• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4729 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۶ شهريور

اول خداوند

حامد عسگري|

به هق‌هق جمعمان جمع است از بالا تماشا كن
كنار پلك‌ ما مكثي كن و دريا تماشا كن
پريشاني مطلق...تلخكامي...سوختن در مه
همين مي‌خواستي ديگر؟ بيا حالا تماشا كن
ابوالفضل دبير از بيهقت لختي بزن بيرون
قلم بگذار و نيشابور را تنها تماشا كن
نوشتم: «ياد ماها هم بده زيبا نوشتن را»
نوشتي: «شرط دارد اولش زيبا تماشا كن»
برادرهاي تو‌ جمعند در چاهي ته دنيا
تو ‌اي يوسف‌ترين از ماه آنها را تماشا كن
به عكسِ آخر تو خيره بودم چشم‌هايت گفت: 
«سياهي را ببين ... احوال اين دنيا تماشا كن»
كجاي آسمان؟ در موكب كه چاي مي‌نوشي؟
بيافشان جرعه‌اي بر خاك و جاي ما تماشاكن
قلم مي‌رقصد و اشك و اذان با هم سرازيرند
غزل را گريه كردم ... گريه را فردا تماشا كن
ببين گنجشك‌ها در «واو» اسمش آب مي‌نوشند
بنازم،  سفره‌داري  رفيقم  را  تماشا كن
    
رفتنت منو‌ نكشت...خنجري به گُرده‌م‌ نشوند كه توانمو بريد، اگه بودي خودت تيمارش مي‌كردي و مي‌گفتي بلند شو بسه... بس نيست روح‌الله بس نيست...يه گوزنم كه شاخام گير كرده توي پوزه يه لكوموتيو متروك... راه بيفته مردم راه نيفته مردم ... فعلا مدارا مي‌كنم و سكوت تا خالقمون چي بخواد...دعام كن رفيق...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون