معلمها و خبرنگارها
جواد ماهر
روز خبرنگار براي من مهم است. روزنامه هم براي من مهم است؛ به دلايل مختلف. يكي اينكه براي من به عنوان معلم، روزنامه يك ضرورت است. چند سال است مدرسه كه ميروم با روزنامه ميروم. همكاران و دانشآموزان عادت كردهاند صبحها دست من روزنامه ببينند و روزشان را با خواندن روزنامه آغاز كنند. صبح، سر مراسم صبحگاه روزنامه خبرهاي مهم را به دانشآموزان ميگويد. گاهي مثلا سر بازيهاي مهم فوتبال اگر روزنامه همراهم نباشد، ورزشكارهاي مدرسه شماتتم ميكنند. پس از صبحگاه روزنامه را در دفتر معلمها ميبينند. زنگ تفريح اول، روزنامه توي دفتر ميماند. زنگ تفريح دوم، روزنامه ميرود پيش دانشآموزان. از پيش دانشآموزان هم برنميگردد. در كتابخانه يا گوشه راهرو يا حياط كه خوانده شد؛ ورق ورق ميشود و هر دانشآموزي صفحه مورد علاقهاش را برميدارد و ميبرد. در مدارس شبانهروزي كه بودم روزنامه عصرها ميرفت به خوابگاه. آغاز هر سال براي دانشآموزان هر كلاس يك كلاس آشنايي با روزنامه برگزار ميكنم و روزنامه خواندن را يادشان ميدهم. صفحه اول و تيتر و خبر و صفحه سياسي و اجتماعي و حوادث و ورزشي و ادبي و هنري و جدول و سرگرمي و نيازمنديها و ترحيم. شيوه استفاده از هر صفحه را ياد بچهها ميدهم. اين كلاس، معمولا جذاب از كار در ميآيد و بچهها را به روزنامه علاقهمند ميكند. بچهها با طيفهاي مختلف علاقه و استعداد با رسيدن به صفحه همسنخشان؛ چشمشان برق ميزند و خواهان ميشوند. بسيار پيش آمده كه به جاي يك نسخه روزنامه بايد چند نسخه همراه ميداشتهام و ياد گرفتهام كه در روزهايي دو، سه نسخه روزنامه بخرم. عيبي كه هست اين است كه به روستاهايي كه من معلم هستم مطلقا روزنامه نميآيد و در شهري هم كه زندگي ميكنم خيلي كم روزنامه ميآيد كه برخي با تاخير ميآيد و به كار من نميآيد. من براي روزنامهنگارها ارزش زيادي قائلم و به آنها به چشم همكار و گاهي فراتر نگاه ميكنم كه حرف و نوشتهشان گاهي بيشتر از منِ معلم به كار آموزش دانشآموزانم ميآيد. كاش روزنامه فراگيرتر از اين شود و معلمها تجربه من را بپسندند و روزنامه را با خود به كلاس ببرند. اينطوري دانشآموزان، روزنامه خواندن را ياد ميگيرند و خيلي سودها نصيب جامعه ميشود.
معاون پرورشي يك مدرسه روستايي از توابع شهرستان زاوه