• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4723 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۳۰ مرداد

در نشست «از كودتا تا انقلاب» در حزب اعتماد ملي

رويكرد ضدامريكايي انقلاب ۵۷ نتيجه كودتاي ۲۸مرداد بود

تاثير كودتاي 28 مرداد بر فعاليت گروه‌هاي سياسي پس از كودتا، تاثير اين واقعه بر حركت‌هاي انقلابي تا بهمن 57، نقش مخرب نگاه صفر و صدي به ديپلماسي و ارتباطات بين‌المللي، جايگاه امريكا نزد ايرانيان قبل و پس از كودتا و... موضوعاتي بود كه در نشست «از كودتا تا انقلاب» با حضور داريوش رحمانيان، استاد گروه تاريخ دانشگاه تهران و مولف كتاب ايران بين دو كودتا و محمدجواد حق‌شناس، عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي و استاد روابط بين‌الملل مورد بحث و بررسي قرار گرفت.  در اين نشست كه به‌صورت زنده از اينستاگرام حزب اعتماد ملي پخش شد، داريوش رحمانيان كودتاي 28 مرداد 32 را زخمي عميق بر پيكره جامعه ايران دانست كه هرگز نتوانست برطرف شود و التيام يابد. به گفته او، امريكا تا 28 مرداد 32 در انديشه و فرهنگ ايراني‌ها جايگاه بدي ندارد و ايراني‌ها به امريكايي‌ها خوشبين هستند و به عنوان پشتيبان به آنها نگاه مي‌كنند. امريكا را كشوري دموكراتيك، آزادي‌خواه و مدافع حقوق ملت‌ها تلقي مي‌كنند، نه زورگو و چپاولگر و مانند انگليسي كه نزد مردم ابليس شده بود اما 28مرداد است كه زمينه‌اي ايجاد مي‌كند براي اينكه شيطان بزرگ خلق شود و امريكا در گفتمان سياسي ايراني‌ها شود ابليس اكبر؛ تا آن زمان ايراني‌ها در امريكا و امريكايي‌ها در ايران، محبوب بودند. نويسنده كتاب «ايران بين دو كودتا» معتقد است كه دليل اينكه انقلاب ۵۷ رويكرد ضد امريكايي پيدا كرده، كودتاي ۲۸ مرداد است.  در ادامه اين نشست، محمدجواد حق‌شناس به ارايه توضيحاتي درباره كودتاي مصدق و انقلاب مي‌پردازد. استاد روابط بين‌الملل معتقد است كه در تاريخ صدساله ايران، قله پيش از 28 مرداد 32، شهريور 1320 است؛ پايان پادشاهي رضاشاه و قله بعدي بهمن 57 است. 32 تا 57 هم يك رويداد مهم داريم كه 15 خرداد 42 است.  در ادامه صحبت‌هاي حق‌شناس، داريوش رحمانيان مي‌گويد كه برخلاف افسانه‌اي كه راه انداختند كه مصدق محبوبيتش از بين رفته بود و مردم گفتند مرگ بر مصدق، واقعا اسناد و شواهد دقيقا عكس اين را نشان مي‌دهد. آنها كه مي‌گويند 28 مرداد نيروهاي ملي بودند كه مصدق را بركنار كردند، يك عكس از اين تظاهرات عظيم ملي و مردمي نشان بدهند! چرا ما نمي‌بينيم سندي كه دست‌كم نشان دهد 10 هزار نفر نيروهاي خودجوش ملي عليه مصدق قيام كردند. عكس‌ها نشان مي‌دهد عده‌اي پراكنده و سازماندهي‌شده هستند. به هر حال از 9 اسفند كاشاني شمشير را از رو بست و اين شكاف ضربه مهلكي به پيكر نهضت ملي وارد كرد. دو طرف از آن زمان تاكنون همديگر را متهم مي‌كنند به خيانت. من به عنوان يك شاگرد كوچك تاريخ بدون ديو و فرشته‌سازي عرض مي‌كنم تا جايي كه اسناد و شواهد و مدارك تاريخي را مطالعه كردم و فهميدم، اين است كه مصدق با اينكه ضعف‌ها و كاستي‌ها و خطاهايي داشت، روي اصول و قواعد حركت كرد و كساني كه عليه مصدق جبهه‌ آرايي كردند آب در آسياب دشمنان ايران ريختند. حق‌شناس هم در ادامه با تاكيد بر اينكه قطعا نمي‌شود ميداني را درست كنيم كه يك‌طرف را فرشته خطاب كنيم و طرف ديگري را ديو، گفت: «وقايع نهضت ملي دوره پر فراز و نشيبي است كه به دو بخش تقسيم مي‌شود و خط مياني‌اش سي تيرماه 1331 است. مي‌شود گفت كه بخش پرافتخار و غرورآفرين نهضت ملي شدن نفت آن بخش اول ماجرا است كه شاهد كنار هم بودن نيروهايي هستيم كه از آنها به عنوان نيروهاي ملي و مذهبي ياد مي‌كنيم؛ مصدق نماد مليون و كاشاني نماد مذهبيون. البته معني‌اش اين نيست كه مصدق مذهبي يا كاشاني ملي نيست، در هر دو طرف هر دو را مي‌بينيم. آن توفيق وقتي رخ مي‌دهد كه ما به الحاق مي‌رسيم و توفيق طوري است كه مقابل نيروي مسلط آن روزگار كه انگلستان است، انگلستان را مستاصل مي‌كند. چون اينها كنار هم هستند و نيروهاي داخلي هم حتي اگر بخواهند مقابله كنند كاري از پيش نمي‌برند.» اين كنشگر سياسي ادامه داد: «اما وقتي وارد نيمه دوم مي‌شويم و اين شكاف بيشتر مي‌شود در اين بخش است كه هم حوزه بيروني پرقدرت مي‌شود و مي‌آيد يارگيري مي‌كند و هم نيروهاي داخلي كه قبلا وجود داشتند با عناصر بيروني مرتبط مي‌شوند و اين شكاف را روز به روز بيشتر مي‌كنند و كشور هم لطمه سختي مي‌خورد. اشتباه بزرگان اشتباه بزرگي است و اثراتش قابل جبران نيست. اينكه در آن مقطع تداوم اختلاف و نديدن رويكردهاي مثبت، اثرات خودش را داشت و بعد تقابل و تشديد به تقابلي كه نيروهاي نفوذي در اين تقابل موثر بودند، منجر شد به ضعف ايران، حضور مسلط غرب در ايران و آغازيست براي ورود امريكا به صحنه و اينكه خود اين دو جريان هم به‌شدت لطمه مي‌خورند و آسيب مي‌بينند. زوج مصدق و كاشاني تبديل مي‌شوند به نيروهاي منزوي و در تبعيد و با نيروهاي نزديك با آنها هم برخوردهاي به‌شدت سخت مي‌كند.» به گفته اين استاد روابط بين‌الملل، مدتي بعد از 28 مرداد شاهد برخورد جدي با آيت‌الله كاشاني هستيم كه به مسجدش پناه مي‌برد و تا پايان عمرش به‌شدت منزوي مي‌شود، مصدق محاكمه مي‌شود و حتي جنازه‌اش هم به تهران منتقل نمي‌شود، حزب توده با كشف شبكه افسران عمده‌شان دستگير مي‌شوند و برخي سران‌شان هم فرار مي‌كنند. اينجا جريان نزديك به امريكا قدرت مي‌گيرد و جريان سنتي نزديك به انگلستان هم قدرتش را دارد. در ادامه رحمانيان به درس‌هاي تاريخي از وقايع گذشته اشاره كرد و با بيان اينكه مقايسه روزگاران و دوره‌ها و زمانه‌ها با يكديگر از جهاتي ناگزير است و بايد انجام داد، اين امر را از جهاتي لغزنده و فريبنده دانست. اين نويسنده معتقد است كه تاريخ رودخانه‌اي است كه 2 بار نمي‌شود در آن شنا كرد. تاريخ امروز و 67 سال پيش از خيلي جهات متفاوت است. در زمينه مقايسه دوره‌هاي تاريخي باهم هم بايد با احتياط گام برداشت و حرف زد. مقايسه‌ها مي‌توانند فريبنده باشند. جمله‌اي از نظر فلسفه علم تاريخ هست كه بزرگ‌ترين درس تاريخ اين است كه از تاريخ نمي‌شود درس گرفت. اين معني‌اش اين است كه تاريخ تكرار نمي‌شود و نمي‌توانيم بگوييم كه قطعا بنابر مشاهدت ما، چنين حوادثي رخ مي‌دهد. مثلا در آن زمانه انسداد رخ داد و استبداد شد و حرف به گوش بزرگان آن زمانه نرفت و منجر به انقلاب شد. نمي‌توان گفت قطعا اين روند در دوره‌هاي تاريخي ديگري هم تكرار مي‌شود. او تاكيد دارد علت اينكه در ايران انقلاب شد اين بود كه راه اصلاح پس از كودتاي 28 مرداد بسته شد. نه‌تنها درمورد انقلاب 57، بلكه درمورد انقلاب مشروطه هم اين‌طور بود. در ادامه اظهارات رحمانيان، حق‌شناس هم به تبعات نگاه صفر يا صدي به ديپلماسي اشاره كرد و گفت: «در عرصه ديپلماسي و رفتار با حوزه قدرت، وقتي شما مي‌آييد صفر يا صد مي‌كنيد نتيجه‌اش اين مي‌شود كه طرف مقابل هم دست به كنشي بزند كه تمام زحمات و دستاوردها و تلاش‌هاي يك ملت از دست مي‌رود.» به ‌عقيده اين عضو حزب اعتماد ملي، مي‌شد به‌جاي اينكه بين صفر و صد يكي را انتخاب كنيم به عدد هشتاد برسيم. اين استاد روابط بين‌الملل تاكيد دارد كه رسيدن به منافع ملي فقط يك راه ندارد، به اندازه هوش و دانش و تسلط ديپلمات‌هاي ما راه‌هاي فراواني براي رسيدن به منافع ملي وجود دارد و اين نيست كه ترسيم كنم فقط اين راه و لاغير. در راستاي اين صحبت‌هاي محمدجواد حق‌شناس، داريوش رحمانيان هم تاكيد كرد كه دولت مصدق اگر توانست 28 ماه حكومت كند و درنهايت هم با نيرنگ و زور و بسيج نيروهاي خاص سرنگون شد، به‌دليل اين بود كه تكيه بر مردم داشت و قدرتش را از مردم مي‌گرفت. او گفت كه سياست خارجي تكيه دارد بر سياست داخلي؛ اگر حكومتي در سياست داخلي با مردم باشد و تكيه‌گاه مردمي داشته باشد، در سياست خارجي موفق مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون