• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4696 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۹ تير

گپي با ناصر شهرابي، مدير يكي از قديمي‌ترين كتابفروشي‌هاي رشت

ما مانده‌ايم و يك كتابفروشي تنها

كوروش درخشان

شهر رشت باتوجه به جمعيت فراوان و سبقه فرهنگي‌اش، در سال‌هاي اخير صاحب تعداد اندكي كتابفروشي است. نزديك به 10 كتابفروشي در شهر رشت، چراغ‌شان با پولي كه همشهريان صرف خريد اين كالا مي‌كنند، مي‌سوزد؛ اما در ميان  همه آنها يك كتابفروشي از فراز همه اين سال‌ها، متفاوت مانده؛ كتابفروشي «نصرت». «ناصر شهرابي» مدير اين كتابفروشي خود در اين باره مي‌گويد: «اغلب كتابفروشي‌ها در كشور كه رونق و فعاليت زيادي دارند به واسطه فروش كتاب‌هاي درسي و كمك‌درسي و دانشگاهي است...، كتابفروشي ما چون كاملا جنبه هنري دارد و شايد به همين دليل از اقبالي در آن حد برخوردار نيست و تنها خواص به آن مراجعه مي‌كنند. كتابفروشي ما محل فروش كتاب‌هاي هنري است و بيشتر ادبيات و موسيقي.» اما آنچه كتابفروشي نصرت را از ديگر همتايانش بيشتر متمايز مي‌كند، سليقه و ذوق گرداننده آن است. كافي است تنها يك‌بار قدم به اين مغازه بگذاريد تا چشم‌نوازي ويترين و قفسه‌هاي داخل مغازه، حواس‌تان را از قصد اوليه‌تان براي خريد كتابي خاص، پرت كند.  كتابفروشي نصرت بيش از 70 سال پيش توسط  مرحوم «نصرت شهرابي» در ابتداي خيابان علم‌الهداي رشت افتتاح شد و امروز متاسفانه آخرين نفس‌هايش را مي‌كشد.   شايد خريد كتاب در سبد خريدهاي ماهيانه هر شهروند ميسر نباشد، اما گاهي با صحنه‌هايي مواجه مي‌شويد كه در آن لحظه دوست داريد خريد اين كالا در اين سبد وجود داشته باشد. فرهنگ‌سازي كتاب، غيرقابل انكار است.  از ناصر شهرابي پسر مرحوم نصرت شهرابي كه حالا مدير كتابفروشي است،   مي‌پرسم با اين اوصاف، آيا دخل و خرج‌تان 

در مي‌آيد؟ با لبخندي تلخ مي‌گويد: «ابدا... من كتابي را از 10، 15 سال پيش هنوز دارم و باور كنيد به همان قيمت مي‌فروشم. تا وقتي كه آن كتاب تمام شود و عملا مي‌بينيم كه كتاب مورد اشاره گران شده ...؛ ارزش سرمايه ما هر روز پايين‌تر مي‌آيد. كتاب كه گران مي‌شود مردم هم به بهانه اين گراني كتاب نمي‌خوانند ولي متاسفانه وسايل غيرضروري ديگر را به راحتي مي‌خرند. نزديك به سي و اندي سال است كه من در اين مغازه‌ام و امروز متعجبم از وفور بيش از اندازه تنقلات و استيشن‌ها و...، وسايلي كه خانواده‌ها براي سرگرمي بچه‌هاي‌شان پايش خوب پول مي‌دهند ولي براي كتاب متاسفانه نه.» مي‌پرسم اين روزها مخاطبي كه به كتابفروشي شما مي‌آيد، بيشتر دنبال چه كتاب‌هايي است، مي‌گويد: «دنبال همه‌جور كتاب هستند؛ اما بيشتر دنبال كتاب‌هاي سهل و آسان مي‌گردند. ذائقه مردم اين روزها به سمت همان رمان‌هاي قديمي حسينقلي مستعاني دارد مي‌رود. متاسفانه آن تيپ كتاب‌ها فروش دارد. خب ذائقه مردم فرق كرده و به يك شكلي از اينترنت، كتاب دانلود مي‌كنند كه شسته، رفته‌تر است.» كتابفروشي نصرت، زماني پاتوق هنرمندان بنام استان و كشور بود و اين روزها از آن آدم‌ها خبري نيست.» شهرابي مي‌گويد: «اينجا ديگر پاتوق نيست، چون دوستان اغلب از اينجا رفته‌اند. بعضي‌هاي‌شان عمرشان را به شما دادند و ما تنها شديم. اينجا زيادي در كتابفروشي تنهاييم. در حال حاضر نه، پاتوقي به آن شكل نيست.» مي‌پرسم آدم‌هاي مشهور شما آمده‌اند، كدام‌شان همين لحظه به خاطرتان مي‌آيد: «آقاي فريدون مشيري. من چهره‌ها را خوب نمي‌شناسم، مگر اينكه عكس‌شان را قبلا ديده باشم؛ خطا زياد دارم. البته از اين نوع مشاهير زياد اينجا آمده‌اند...، بعد از ورود آقاي فريدون مشيري به مغازه؛ پيش خودم فكر كردم كه چهره‌شان برايم خيلي آشناست. متاسفانه گوش‌شان هم كمي سنگين بود. بعد شناختم. آقاي مشيري بسيار فروتن و آقا بودند. من از قبل آن‌قدر به ايشان ارادت نداشتم، چون شاعر رمانتيسم بودند و ما درآن زمان زياد از اين‌گونه شعر‌ها خوش‌مان نمي‌آمد؛ ولي به حدي برايم برخوردشان جالب توجه بود كه ربع ساعتي با ايشان صحبت كردم كه جزو خاطرات خوبم است.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون