• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4699 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۱ مرداد

نگاهي به كتاب «هفت كافه بين راهي» اثر اردشير صالح‌پور

پيش از آنكه از ياد بروند

قباد آذرآيين

قلب، مانند قهوه‌خانه‌هاي سر راه/ يادگار غربت است/هيچ مسافري را / براي هميشه /در خود جاي نخواهد داد

كيومرث   منشي‌زاده
كارهاي اردشير صالح‌پور مثل سبك و سياق نوشتاري‌اش خاص خود اوست؛ صالح‌پور سواي كارهايي كه مستقيم به رشته‌هاي تدريسش مربوط مي‌شود: تئاتر و نمايش و... به نوعي با قلمش و گفتارش احياگر و زبان گوياي آثار ارزشمند و نوستالژيك است كه به سرعت در حال از ياد رفتن و از خاطره زدوده شدن هستند: «تفنگ نُه دال» حديث نفس تفنگي است واقعي و آنچه بر سرش رفته است»، «مشروطه‌اي كه از زبان اسب‌هاي بختياري روايت مي‌شود»، «قلعه تُل، روايت يك قلعه تاريخي ويران است به زبان خشت و گلش».
اردشير صالح‌پور، در آخرين كتابش «هفت كافه بين راهي» كه نشر فرهنگ مانا آن را منتتشر كرده، سراغ كافه‌هاي بين راهي رفته است؛ كاري ديگر در راستاي احياي مكان‌هايي انباشته از هزاران خاطره و نوستالژي كه به زبان قلم موشكاف و مهربان او، جاني تازه مي‌يابند. وقتي به قهوه‌خانه‌اي پا مي‌گذاري، به مصداق شعر پيشاني مطلب، قصد ماندن نداري، استراحتي كوتاه، نوشيدن استكاني چاي، تناول طعامي در حد توان آن قهوه‌خانه و پرداخت هزينه‌اي و خداحافظ... شايد تو هرگز بار ديگر گذارت به آن قهوه‌خانه نيفتد، اما تو دقايقي از عمر و خاطره‌هايت را روي نيمكت‌هاي زمخت و گاه نامهربان آن قهوه‌خانه جا مي‌گذاري و وقتي داري از در قهوه‌خانه بيرون مي‌روي، اگر يك لحظه روي برگرداني انگار قهوه‌خانه را مي‌بيني كه زنده و مشتاق و به نوعي دل گرفته بدرقه‌ات مي‌كند و از تو مي‌خواهد كه فراموشش نكني و دوباره به او سري بزني... .
قهوه‌خانه‌هاي بين راهي در سنت‌هاي پذيرايي از مسافران، قدمتي و حرمتي دارند. آنها از ما مي‌خواهند از يادشان نبريم و اگر در دقايق كوتاه اقامت‌مان، در پذيرايي از سوي آنها كوتاهي‌ها و نارسايي‌هايي ديده‌ايم بر آنها ببخشاييم: چه كنند، بينوايان همان را داشته‌اند كه در سيني‌هاي چرك‌مرده رويي‌شان- بخوان طبق اخلاص- در مقابل ما نهاده بوده‌اند.
صالح‌پور در «هفت كافه بين راهي» يادي كرده است از: «كافه سيد كشكول ماهشهر، كافه سالي دوماه در خزينه، كافه نمره سه اهواز، كافه سي‌ ميلي مسجد سليمان، كافه سرانجام آغاجاري، كافه پل بريده ايذه و كافه مريم هفتگل».
 «هفت كافه بين راهي» كاري ستودني و قابل تامل و خواندني است. همه ما بخشي از سفرهاي‌مان را در قهوه‌خانه‌اي ميان راه گذرانده‌ايم و خوانش اين اثر، يادي شيرين را در ذهن و خاطرمان زنده مي‌كند.
شاگرد اتوبوس كهنه و قديمي در حالي كه پارچه لنگ قرمزش را در هوا تكان مي‌دهد از پنجره اتوبوس جار مي‌زند: «مسافرا سوار شن... كسي جا نمونه... بريم... رفتيم... .»(ص8) 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون