقف‌ناپذير است و اگر چنين ويژگي وجود نداشت، سر و صدا و همهمه عجيبي از صداهاي ذهني، جهان را فرا مي‌گرفت.

با تمام اين وقتي ما به خود، مساله يا چيزي در جهان پيرامون خود توجه نشان مي‌دهيم، به دلايل و انگيزه‌هاي مختلف سعي مي‌كنيم به كمك زبان و رسانه‌هاي مختلف، آگاهي جهان ذهني خود را بيان كرده يا با ديگران به اشتراك بگذاريم.

جهان فكر و انديشه‌هاي ما، تا زماني كه ظاهرا درون ما هستند، اغلب يك جهان ذهني و بي‌تاثير بر جهان پيرامون تلقي مي‌شود، اما همين‌كه راجع به آنها حرف مي‌زنيم و با ديگران گفت‌وگو مي‌كنيم، يا براساس آگاهي‌ها يا استنباط‌هاي دروني خود دست به عمل مي‌زنيم يا به طريقي، نمودي عيني و بيروني به آن مي‌دهيم، بر جهان پيرامون تاثير مي‌گذارد.

انديشه‌هاي ما به كمك كاغذ و نوك كربني مداد‌ها موجوديتي عيني، مادي و ملموس مي‌گيرد و به عنصري در جهان واقع بدل مي‌شود و مثل يك ماده جا و فضا اشغال مي‌كند. باز هم ممكن است بگوييم كه نه، ما هنوز در كتاب‌ها و نوشته‌ها با داستان و تخيل و امري غيرواقعي يا تسلسل و همنشيني واژه‌ها و نشانه‌ها مواجه هستيم. اما زماني كه فرمول‌ها و معادلات رياضي و فيزيك كه براساس آنها ساختمان‌ها، سازه‌ها و ماشين‌آلات بسياري چون هواپيما و فضاپيما، وسايل و تجهيزات پزشكي، نظامي و رسانه‌هاي ارتباطي ساخته مي‌شود را درنظر بگيريم، متوجه خواهيم شد كه يك انديشه از جهان ذهني بعد از بيان شدن در قالب علائم رياضي، معادلات و مدل‌هاي هندسي كه براي بسياري سخت فهم و كم جاذبه هستند، چگونه مي‌تواند در تغيير جهان عيني و ملموس ما تاثيرگذار باشند. هر چند آن‌گونه كه برتراند راسل مي‌گويد ذهن افراد مي‌تواند مملو و انبوه از انديشه‌ها، تصورات، گمانه‌ها، پيش‌فرض‌ها، نظرات، عقايد و جهان‌هاي ممكن، غيرممكن، محتمل يا غيرمحتملي باشد كه از منظر افراد كم‌ارزش تلقي شود، اما فارغ از معيار‌ها و ارزش‌گذاري‌هاي ما، آنها مي‌توانند جهان پيرامون ما را تحت تاثير قرار داده و موجبات تغيير و دگرگوني جهان پيرامون ما را فراهم آورند. هر چند اين تاثيرات در ظاهر نامحسوس، ناچيز، كوچك، بي‌ارزش و قابل اغماض انگاشته شوند.

پاك شدن مرز درون و برون- چالش عدالت، حقيقت، راز

با از ميان رفتن اين مشخصه ذاتي انسان كه آگاهانه يا ناآگاهانه منجر به درنظر گرفتن دو ساحت دروني و بيروني، براي افراد نيز شده است، ريشه مفاهيمي چون راز، حريم خصوصي، پنهان كردن واقعيت‌ها، اسرار گذشته، دروغ، دورويي، حقيقت، آزادي و بسياري از مفاهيم اين‌چنين نيز به چالش كشيده خواهد شد. در صورتي كه صداي دروني فردي براي من يا شما قابل شنيدن باشد تمامي اين مفاهيم علي‌الخصوص فلسفه انديشگاني قضاوت در روز داوري به منظور مشخص شدن حقيقت و برقراري عدالت نيز
تا حدود زيادي به چالش كشيده خواهد شد. اين مشخصه حتي مي‌تواند به از ميان رفتن كامل مفهومي يا مفاهيمي چون آزادي يا حريم شخصي نيز منجر شود.

اين ايده مي‌تواند تا حدودي يك رويا يا جهان ايده‌آل خيالي را درنظر مجسم سازد، اما رسانه‌هاي هوشمند با امكانات خود به نوعي با ادامه دادن به فعاليت‌هاي مغز و بازسازي سازوكار ذهن به كمك سخت‌افزار‌ها و نرم‌افزار‌هاي‌شان، آگاهانه يا ناآگاهانه گام‌هايي هرچند كوچك در اين مسير برداشته‌اند.

توليد و بازتوليد ساختار ذهن در امتداد حواس

مارشال مك لوهان فيلسوف و نظريه‌پرداز رسانه و ارتباط كانادايي معتقد است كه لباس ادامه‌اي براي پوست و بدن است. او تنها به اين قول بسنده نمي‌كند و معتقد است كه رسانه‌ها و ابزار‌هاي جهان پيرامون ما چون راديو در امتداد حس شنيداري، دوربين عكاسي در امتداد چشم و قوه بينايي و همين‌گونه براي حواس و قابليت‌هاي ديگر. در هر كدام از اين رسانه‌ها يكي از حواس ما برجسته‌تر از حواس ديگر است يا چون تلويزيون تلفيقي از چند حس را در خود نهفته دارد.

به‌گونه‌اي مشابه و با يك قياس مي‌توان سخت‌افزار‌هايي چون گوشي‌هاي هوشمند را، مدلي فيزيكي براي توليد سازوكار ذهن در‌نظر گرفت. اين رسانه‌ها و سخت‌افزار‌ها نقشي چون مغز را به عهده مي‌گيرند، محلي به عنوان حافظه براي ذخيره‌سازي و عناصري براي محاسبه و پردازش دارند، به همراه نرم‌افزارهايي كه كاربرد آنها را ميسر مي‌سازند. به بياني در اين ابزارها، انسان امكاني براي ادامه و بازتوليد مدل‌ها و ساختارهايي نزديك به مغز و ذهن خود در واقعيت مادي مي‌يابد.

ديالكتيك درون- برون: جاي گناه درون ذهن است؟

روبسپير يكي از شخصيت‌هاي نمايشنامه مرگ دانتون اثر گئورگ بوشنر نمايشنامه‌نويس آلماني، كه در آن به بحبوحه درگيري‌هاي بعد از انقلاب فرانسه و سركوب مخالفان مي‌پردازد، خطاب به دانتون كه از او مي‌پرسد آيا «درون تو چيزي نيست كه گهگاه آهسته و پنهاني گفته باشد كه تو دروغ مي‌گويي؟» پاسخ مي‌دهد كه «وجدان من پاك است.» دانتون كه از عملكرد روبسپير و همكيشانش در جريان پاكسازي مخالفان انقلاب بسيار ناخشنود است، مي‌گويد كه «وجدان آينه‌اي است كه در برابر آن، ميموني خودش را آزار و شكنجه مي‌دهد و به ستوه مي‌آورد.
هر كس خودش را تا آنجا كه مي‌تواند آراسته و بزك مي‌كند و به شيوه خودش براي گردش از خانه بيرون مي‌زند ... تو مي‌تواني از خودت دفاع كني اگر مردم لباست را پاره كنند و بر آن تف بيندازند، اما اگر آنها تو را به حال خود رها كنند چرا بايد عليه آنها اقدامي كني؟ تو پليس خدا هستي؟ اگر منظره‌اي به مذاقت خوش نمي‌آيد مي‌تواني دستمال بيني‌ات را مقابل چشمانت بگيري.» روبسپير مي‌پرسد تو منكر فضيلت هستي؟ دانتون پاسخ مي‌دهد: منكر فضيلت و زشتي و آنجا را ترك مي‌كند. روبسپير كه تنها مانده است با خود گفته‌اي از انجيل را مرور مي‌كند كه «گناه درون انديشه است. اينكه فكر به عمل منجر شود يا بدن آن را تقليد كند، يك تصادف است.» او به گونه‌اي غير‌مستقيم و ضمني اشاره مي‌كند كه هرگونه خط فكري در مخالفت با خط مشي آنها، تعبيري به گناه مي‌شود و حتي نياز نيست كه الزاما اين گناه كاملا آشكار يا علني شود. در اينجا به تعبيري، روبسپير نيت و تفكر را معادلي براي عمل در‌نظر مي‌گيرد و بر‌اساس آن اقدام و عمل مي‌كند.

شايد بتوان در اينجا از تعبير گناه؛ هرگونه، تابو، هنجار، تفكر، انديشه يا محتوايي را در‌نظر گرفت كه با هنجارهاي فردي و عمومي و اجتماعي در تمايز است و افراد نسبت به آنها، آگاهانه يا ناآگاهانه، منطقي، احساسي، هيجاني، صلح‌آميز يا با خشونت واكنش نشان مي‌دهند. اما همان‌طور كه دانتون نيز مي‌پرسد، آيا ما و ساير افراد بشري حتي يك‌بار در درون خود به چيزي كه در تمايز با هنجارهاي مرسوم باشد فكر نكرده‌ايم؟ در عين حال، زبان و ساير رسانه‌ها ازجمله رسانه‌هاي هوشمند، نقشي آشكار‌كننده در راستاي درونيات و ذهنيات ما دارند. اما صحت و اعتبار، انگيزه‌هاي پيدا و پنهان انديشه‌هاي ما كماكان مي‌تواند نامشخص و مبهم باشد. هر چند كه ما صميميت و خلوص بسياري در بيان آنها مشاهده يا ادراك كنيم يا حتي آنها را به راستي در تمايز و مخالفت با نگرش و جهان‌بيني خود ببينيم.

هرچند كه افراد در جوامع مختلف معيارها و نگرش‌هاي خود را براي نگاه به اين مساله دارند، اما شايد بتوان در كنار اين پرسش كه آيا جاي گناه درون ذهن است و بايد آنجا پنهان بماند، اين پرسش را نيز مطرح كرد كه آيا ما آن چيزي هستيم كه مي‌گوييم يا آنچه هستيم كه عمل مي‌كنيم؟ چراكه تجربه عملي زندگي مشخص مي‌كند كه اين دو اغلب اما نه هميشه چندان در هماهنگي و همخوان با يكديگر نيستند.

روانكاوي- مفهوم نقاب و سايه- نشانه‌شناسي
- مفهوم مداليته

زيگموند فرويد، بنيانگذار اتريشي علم روانكاوي، معتقد است كه تمايلات دروني افراد، در جهت رسيدن به كسب لذت و ارضاي اميال مبتني هستند و در صورتي كه در اين راستا با مانعي مواجه شوند، افراد سعي مي‌كنند به طريقي اين تمايلات و خواهش‌ها را جامه عمل بپوشانند. در جوامع انساني به‌ويژه با پيشرفت تمدن، دستيابي بي‌واسطه و فوري به اميال و برطرف كردن نياز‌ها منوط به تبعيت از قوانين و قراردادها و هنجارهاي اجتماعي است كه اين هنجارها در هر جامعه و فرهنگي نسبت به جوامع و فرهنگ‌هاي ديگر مي‌توانند متفاوت و ديگرگون باشند.

در عين حال كارل گوستاو يونگ، روانشناس سوييسي مفهومي به نام پرسونا يا نقاب را مطرح مي‌كند. بدين صورت كه افراد در جامعه با پذيرفتن نقش‌هاي اجتماعي نوعي نقاب را نيز براي خود انتخاب مي‌كنند. براي نمونه ممكن است فردي در محيط زندگي به هيچ‌وجه رفتاري آنچنان كه در محيط كار، كلاس دانشگاه يا مهماني انجام مي‌دهد از خود بروز ندهد، چراكه براي نمونه او براي آنكه بتواند در نظام اجتماعي امكان كسب پول و امرار معاش و لذت بردن و كسب آرامش داشته باشد نيازمند پول است. از اين رو شايد به هيچ‌وجه به‌طور قطع نتوان گفت كه نقش يا نقاب اجتماعي كه پذيرفته است دقيقا با آنچه درون حقيقي او به شمار مي‌آوريم همخوان و يكي است. هر چند اين نوع نقاب به عنوان يك شرط لازم براي استخدام و كسب درآمد در‌نظر گرفته شده باشد و مطلوب به نظرآيد.

يونگ پيرامون شخصيت فرد مفهوم ديگري را نيز به نام «سايه» مطرح مي‌كند. او سايه را بعد سركوب شده شخصيت فرد مي‌داند. در واقع سايه، افكار، انديشه‌ها و اميال ماست كه سعي مي‌كنيم از جهان بيرون خود مخفي و پنهان نگه داريم، چرا‌كه يا خود آن را نمي‌پسنديم يا ممكن است جامعه آن را نپسندد يا به خاطر آنها ما را طرد يا سرزنش يا حذف كند. اما عدم توجه ما به آنها باعث از ميان رفتن آنها نشده بلكه آنها به ناخودآگاه فرد راه مي‌يابند.

براي نمونه وقتي فردي مشخصه‌اي چون سخاوت، صداقت و شجاعت را در خود تقويت مي‌كند به اين معنا نيست كه او با مشخصه‌اي چون خساست، دروغ و ترس بيگانه است. يونگ معتقد است توجه بيش از اندازه به يك ميل يا بعد شخصيتي، سايه آن را در ناخودآگاه فرد تقويت و بزرگ‌تر مي‌كند. بسياري سايه را بخش تاريك و هيولاي روان فرد معرفي مي‌كنند اما سايه‌هاي دروني ما الزاما بد نيستند. براي نمونه فردي با مشخصه شخصيتي خشم يا بي‌عدالتي، از سايه دروني سركوب شده عدالت و آرامش برخوردار است. اين سايه‌ها هرچند در ناخودآگاه ما هستند مي‌توانند كنترل اعمال ما را به دست گيرند. پيرو اين نگاه، ممكن است فردي كه همواره از صداقت و حقيقت حرف مي‌زند، اعمالي انجام دهد كه همخواني با گفته‌هايش نداشته باشد، از اين رو يونگ معتقد است براي داشتن تعادل در شخصيت بايد ميان سايه و بعد بيروني شخصيت تعادل برقرار شود. از اين منظر هرچند ما افراد را بيشتر بر‌اساس نشانه‌ها و عملكرد و رفتار بيروني‌شان مورد توجه و تجزيه و تحليل قرار مي‌دهيم، عدم توجه به ابعاد رواني شخصيت فرد مي‌تواند ما را به برداشت ناقصي از شخصيت فرد رهنمون شود.

در مباحث مرتبط با نشانه‌شناسي و تحليل گفتمان نيز مفهومي مطرح است به نام مداليته. ما وقتي رمان، كتاب يا متني را مي‌خوانيم به ويژه هنگامي كه اثر يك نويسنده معروف كه بسيار پرطرفدار است و جوايزي نيز برده است، آگاهانه يا نا‌آگاهانه به صورت پيش‌فرض اين موضوع را درنظر مي‌گيريم و مي‌پذيريم كه متن يا راوي يا نويسنده يا نوشته يا جهان اثري كه مورد مطالعه و خوانش قرار مي‌دهيم، دارد حقيقت را مي‌گويد و آن گفته داراي صحت و اعتبار است. البته اين موضوع يعني صحت داشتن و معتبر بودن آن؛ علاوه بر جهان متن به جهان‌بيني و نگرش ما نيز ارتباط دارد.

در عين حال، در علوم انساني به دليل كثرت نگرش‌ها و رويكرد‌ها كه ناشي از وراثت، فرهنگ، جنسيت و عناصر زيست‌محيطي متعدد هستند، همواره ابراز نظر قطعي، نهايي و انكارناپذير با ترديد و پرسش نگريسته مي‌شود. در اينجا نيز، مداليته و صحت و اعتبار هرگونه اطلاعات، متن، محتوا، داده و حتي تجزيه و تحليل شخصيت يك فرد مشمول چنين نگاهي خواهد شد.

در رسانه‌هاي هوشمند آنچه ما به عنوان عكس، متن، اطلاعات، داده يا محتوا مورد توجه قرار مي‌دهيم، اغلب به عنوان هويت و شخصيت تمام و كمال فرد تلقي مي‌شود، اما بايد در‌نظر گرفت كه اين داده‌ها تنها بخشي از شخصيت فرد را بروز مي‌دهند كه خود آنها نيز مي‌توانند از منظر مداليته، صحت، اعتبار، خوبي، بدي، يا حقيقي و ناصحيح بودن به چالش، پرسش و گفت‌وگو گذاشته شوند.

 


كارل گوستاو يونگ، روانشناس سوييسي مفهومي به نام پرسونا يا نقاب را مطرح مي‌كند. افراد در جامعه با پذيرفتن نقش‌هاي اجتماعي نوعي نقاب را نيز براي خود انتخاب مي‌كنند. براي نمونه ممكن است فردي در محيط زندگي به هيچ‌وجه رفتاري آنچنان كه در محيط كار، كلاس دانشگاه يا مهماني انجام مي‌دهد از خود بروز ندهد، چرا‌كه براي نمونه او براي آنكه بتواند در نظام اجتماعي امكان كسب پول و امرار معاش و لذت بردن و كسب آرامش داشته باشد نيازمند پول است.
مارشال مك لوهان، فيلسوف و نظريه‌پرداز رسانه و ارتباط كانادايي معتقد است كه لباس ادامه‌اي براي پوست و بدن است. او تنها به اين قول بسنده نمي‌كند و معتقد است كه رسانه‌ها و ابزار‌هاي جهان پيرامون ما چون راديو در امتداد حس شنيداري، دوربين عكاسي در امتداد چشم و قوه بينايي و همين‌گونه براي حواس و قابليت‌هاي ديگر. در هر كدام از اين رسانه‌ها يكي از حواس ما برجسته‌تر از حواس ديگر است يا چون تلويزيون تلفيقي از چند حس را در خود نهفته دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون