شامگاه سهشنبه به وقت ايران، جلسه عادي و دورهاي شوراي امنيت كه هر 6 ماه يك بار درباره نحوه اجراي قطعنامه 2231 برگزار ميشود به شكل مجازي در نتيجه محدوديتهاي ناشي از شيوع ويروس كرونا تشكيل شد. اين جلسه كه سالانه دو بار برگزار ميشود براي نخستين بار از زمان آغاز دور تازه تلاشهاي ايالاتمتحده براي تمديد تحريم تسليحاتي ايران كه در اكتبر جاري(اواخر مهرماه) برداشته ميشود، تشكيل شد. ايالاتمتحده هفته گذشته پيشنويس قطعنامه پيشنهادي جديد عليه ايران را ميان اعضاي شوراي امنيت پخش كرد كه با واكنش سرد اعضا روبهرو شد. در جلسات دورهاي گذشته اين شورا درباره نحوه اجراي قطعنامه 2231 ايالاتمتحده هم عضوي بوده كه اين قطعنامه را نقض كرده و هم از توافق هستهاي كه به تاييد اين قطعنامه رسيده، انتقاد كرده است. همزمان با برگزاري اين جلسه با حميدرضا آصفي، ديپلمات كهنهكار كشورمان كه سابقه سفارت در فرانسه و امارات متحده عربي را در كارنامه خود دارد و در دولت اصلاحات نيز سخنگوي وزارت خارجه بود به گفتوگو نشستيم. آصفي در بخشهايي از اين گفتوگو با انتقاد از رويكرد اروپا در قبال برجام تاكيد كرد كه اروپاييها در هر گونه مذاكره آتي نميتوانند از جايگاهي كه در برجام داشتند، برخوردار باشند. آصفي ضمن اشاره به اينكه پيشبيني رفتار ايران در صورت تمديد تحريم تسليحاتي پس از اكتبر آسان نيست، اعلام كرد كه بعيد است ايران اين تمديد را بپذيرد. مشروح اين گفتوگو به شرح زير است:
ما اخيرا شاهد رفتاري دوگانه يا شايد بهتر باشد بگويم متضاد از سوي 3 كشور اروپايي حاضر در برجام بوديم. هفته گذشته تروييكاي اروپايي(بريتانيا، فرانسه و آلمان) پيشنويس قطعنامهاي عليه ايران را به شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي بردند و با دست پر بازگشتند. چند ساعت پس از راي مثبت شوراي حكام به اين قطعنامه 3 كشور اروپايي در بيانيهاي حمايت از برجام و مخالفت با اقدامهاي دولت ايالاتمتحده براي تخريب اين توافق چند جانبه را اعلام كردند. اروپاييها به رغم تلاش براي تظاهر به جدا بودن اين دو مسير ميدانند كه اگر پرونده ايران از شوراي حكام به شوراي امنيت منتقل شود قطعا در مسير اجراي برجام تاثيرگذار خواهد بود. اين رفتار متضاد را چگونه ميتوان توضيح داد؟ اروپاييها به دنبال چه هدفي از اين اقدام بودند؟
براي كساني كه اروپا را ميشناسند اين دو حركت دوگانگي به حساب نميآيد بلكه بازي با سكهاي است كه دو رو دارد. يك روي آن شير و روي ديگر خط است. ما بايد اروپا را آن طور كه هست، بشناسيم. به رغم ادعاي خود اروپاييها اين مجموعه يكپارچه و متحد نيست. كشورهاي اروپايي از لفظ «اتحاديه اروپا» استفاده و تلاش ميكنند، منسجم رفتار كنند اما حقيقت اين است كه هر كدام از آنها منافع ملي خاص و متفاوت خود را دارند. هركدام از اين كشورها اولويتهاي جداگانهاي در حوزه سياست خارجي دارند و حتي اگر در بيرون بروز ندهند اما باز هم چالشهايي در درون اتحاديه با يكديگر دارند. اين وضعيت حتي درباره فرانسه و آلمان هم كه گفته ميشود نزديكترين كشورهاي اروپايي به هم هستند، مصداق دارد. لذا نبايد از رفتارهاي اروپا تعجب كرد يا دچار فقدان تحليل شد.
من درباره نقش اروپا در برجام پيش از اين هم گفتهام كه اروپا نميتواند مقابل ايالاتمتحده بايستد و وضعيت فعلي برجام نتيجه همين ناتواني است. حرف من از ابتدا اين بود كه اروپا نه ميخواهد و نه ميتواند در برابر ايالاتمتحده بايستد وگرنه به قول انگليسيها اگر ارادهاي وجود داشته باشد، راه تحقق آن هم پيدا ميشود.
يك نمونه اجرايي شدن اينستكس بود. اروپاييها آنقدر راهاندازي اين مكانيسم مالي را به تعويق انداختند تا ايران به نشانه نارضايتي روند كاهش اجراي تعهدات برجامي را آغاز كرد. اين در حالي بود كه اروپاييها ميتوانستند اينستكس را 3 سال قبل هم اجرايي كنند. لذا اروپا نه ميخواهد و نه ميتواند جلوي امريكا بايستد و اتفاقا جنبه نخواستن اروپا به جنبه نتوانستن آن ميچربد. اروپا به دنبال حفظ برجام به شكل فعلي آن است چراكه در سايه آن ايران در چارچوب مشخصي به خصوص از حيث نظارت بر برنامه هستهاي و شفافسازي اين برنامه باقي ميماند و همزمان امريكا هم دست به تندرويهاي بيشتر نخواهد زد.
درباره قطعنامه اخير شوراي حكام بايد گفت كه با توجه به چيدمان اين شورا، اروپاييها ميدانستند كه گرفتن قطعنامه از اين شورا كار سختي نيست اما در ادامه تصويب قطعنامه ضد ايراني در شوراي امنيت كار آساني نيست مگر آنكه به تهديد و تطميع اعضاي شوراي امنيت روي بياورند يا كشور ديگري جز امريكا مانند بريتانيا را براي اجرايي كردن مكانيسم ماشه پيش بيندازند. در جلسه مجازي بررسي پيشنويس قطعنامه پيشنهادي ايالاتمتحده عليه ايران هم هيچ چيز وفق مراد واشنگتن پيش نرفت چراكه بسياري از كشورها با تلاش جديد تيم ترامپ براي تمديد تحريم تسليحاتي ايران كه خلاف برجام و قطعنامه 2231 است، مخالفت كردند. البته كه ما بايد تلاش كنيم، قطعنامهاي عليه ايران تصويب نشود چراكه تصويب اين قطعنامه كار را براي ايران سخت ميكند.
شما اشاره كرديد كه اروپا ميدانست گرفتن قطعنامه از شوراي حكام عليه ايران چندان سخت نيست. فكر نميكنيد وضعيت براي ما به رغم پايبندي كامل به تعهدات برجامي و گزارشهاي مكرر آژانس درباره پايبندي ايران به تعهداتش در شوراي حكام رضايتبخش نبود. به عنوان نمونه ما فقط توانستيم دو راي مخالف چين و روسيه را به دست آوريم.
به اين دليل كه اقدامهاي ايران فني است اما موضعگيريها و تصميمگيريهاي طرف مقابل سياسي است و در كار سياسي آنكه پول بيشتري خرج ميكند يا از ساير ابزارها براي تطميع استفاده ميكند، برنده است. تيم ما در آژانس بينالمللي انرژي اتمي با استدلالهاي فني با درخواست بازرسيهاي اين نهاد برخورد ميكنند اما اين شيوه زماني جواب ميدهد كه طرف شما هم به استدلالهاي شما پاسخ فني و تكنيكي بدهد نه اينكه با موضوع از پايه و اساس سياسي برخورد كند.
پس ميتوانم نتيجه بگيرم كه تجربه برجام نشان داد هر گونه مذاكره در آينده با هر كدام از طرفين بايد سياسي و نه الزاما فني باشد؟
بله اما نه صرفا فني و نه فقط سياسي بايد با اين موضوع برخورد كرد. در مذاكراتي از اين جنس گاهي بايد استدلالهاي فني را روي ميز بگذاريد و گاهي هم از ابزارهاي خود به عنوان اقدام سياسي استفاده كنيد.
اينجا در پرانتز به نكتهاي اشاره كنم كه طرف مقابل ما با اعمال شديدترين تحريمها از فشار حداكثري و ما نيز در مقابل از مقاومت حداكثري سخن ميگوييم اما انتهاي اين معادله به معناي باخت ماست. ما بايد در برابر فشار حداكثري از ابتكار حداكثري سخن بگوييم و اين به معناي آن است كه در زمين خودمان بازي ميكنيم و هر وقت توانستيم، زمين بازي را به نفع خودمان تغيير ميدهيم.
شما اشاره كرديد كه اروپا نه ميخواست و نه ميتوانست مقابل امريكا بايستد اما به نظر ميرسد كه اروپاييها هم متوجه تبعات يكجانبهگرايي شخصي مانند دونالد ترامپ شدند و مثلا اخيرا صدر اعظم آلمان اعلام كرده كه اروپا بايد به جهاني فكر كند كه در آن ايالاتمتحده قطب نيست. پيش از اين هم فدريكا موگريني تاكيد كرده بود كه برجام براي ما اهميت امنيتي دارد. با اين وجود اروپا براي دومين بار كارنامه منفي از خود به جا گذاشت. چرا ايران در دور بعدي مذاكرات بايد مجددا با اروپا به عنوان يك طرف مذاكراتي برخورد كند؟
اين سوال جدي است. اروپاييها و ايالاتمتحده همان طور كه شما هم به اظهارات فدريكا موگريني اشاره كرديد، اعتقاد داشته و دارند كه برجام از تهديدهاي امنيتي آنها كاسته و به نوعي آن را ابزاري براي تضعيف يا مديريت ايران ميدانند. اين در حالي است كه ما برجام را براي گشايش اقتصادي و رفع تحريمها ميخواستيم. بنابراين هدف ايران از مذاكره تقويت بيشتر خود و در مسير مقابل هدف غرب تضعيف يا به زبان ديگر مديريت ايران بود. اين جمله من در نفي برجام يا فوايد آن نيست و من از روز نخست هم اعتقاد داشتم كه برجام يك ضرورت است. حرف من اين است كه ما و طرف مقابل با دو ديدگاه مختلف به سراغ مذاكره رفتيم.
معمولا در مذاكراتي از اين جنس دو طرف ديدگاههاي منطبق ندارند و اتفاقا دقيقا براي دو هدف مختلف مذاكره ميكنند. اگر اهداف هم يكي بود كه پرونده ايران آن پيچ و تابها را در شوراي امنيت تجربه نميكرد.
بله اما گاهي اوقات اهداف متفاوت اما تكميلكننده هم هستند يا حداقل نقضكننده هم نيستند. در مذاكرات برجام، اهداف دو طرف كاملا در تضاد با هم بودند. من در مصاحبههاي پيشين با شما هم گفته بودم كه رسيدن به توافق آسانتر از اجراي آن است. در مرحله اجرا طرف مقابل مانند همين دولت دونالد ترامپ احساس ميكند كه اجراي بندهاي توافق به ضرر منافع اوست.
شما قطعا بهتر از من ميدانيد كه در توافقهاي بينالمللي اگر اراده سياسي براي اجرا وجود نداشته باشد،طرف مقابل به خصوص اگر قلدري مانند ايالاتمتحده باشد، ميتواند اجراي آن را متوقف كند و به همين دليل نميتوان چندان از ضمانت اجرايي چنين توافقهايي سخن گفت. ميتوانيم به ليست بلندبالاي توافقنامههايي كه ترامپ از آنها خارج شده، نگاهي بيندازيم.
موضوع ما برجام و نقد آن نيست وگرنه من معتقد هستم كه ما بايد در برجام ضمانت اجرايي ميگرفتيم. با اين همه من اعتقاد دارم كه امروز هم و غم همه ما بايد كمك به وزارت خارجه در اين سال سخت باشد.
نكتهاي كه ميخواهم بگويم اين است كه ايران به لحاظ فرهنگي، سياسي و جغرافيايي متعلق به خانواده آسيايي است. زماني كه اين حقيقت را پذيرفتيم در سايه آن اولويتهاي ما هم تغيير ميكند و اروپا ديگر اولويت نخست سياست خارجي ما نخواهد بود.
چين هم متعلق به خانواده آسيايي است اما ميبينيم كه مهمترين طرفهاي تجاري اين كشور اروپا و امريكا هستند.
من نميگويم كه ما نبايد با اروپا كار كنيم بلكه حتما بايد با اروپاييها كار كنيم اما نبايد اين كار را به اولويت در ليست سياست خارجي خود تبديل كنيم. طبيعتا كشورهاي اروپايي ظرفيتهايي دارند كه چين و روسيه ندارند و شايد يكي از آنها امكانات مالي و بانكي اين كشورها باشد. ما بايد براي كار با اروپا گامهاي لازم را برداريم اما اگر طرف مقابل رغبت يا اراده كافي نشان نداد، بحث ديگري است.
اصل ثابت ما در سياست خارجي بايد در اولويت قرار دادن همسايگان باشد. متاسفانه گاهي ضروتها، اولويتها را به شما تحميل ميكنند كه اين خطاست. برخي اولويتها مانند حمايت ما از مسلمانان يا جريان مقاومت يا رابطه با همسايگان ثابت هستند. متاسفانه ما در چند سال اخير از رابطه با همسايگان عفلت كرديم. رابطه با چين، روسيه، آذربايجان يا ارمنستان بايد همواره در اولويت سياست خارجي ما باشد.
دوره افول قدرت و جايگاه ايالاتمتحده آغاز شده است. فريد زكريا در يك مقاله از طلاق توافقي چين و ايالاتمتحده پس از 4 دهه سخن گفته بود. امريكا دچار چالشهاي جدي در سطح داخلي و بينالمللي شده است و اين عين بيسليقگي است كه اكنون كه امريكا دچار چالش شده ما تازه به فكر رابطه با اين كشور باشيم.
همين امريكاي دچار چالش و گرفتار با استفاده از ابزار تحريم و قدرت جهاني اقتصادي خود كاري كرده كه ما با چين و روسيه هم نميتوانيم تجارت داشته باشيم. چينيها از ترس تحريمهاي امريكا از سطح رابطه تجاري با ايران كاستهاند و اين قابل كتمان نيست.
اين مساله منافاتي با حرف من ندارد.
متاسفانه دارد. ما نميتوانيم قدرت تخريبي تحريمهاي امريكا و تاثير آن بر اقتصاد خارجي كشورمان را ناديده بگيريم.
بخشي از اين شرايط نتيجه اشتباهات ما در رابطه با چين و روسيه است. ما در 40 سال گذشته نتوانستهايم جايگاه ثباتي به چين و روسيه در سياست خارجي خود بدهيم. هنوز چينيها و روسها وقتي با هم مينشينند به اين نتيجه ميرسند كه ايرانيها ما را به عنوان محلل ميخواهند و هر زمان كار آنها با غرب روي غلتك بيفتد ما را رها ميكنند.
تحريمهاي ايالاتمتحده در مسير تجارت آسان ما با چين و روسيه مشكلاتي ايجاد كرده اما اين رابطه قطع نشده است و هر چند نميتوان به جزييات اشاره كرد اما واقعيت آن است كه روسها به تعهداتي كه به ايران داشتهاند عمل كردهاند. حالا كه امريكا راه تجارت ما را بسته است ما بايد به سمت همين امريكا بچرخيم.
خير اما شايد به قول شما بتوانيم در برابر فشار حداكثري ابتكار حداكثري را بگذاريم و راهي براي عبور از اين بنبست بيابيم. بخشي از اين راه هم شايد در آيندهاي نه چندان دور مذاكره باشد.
ايراد در اينجاست كه دولت فعلي ايالاتمتحده به رياست دونالد ترامپ به ژست يا همان عكس مذاكره نياز دارد و با نتيجه كاري ندارد. به محض آنكه با اين دولت پاي ميز مذاكره بنشينيد، واشنگتن به هدف خود رسيده و زير ميز ميزند. من هم قبول دارم كه دونالد ترامپ به مذاكره با ايران نياز دارد اما به دنبال نتيجه نيست.
ما به چه نياز داريم؟
ما به مذاكراتي نياز داريم كه نتيجه آن حداقلي از نيازهاي ما را مرتفع كرده و باعث آبروريزي براي ما نشود. در برجام ما با حسن نيت وارد مسير مذاكره شديم و طرف مذاكراتي ما در امريكا هم باراك اوباما، رييسجمهور پيشين بود كه فردي معقولتر از ترامپ به حساب ميآمد اما با تغيير دولت، سكاندار جديد كاخ سفيد از آن توافق با متن نهايي مفصل و كامل خارج شد. مساله اينجاست كه هيچكس نميداند پس از عكس مقدماتي در صورت شروع مذاكرات با ترامپ در مرحله بعد چه اتفاقي رخ خواهد داد.
سوال من بيپاسخ ماند. در دور بعدي مذاكرات با جامعه جهاني اروپا با تجربه بدي كه از خود بهجا گذاشته جايي دارد يا خير؟
اروپاييها امتحان خوبي پس ندادند. به نظر من اروپا در هر گونه مذاكرهاي در آينده نميتواند از همان جايگاهي برخوردار باشد كه در برجام بود.
چين، روسيه و امريكا براي تركيب بعدي چنين مذاكراتي كفايت ميكنند؟
اين تركيب به اضافه دو كشور مثلا منطقهاي ديگر و البته كه از اروپا هم شايد وجود يك كشور كفايت كند.
اگر ما به جاي اروپا يكي از كشورهاي منطقه را درگير مذاكرات برجام كرده بوديم اين احتمال وجود داشت كه برجام به سرانجام امروز نرسد؟
نه الزاما. برخي كشورهاي منطقه آنقدر اعتماد به نفس ندارند كه در چنين مذاكراتي حضور پيدا كنند و از سوي ديگر تعدادي از آنها اگر هم بازي داده ميشدند وزنه امريكا را قويتر ميكردند، چراكه رويكردهاي مستقلي ندارند.
شما كه به عدم استقلال اروپا هم در ابتداي مصاحبه اشاره كرديد.
بله اما درباره منطقه وضع متفاوت است هر چند شايد تركيه وزن قابلتوجهي داشته باشد. اگر قرار باشد روزي مذاكره مجددي صورت بگيرد كشورها بايد براساس توانمندي آنها براي اجراي مستقل تعهداتشان انتخاب شوند.
پس قبول داريد كه فرمول ايران و 1+5 با تجربه برجام ديگر كارايي ندارد.
بله، چراكه اروپاييها نشان دادند حضور آنها در اين توافق تاثير چنداني ندارد يا در بهترين حالت ميتوانيم بگوييم حضور آنها كفه امريكا را سنگينتر كرده است.
خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا تا چه اندازه ميتواند تهديدي براي پرونده ايران در شوراي امنيت در چند ماه آتي باشد؟
بريتانيا با خروج از اتحاديه اروپا سياست نزديكي بيشتر به ايالاتمتحده را در پيش خواهد گرفت. جان بولتون در بخشي از كتاب جديدش كه
به تازگي منتشر شده، نوشته است كه بوريس جانسون مخالفتي با خروج ترامپ از برجام نداشت. چطور ميتوان به چنين كشوري اعتماد كرد يا از لندن خواست كه به تعهدات خود عمل كند.
آيا برجام هنوز براي اروپا ارزش هزينه كردن را دارد؟ امروز ايران تعهدات برجامي را متوقف كرده، بحث فعاليتهاي هستهاي ايران در گذشته با استناد به اسناد ادعايي اسراييل دوباره مطرح شده و مكانيسم حل و فصل اختلاف هم توسط همين سه كشور اروپايي فعال شده هر چند با چارچوب زماني باز. اروپا امروز به اين نتيجه نرسيده كه شايد دردسرهاي حفظ اين برجام بيشتر از تلاش براي مذاكره مجدد و محقق كردن طرح ترامپ شده است؟
البته مذاكره مجدد طرح ترامپ نبود بلكه طرح امانوئل مكرون، رييسجمهور فرانسه بود.
امانوئل مكرون سه ماه قبل از خروج ترامپ از برجام اين طرح را به عنوان مشوقي براي خودداري از خروج ترامپ از برجام مطرح كرد. البته كه او هم به دنبال توافقهاي مكمل با ايران بود اما با حفظ برجام.
نه. شخص باراك اوباما و جان كري هم از توسعه برجام به توافقهاي موضوعي ديگر با ايران سخن گفته بودند.
توسعه توافق با خروج از آن متفاوت است.
بله. حرف من اين است كه برجام نهايت خواسته طرف مقابل نبود بلكه حداقلي از نظر آنها بود. اينجا بايد دقت تيم مذاكرهكننده كشورمان را تحسين كنيم كه نهايت آنچه آنها خواستند را به آنها ندادند. شكي نيست كه اوباما و رهبران سه كشور اروپايي حاضر در برجام همگي به اين توافق به چشم ترمزي براي فعاليتهاي ايران و فرصت تنفسي براي محدود كردن بيشتر تهران در ساير حوزهها نگاه ميكردند. دونالد ترامپ با خروج از برجام روش غيرمتمدنانهاي را انتخاب كرد اما طرز تفكر سايرين هم با او چندان متفاوت نبود.
با اين همه اروپاييها همچنان به دنبال حفظ اين برجام با همين كاستيهايي كه شما اشاره كرديد هستند. اروپاييها به خوبي درك كردهاند كه اگر پا بر گلوي ايران بگذارند ايران غيرقابل مهار ميشود. به زبان ديگر ميدانند كه با ايران نميتوانند مانند ساير كشورها برخورد كنند و ايران تسليم فشار نميشود.
اروپاييها حاضرند براي حفظ اين توافق در شوراي امنيت هزينه كنند؟
وضعيت پرونده ما در شوراي امنيت قابل پيشبيني نيست. من اعتقاد دارم كه قطعنامه امريكا درباره تمديد تحريم تسليحاتي ايران در شوراي امنيت تصويب نميشود. حتي اگر از سد
9 راي مثبت هم عبور كند باز هم با وتوي روسيه يا چين روبهرو خواهد شد. در حال حاضر برخي كشورهاي اروپايي از تمديد موقت تحريم تسليحاتي ايران سخن ميگويند و برخي منابع آگاه آنها در گفتوگو با رسانههاي غربي بازههاي زماني مانند يك تا سه سال را مشخص ميكنند.
امريكاييها احتمالا بحث تصويب قطعنامه جديد را براي واداشتن طرف مقابل و شايد هم راضي شدن ايران به تمديد موقت به جاي تمديد طولانيتر تحريم مطرح ميكنند. اين در حالي است كه بسياري در ايران اعتقاد دارند ميوه صبر استراتژيك ما در دوره پس از خروج امريكا از برجام را بايد در اكتبر چيد. اگر تمديد موقت تحريم تسليحاتي هم صورت بگيرد ماندن ايران در برجام عملا بيمعنا نشده است؟
بله. مساله تمديد ولو موقت تحريم تسليحاتي ايران براي ايران به هيچوجه خبر خوبي نخواهد بود. من فكر ميكنم كه ايران چنين سناريويي را نميپذيرد. اگر به چنين چيزي تن بدهيم در حقيقت فضايي را براي افزايش فشار طرف مقابل و زيادهخواهيهاي بيشتر آنها فراهم كردهايم.
در صورت عدم تصويب قطعنامه جديد تحريمي امريكا، تيم ترامپ ميتواند به ادعاي حضور در قطعنامه 2231 و بازگرداندن مكانيسم ماشه متوسل شود؟
ايالاتمتحده نه فقط به اعتقاد ايران بلكه به گواه ساير كشورهاي حاضر در برجام و همچنين حقوقدانها ديگر عضوي از برجام نيست كه بتواند از مكانيسم ماشه موجود در اين توافق استفاده كند. اما ممكن است كه يك كشور اروپايي مانند بريتانيا را براي پيشبرد اهدافش در شوراي امنيت و در چارچوب برجام مامور كند.
چرا دونالد ترامپ تا اين اندازه مايل به خروج ايران از برجام است. قطعا يكي از اهداف تلاش براي تمديد تحريم تسليحاتي ايران تحريك تهران به خروج از برجام است.
به نظر من براي اقدامهاي رييسجمهور كنوني امريكا نبايد چندان به دنبال علت گشت. ترامپ مانند كودك لجبازي است كه ميداند رفتارش اشتباه است اما حاضر به پذيرش اشتباه نيست. دونالد ترامپ به اصطلاح «آدم اشتباهي» براي حضور در كاخ سفيد بود.
تا انتخابات امريكا چند ماه فرصت باقي مانده است. استفاده ايران از نياز ترامپ به برگ برندهاي در حوزه سياست خارجي را به مصلحت ميدانيد؟
رييسجمهور امريكا به دنبال نتيجه مذاكره نيست و صرفا ميخواهد ايران را آلوده ژست مذاكره كند. ترامپ اگر در مذاكره با ايران جديت داشت حداقل از حجم تحريمها عليه ايران ميكاست اما در مسير معكوس هر روز بر حجم اين تحريمها ميافزايد. به نظر من در اين ايام (تا انتخابات امريكا) مذاكره با دونالد ترامپ به مصلحت نيست. البته اين جمله بدان معنا نيست كه مثلا فرق ساختاري ميان جو بايدن و دونالد ترامپ وجود دارد. اظهارنظرهاي جو بايدن درباره ايران هم كم و بيش شبيه دونالد ترامپ است و صرفا روش دوطرف با هم فرق دارد.
برش
ترامپ به دنبال آلوده كردن ايران به ژست مذاكره است
در مقابل فشار حداكثري به ابتكار حداكثري روي آوريم
جايگاه اروپا در مذاكرات آتي بايد تغيير كند
بايد بپذيريم كه ايران متعلق به خانواده آسيايي است
ترامپ اگر در مذاكره با ايران جديت داشت حداقل از حجم تحريمها عليه ايران ميكاست اما در مسير معكوس هر روز بر حجم اين تحريمها ميافزايد.
اروپاييها به خوبي درك كردهاند كه اگر پا بر گلوي ايران بگذارند ايران غيرقابل مهار ميشود.
به محض آنكه با اين دولت پاي ميز مذاكره بنشينيد، واشنگتن به هدف خود رسيده و زير ميز ميزند.