• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4717 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۳ مرداد

تنهايي در انجمن نوابغ و احمق‌ها

اسدالله امرايي

مجموعه داستان تنهايي در انجمن نوابغ و احمق‌ها پنج داستان كوتاه نوشته ونداد جليلي، نويسنده و مترجم است كه در نشر هيلا منتشر شد. از ونداد جليلي تاكنون رمان‌هاي سوءتفاهم‌نامه و نوروزدرماني منتشر شده است. جليلي همچنين مترجم آثاري از نويسنده‌هاي مختلف از جمله روبرتو بولانيو، خوآن گابريل واسكس، آليس مونرو، جي.‌ام كوتسي، آله‌خاندرو سامبرا و آله‌خوكارپانتيه به فارسي است.«از سمت غربي پل خارج مي‌شويم. بهتر مي‌دانم الان بيشتر از اين با او نباشم تا بتواند در تنهايي فكر كند. او به راه سمت چپ مي‌رود و من به راه سمت راست. در اين فكرم كه بايد سفري به تهران بروم، وسايلم را بياورم و پول رهن انبار را بگيرم، لازمم خواهد شد. بعد برمي‌گردم يعني ذهنم برمي‌گردد و گذشته را دوره مي‌كند. ياد خانم مهندس پارسي‌گو مي‌افتم و ياد زنم كه حالا ديگر حتما بايد بگويم زن سابقم. با خودم مي‌گويم واقعا من بعد چند سال زندگي با زن سابقم و چند سال جدايي چقدر او را شناخته‌ام؟ آيا هميشه مشكل يا دست‌كم بخشي مهم از مشكل از خود من نبوده است؟ آيا هميشه مي‌دانسته‌ام چه مي‌خواهم؟ آيا هميشه آنچه خواسته‌ام، خواسته خودم بوده يا شرايط و جو عمومي به من تحميل كرده است؟» عدم توجه به جلو يا مالكيت خصوصي، پروفانوم و لوگوس، سلاح سكوت، NTJ,INTJ,INTJ,INTJ,INTP و فرار به جزيره سنتينل داستان‌هاي اين مجموعه هستند كه مضمون مشتركي دارند كه در يك كلمه مي‌توان آن را تنهايي ناميد. آدم‌هايي كه با برچسب عجيب غريب يا ديوانه از جامعه طرد مي‌شوند. آدم‌هايي كه تنها در برقرار كردن ارتباط با ديگران مشكل دارند و غير از آن سرشار از توانايي و استعداد براي جذب كردن آنها هستند. نثر جليلي در اين مجموعه داستان ساده و سرراست است و موفقيت در ساده‌نويسي چنانكه اثري هنري آفريده شود بسيار دشوار است.«دوست عارفم يك ‌سال از من جوان‌تر است. وقتي من سوم دبيرستان بودم با پدرش به اهواز آمدند. در كيانپارس در يكي از خيابان‌هاي غربي، دو خيابان بالاتر از خيابان ما خانه گرفتند و او به مدرسه ما آمد. بلندقد بود و ريش، سبيلش خيلي زود درآمده بود. يك سال جهشي خوانده بود، خوب درس مي‌خواند و حسابي ورزش مي‌كرد. بعدها كه با او رفيق شدم، پدرم او را دوست ورزشكارت و مادرم دوست درسخوانت مي‌ناميدند. بشاش و سرحال بود و هميشه مي‌خنديد.» جليلي از يك رابطه ساده دوستانه داستاني خواندني مي‌سازد. اين سادگي روايت با انتخاب زاويه ديد منِ ‌راوي به خواننده كمك مي‌كند كه برداشت خودش را تعميم بدهد و قضاوت‌هاي راوي را در اين برداشت‌ها دخيل كند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون