• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4683 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۴ تير

او شبيه هيچ‌كس نيست

سيف‌الله صمديان

دوستان عزيزم در روزنامه اعتماد به من پيام داده‌اند كه صفحه ويژه‌اي را براي سالروز «نبودن» عباس كيارستمي در نظر گرفته‌اند و من با وجود سوالات متعدد ارسالي و به‌رغم اعلام عدم حضورم در چند گفت‌وگوي آنلاين درباره كيارستمي در دو هفته گذشته، قلم به دست گرفته‌ام و اين تيتر را كه ظاهرا مي‌تواند ضد مفهوم خودش تلقي شود، انتخاب كرده‌ام:   «عباس كيارستمي شبيه هيچ‌كس نيست حتي خودش».  ناگفته پيداست اگر تو شبيه كسي نباشي پس حتما خيلي خيلي «خود»ت هستي، پس لااقل بايد شبيه خودت كه باشي! در مورد كيارستمي اما، اين منطق چندان كاربردي ندارد، از بس دم به دم «نو» مي‌شد و از نو مي‌ساخت و هر لحظه در حال كشف خود و جهان و انسان اطرافش بود! و تو به عنوان ناظري حساس شده و دقيق حتي نمي‌توانستي لحظه تثبيت شده‌اي براي گذاشتن نقطه پاياني اين هويت هر دم نو شونده و در حال كشف پيدا كني! و اين‌ همه از عطش و عشق غريب كيارستمي به خود «زندگي» بيرون مي‌زند، همان درد مشتركي كه در بخشي از شعر احمد شاملو آمده است! «هرگز كسي چنين فجيع به كشتن خود بر نخاست كه من به زندگي نشسته‌ام» در مورد كيارستمي و نقش و عطش زندگي در او، بدون ترديد به عطش «كار» در او برمي‌گردد، واژه مقدسي كه چراغ راه‌هاي رفته و نارفته او در ۷۶ سال زندگي‌اش بوده است. چند سال پيش در مطلبي به مناسبت تولدش در روزنامه ايران نوشته بودم: «كيارستمي آبرودار بزرگ واژه «كار» و كارگر بالفطره طبيعت و خلقت است».  در طول آشنايي سي ساله و در حدود بيست و پنج سال دوستي و همراهي و همسفري با او چه در داخل و چه خارج از ايران شاهد بودم كه در ۲۴ ساعت شبانه‌روز، حدود ۲۰ ساعت مشغول كار بود و شك ندارم در زمان استراحت و خواب هم در فكر و اصلاح كارهاي كرده و نكرده‌اش سير مي‌كرد و هرگز به ياد ندارم لحظه‌اي را كه كيارستمي به اصطلاح در گوشه‌اي «بيكار» نشسته باشد! 

ناگفته هم پيداست كه در تمامي كارهايش سليقه و سبك و سياق خودش را دنبال مي‌كرد بدون اينكه اين كار با خط‌كشي در دست و قابل رويت انجام شود ولي نخ نامرئي تمامي اين ويژه بودن‌ها، از اولين كار سينمايي‌اش «نان و كوچه» تا آخرين فيلم-ويديو آرت او با عنوان«24 فريم» ادامه داشت. ولي شوك بزرگ او به جامعه هنري و فرهنگي زماني بود كه در جواب سوالي كه دوست داري بعد از خودت چه كارهايي از تو بماند، گقته بود اگر خودم نباشم هيچ‌ كدام! با اينكه كار براي او واژه مقدسي بود و طبيعتا بايد نتيجه كار و برخوردهاي ديگران با آثارش اهميت خاصي برايش داشته باشند، در بن‌بست انتخاب بين نتيجه كار (آثار) يا زندگي به ادامه زندگي راي مي‌دهد، چراكه مسير و لذت سير را در مقايسه با مقصد و رسيدن به مقصد زيباتر و دلخواه‌تر يافته بود.
۴ تيرماه ۱۳۹۹

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون