• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4719 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۶ مرداد

به بهانه سالمرگ پرويز شاپور

پارادوكس رنج و شوخشنگي

ابوالفضل نجيب

چند روزي از بيست‌ويكمين سالمرگ پرويز شاپور، پايه‌گذار كاريكلماتور در ايران مي‌گذرد. نام او اغلب در پيوند و ذيل بيوگرافي فروغ فرخزاد و همواره تحت تاثير و به نوعي زير سايه او سنگيني مي‌كند. در تاريخ معاصر ايران شايد بتوان از زوج آل‌احمد و سيمين دانشور به مثابه نمونه‌اي از زوج‌هاي همتراز و همسطح و البته در حوزه‌هاي مختلف نام برد. در مورد زوج پرويز شاپور و فروغ فرخزاد و به‌‌رغم جايگاه شاپور در حوزه طنز و ادبيات طنز و بعضا نقاشي و ... اما همچنان نام فروغ بر او سنگيني مي‌‎كند. شايد با نقل قول‌هايي كه از شاپور شنيده و روايت مي‌شود، چندان هم ناخشنود از قرار گرفتن در سايه و اعتبار پرآوازه‌ترين شاعره ايراني نبوده. حداقل شيفتگي و تواضع و نگاه شوخ‌طبعانه او به زندگي و فلسفه زندگي بر محتمل بودن اين فرض تاكيد دارد.

همين نگرش حكايت از زندگي و شوق و نگاه غيرمتعارف و معمول او به زندگي دارد. آن هم در زمانه‌اي كه تلخكامي و سرخوردگي اغلب روشنفكران و صاحبان ذوق و شوق و اصحاب قلم تحت تاثير بازخوردهاي سياسي به سياهي و تيرگي و يأس از زمان و زمانه تنه مي‌زند. شايد بتوان اين نگرش شوخ‌طبعانه را نيز وجهي ديگر از بازخوردهاي زمانه تعبير كرد. 
نگاه و شوقي كه تا آخرين لحظه‌هاي زندگي با او بوده و آنچنان كه نقل مي‌كنند عشق بي‌شائبه او به فروغ تاثير تعيين‌كننده‌اي در نگاه و جهان‌بيني او به زندگي داشته است. 
پرويز در سال 1329 با فروغ فرخزاد نوه خاله مادرش كه يازده سال از او كوچك‌تر بود، ازدواج مي‌كند. اهواز محل زندگي مشترك آن دو مي‌شود. دو سال بعد كاميار تنها ثمره اين پيوند متولد مي‌شود. اولين نوشته‌هاي او از سال 1337 و در روزنامه توفيق و با نام مستعار كامي و كاميار و مهدخت كه برگرفته از نام كاميار است به چاپ مي‌رسد. آشنايي او با احمد شاملو كه در آن زمان سردبيري نشريه خوشه را به عهده دارد، شاپور را وارد دوره جديدي از كار نوشتن و روزنامه‌نگاري در دهه چهل مي‌كند. طنزهاي او با عنوان آيا مي‌دانيد بعدها به مجموعه فكاهيات نو تبديل مي‌شود. تعبيري از فكاهي مدرن كه به ابداع بديع‌ترين فرم طنز نوشتاري يعني كاريكلماتور تبديل مي‌شود.
رابطه زناشويي شاپور و فروغ در سال 1334 به جدايي كشيده مي‌شود. اما تاثير اين رابطه در زندگي شاپور تا آخرين روزهاي حيات و در آثار او به جا مي‌ماند. 
برخلاف آنچه در ذهنيت جامعه به جا مانده ازدواج فروغ چندان تحميلي نبوده. اين شائبه شايد از بستگي و فاميلي اين دو و همچنين سنت‌هاي مرسوم پدرسالارانه ناشي مي‌شود. اما نشانه‌هايي بر دخالت و نقش خانواده شاپور در جدايي اين دو حكايت دارد. آنچه در زندگي او بيشتر مورد توجه است، سكون و سكوت او در30 سال اول عمر و متعاقب آن تلاش بي‌وقفه اما گزيده‌گويانه در 46 سال زندگي نيمه دوم عمر است. تلاشي كه به مرور و تا بعد از مرگ او به انتشار حداقل 12 جلد كتاب در موضوع كاريكلماتور منجر شد. آثاري كه به اذعان شاپور تحت تاثير پنج سال زندگي او با فروغ خلق شده است.
در تعلق خاطر شاپور به فروغ همين بس كه او در تمام سال‌هاي تنهايي و غربت فروغ به ياد و خاطرات او مي‌نوشته. تنها ماندن شاپور بعد از جدايي از فروغ بيش از هر چيز از تاثير و علاقه او به فروغ حكايت دارد. عشق شاپور به فروغ آنچنان پرشور و صميمانه و فراتر از معيارهاي متعارف بوده كه مي‌گويند سال‌ها بعد از جدايي به فروغ كمك مالي مي‌كرده. و به روايت پوران، روابط او با فروغ و به‌‌رغم ادعاها و نقل قول‌هايي مبني بر اختلاف‌نظر درباره وضعيت كاميار اما رابطه دوستانه و صميمانه‌اي داشتند و اينكه فروغ اغلب تحت تاثير و شيفته نگاه او به زندگي بوده. شايد همزماني مرگ شاپور در سال 1378 و يك‌سال بعد مرگ كاميار در سال 1379 را بتوان نقطه پايان پيوندي تعبير كرد كه در اين سطح از زندگي هنرمندان خاص تعبير كرد.
آنچه از او نقل و روايت شده روح شوخشنگي و  نگاه شوخشنگانه به زندگي است. آنچنان كه پوران به تلويح گاه از شيرين زباني‌هاي او حكايت مي‌كند. نوشته‌هاي او آينه تمام‌قد و ترجمان ذهنيت و جهان‌بيني و بسياري از صفات و خصلت‌هاي انساني و در عين حال نگاه پارادوكسيكال او به زندگي است. اين نگاه پارادوكسيكال به زندگي آنچنان در مراودات و روابط و زندگي روزمره او تنيده بوده كه به نقل از مادرش مي‌گويند او تا آن زمان كه 54 سالگي پرويز را شاهد بوده يك كلمه حرف حسابي از دهان او نشنيده است. شايد آنچه از روحيه دموكرات‌منشانه و طبع بلند و متواضع او حكايت مي‌كنند نشات گرفته از همين نگاه و جهان‌بيني او به زندگي باشد. 
از ديگر صفات اخلاقي او مي‌توان به تواضع و فروتني آميخته به شوخ‌طبعي او اشاره كرد. گواه اين روحيه جمله غيرمتعارف و شبه كاريكلماتوري است كه روي سنگ او نوشته شده: «متشكرم كه تشريف آورديد. ببخشيد نمي‌توانم جلو پاي شما بلند شوم.»
اينكه برخي معتقدند با مرگ او كاريكلماتور نيز رو به فراموشي و تنزل گراييد، شايد بتوان به فقدان نگاه شوخ‌طبعانه به زندگي در ميان طنزپردازان بعد از او و تا امروز اشاره كرد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون