• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4715 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۱ مرداد

اعدام ميرزا رضا كرماني به جرم قتل ناصرالدين شاه

بر قصر ِستم‌كاران تا خود چه رسد خذلان

محمود فاضلي

 ميرزارضا كرماني كه براي شكايت از حاكم كرمان به تهران آمده بود در جريان اين كار مورد آزار نايب‌السلطنه وقت يعني كامران ميرزا قرار گرفت و مدتي در زندان محبوس شد. او پس از آزادي جزو مريدان سيدجمال‌الدين اسدآبادي مي‌شود و تحت تاثير تعليمات او قرار گرفت. ميرزارضا كه به ‌قصد كشتن كامران ميرزا يك پنج‌لول روسي خريده بود، مدتي بعد قصدش را تغيير داد و تصميم گرفت، كسي را كه فكر مي‌كرد ريشه تمام ستم‌هاست از ميان بردارد. 
 ميرزارضا از طرف چپ دم در امامزاده حمزه، پاكتي به او مي‌دهد و زير پاكت طپانچه داشت و درست مقابل سينه شاه شليك مي‌كند. شاه جيغي مي‌كشد و بر زمين مي‌افتد. او را سر قبر جيران(سوگلي معروف شاه كه مورد محبت او بود) مي‌برند ولي آنجا تمام مي‌كند. نقل است كه شاه در آخرين لحظات حياتش وصيت مي‌كند او را كنار جيران دفن كنند! اتابك(امين‌السلطان) در لحظه ترور شاه تدبيري مي‌انديشد. او شاه را در كالسكه نشانده به شهر مي‌آورد. پزشك تشخيص داد كه گلوله به قلب خورده است.
 يحيي دولت‌آبادي كه شب قبل از ترور ناصرالدين شاه همراه با جمعي از دوستان خود به زيارت حضرت عبدالعظيم رفته و ميرزارضا را در حال زيارت و تفكر ديده بود در خاطرات خود شعف ميرزارضا از آگاه شدن از قصد شاه قاجار براي زيارت حضرت عبدالعظيم چنين روايت مي‌كند: «در تاريكي زاويه ايوان شخصي در لباس كسبه ديده مي‌شد كه صورتش درست تميز داده نمي‌شد. اين شخص ميرزارضا كرماني است كه گوشه تاريكي سرپا نشسته، دست‌ها را روي زانو و سر را روي دست‌ها گذارده در درياي فكر و خيال فرو رفته؛ بي‌‌آنكه تغيير وضعي به خود بدهد يا كلمه‌اي بگويد.»
 قاتل شاه قاجار از مريدان سيدجمال‌الدين اسدآبادي بود و در بازجويي‌اش از نقش سيدجمال در اين ترور مي‌پرسيدند. او در بخشي از بازجويي خود در اين باره چنين مي‌گويد: «دستورالعمل مخصوصي نداشتم الا اينكه حال سيد واضح است كه از چه ‌قبيل گفت‌وگو مي‌كند، پروايي ندارد، مي‌گويد ظالم هستند و از اين قبيل حرف‌ها مي‌زند». او در ادامه بازجويي‌هاي خود مي‌گويد: «چهار سال و چهار ماه در زنجير و كند بودم و حال آنكه به ‌خيال خودم خير دولت و ملت را خواستم و خدمت كردم... پادشاهي كه 50 سال سلطنت كرده باشد و هنوز امور را به ‌اشتباه‌كاري به ‌عرض او برسانند و تحقيق نفرمايند و بعد از چندين سال سلطنت ثمر آن درخت، وكيل‌الدوله، آقاي عزيزالسلطان، آقاي امين‌الخاقان و اين اراذل و اوباش و بي‌پدر و مادرهايي كه ثمر اين شجره شده‌اند و بلاي جان عموم مسلمين شده باشند، چنين شجره‌ را بايد قطع كرد كه ديگر اين نوع ثمر ندهد. ماهي از سر گنده گردد ني ز دم. اگر ظلمي مي‌شد از بالا مي‌شد».
 درباره انگيزه ميرزارضا كرماني براي قتل ناصرالدين شاه مسائل مختلفي مطرح شده است؛ برخي اين قتل را به سيدجمال‌الدين اسدآبادي نسبت مي‌دهند، برخي قتل شاه را توطئه دولت انگليس و عثماني مي‌دانند و برخي معتقدند كه صدراعظم وقت يعني علي‌اصغر خان امين‌السلطان در اين قضيه نقش داشته است. مهم‌ترين علت و انگيزه ميرزارضاي كرماني براي قتل ناصرالدين شاه، ظلم و ستمي بوده كه او در دوران زندگي خود با آن مواجه شد؛ در دوران كودكي پدرش بر اثر ظلم و تعدي حاكم ناصري كرمان مجبور به ترك شهر و ديار خود مي‌شود، در دوران جواني كامران‌ميرزا ابتدا براي پرداخت پولي كه حق ميرزا بوده او را تحقير و آزار مي‌كند سپس با سندسازي عليه او، سال‌ها او را به زندان مي‌اندازد، در زندان نيز شرايط سخت و دشواري را پشت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سر گذاشت... همه اين مشكلات به علاوه شرايط بسيار بد اقتصادي و اجتماعي جامعه باعث آن شد تا خانواده‌اش از هم بپاشد و با كوراني از مشكلات روبه‌رو شود.
 ناظم‌الاسلام كرماني كه او نيز آن جمعه به زيارت حضرت عبدالعظيم رفته بود در «تاريخ بيداري ايرانيان» فرجام ميرزارضا بعد از قتل ناصرالدين شاه را اين‌گونه روايت مي‌كند:«... اتفاقا در آن روز به زيارت حضرت عبدالعظيم رفته بوديم. در مدرسه نشستيم و منتظر رفتن شاه شديم كه يك دفعه ديديم، در‌ها را مي‌بندند و مي‌گويند شاه را تير زده‌اند. چون تا يك اندازه احتمال صدور اين امر را از ميرزارضا مي‌داديم، رفتيم دم منزل او كه استعلامي كنيم. شخصي فراش آنجا ايستاده گفت، آقايان زود برويد و در اينجا نمانيد كه براي‌تان خطر دارد. باري فورا از دور سلامي به حضرت عبدالعظيم داده و روانه شهر شديم. در بين راه كالسكه شاهي را ديديم كه با سوار زيادي به شهر مي‌آورند. به فاصله پانصد قدم ميرزارضا را در درشكه سوار كرده، متجاوز از پانصد نفر سوار اطراف او را گرفته مي‌آوردند به شهر و ميرزارضا با ‌‌نهايت قوت قلب و يك اطميناني كه از جبهه بي‌گناهان مشهود مي‌شد به اطراف خود مي‌نگريست و نظاره‌گر مردم بود.
ميرزارضا در 22 مرداد 1275 در ميدان مشق تهران به‌ دار آويخته شد. كشته شدن ناصرالدين شاه، نتيجه‌اش ريشه‌كن شدن درخت كهن استبداد و ظلم بود و اين اقدام در تمام جهان به خصوص ايران تاثير بسزايي داشت و بار سنگين استبداد را كه ملتي در زير فشار آن جان مي‌داد، سبك‌تر كرد. ميرزا خلاف اغلب سوءقصدكنندگان به پادشاهان سلطنت‌هاي پيشين ايران، فردي در زمره طبقه رعيت بود. نه خواهان انتقام‌جويي از ايل رقيب بود، نه مدعي تخت و تاج شاهي و نه عضوي از خدمه درباري بود. ظلم‌هايي كه ميرزا از ناحيه حاكم تهران تحمل كرده بود، انگيزه‌اي قوي براي قتل شاه را فراهم كرده بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون