• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4676 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۵ تير

ژولين مرتد و زوبين ايراني

مرتضي ميرحسيني

ماجرا به دوران باستان برمي‌گردد، به سال‌هاي فرمانروايي شاپور دوم و جنگ‌هاي طولاني و خونين او با رومي‌ها. درگيري‌هاي تازه با هجوم رومي‌ها به سوي تيسفون، پايتخت غربي دولت ساساني آغاز شد و حداقل در اوايل كار، برتري از هر حيث با مهاجمان بود.
 امپراتورشان ژولين كه 32 سال بيشتر نداشت و به سبب ترك دين مسيحيت و سخت‌گيري به مومنان عيسوي، «ژولين مرتد» (پيمان‌شكن) خوانده مي‌شد آنان را در اين لشكركشي همراهي و فرماندهي مي‌كرد. يك شاهزاده ساساني به نام هرمزد و يك شاهزاده ارمني به نام ارشك هم همراهش بودند كه قرار بود بعد از غلبه بر شاپور، يكي در ايران و ديگري در ارمنستان به تخت بنشينند و به نمايندگي از امپراتور بر شرق حكومت كنند.
طبق سنت رومي‌ها، پيشروي شهر به شهر و همراه با چپاول و ويرانگري بود و در چند ناحيه حوالي فرات، نه فقط مردم عادي كه حتي حيوانات اهلي را هم كشتند و پشت سر خود ويرانه‌اي آغشته به خون باقي گذاشتند. خود ژولين به سربازان اجازه داده بود معابد را غارت و تخريب كنند، هرچه مي‌خواهند به زور به غنيمت بردارند و كوچك‌ترين مقاومت‌ها را هم با قساوت و كشتار درهم بشكنند. كلاوس شيپمان در مباني تاريخ ساسانيان درست مي‌نويسد كه «اين لشكركشي از نظر ستمگري، غارت و ويراني، آن‌هم به حدي غيرقابل پيش‌بيني ممتاز بود.» اما هرچه جلوتر آمدند، پيشروي هم براي‌شان دشوارتر و كندتر شد. شاپور كه خودش شخصا براي مواجهه با دشمن به ميدان آمده بود به همان شيوه‌اي متوسل شد كه اشكانيان در جنگ به كار مي‌گرفتند. قدم به قدم عقب نشست، مهاجمان را به دنبال خود به داخل خاك ايران كشيد و به قول تورج دريايي «بعد از اجراي كامل سياست زمين سوخته» راه پيشروي و عقب‌نشيني آنان را بست.
 ژولين خيلي دير به خطاي بدي كه مرتكب شده بود پي برد و مثل جانور نگون‌بختي كه در تله افتاده باشد، براي نجات خود بيش از اندازه تقلا كرد. سربازانش نافرمان شدند و سركردگان سپاه او هم -كه بيشترشان مزدورهاي گوتي بودند- از پذيرش شكست و تسليم به شاهنشاه ايران سخن گفتند. اما ژولين كه از اين تمرد و سستي خشمگين بود، به ادامه نبرد و كوشش براي عقب‌نشيني اصرار داشت. سپاه به اكراه به دستور او تمكين كرد و عقب‌نشيني زير حملات پياپي سپاه ايران ادامه يافت. يكي از اين درگيري‌ها در چنين روزهايي از ژوئن 363 ميلادي، در نواحي جنوبي سامرا روي داد و در آن شمار زيادي از سربازان رومي كشته شدند و چند دسته از مزدوران گوتي گريختند. خود ژولين هم كه ديگر چاره ديگري نداشت به صحنه درگيري شتافت و فريادزنان آنهايي را كه باقي مانده بودند به ايستادگي و ادامه نبرد تهييج كرد. در همين حين يكي از سواران ايراني از راه رسيد، از فاصله‌اي نه چندان نزديك زوبيني به سوي ژولين پرت كرد و او را به خاك انداخت. كار يكسره شد و جنگ به پايان رسيد. ژولين مرتد كه از پا درآمد، همه آنهايي كه در ميدان باقي مانده بودند گريختند. 
رومي‌ها هنگام فرار هم تلفات زيادي دادند و با جان خودشان بهاي تجاوز به قلمرو شاهنشاهي ساساني را پرداختند. بازماندگان سپاه يكي را از ميان خودشان به فرماندهي و امپراتوري برگزيدند و او با پذيرش همه شرط‌هاي شاپور، رسما اعلام شكست كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون