وقتي غلامپور مثل گلر كلمبيا بود
صبح روز چهارشنبه و ساعت‌هايي قبل از شروع بازي تيم استقلال و پرسپوليس، هشتگ «دربي» در توييتر فارسي داغ شد. كاربران مشغول كل‌كل‌هاي هميشگي فوتبالي شدند و در اين ميان عده‌اي هم مشغول يادآوري خاطره‌هاي خود از دربي‌هاي قبلي و آنچه به ياد دارند، شدند. اين‌طور شد كه فضاي تايم‌لاين كمي تا قسمتي فوتبالي شد و جز كل‌كل آبي و قرمزها، خاطره‌هايي از روزگار دور هم دست به دست چرخيد. آنچه مي‌خوانيد منتخبي از اين توييت‌هاست.
«كاش مي‌شد امروز تو دربي هر دوتا تيم برنده بشن، واقعا دوست ندارم تو اين شرايط كسي غمگين‌تر از اين بشه»، «چرا استقلاليا از دربي خوشحالن و پرسپوليسي‌ها ناراحت؟»، «كوت كن و از اولين و خفن‌ترين دربي كه يادت مياد بگو، مشخصا هم دربي تهران»، «خفن‌ترين دربي كه با اختلاف مي‌تونست دربي اين زندگي باشه دربي استراما- برانكو بود كه اين دنيا يكيش رو بهمون بدهكاره»، «اولين دربي، سال ۷۹، گل هاشمي‌نصب روي اشتباه عابدزاده، گل دقايق پاياني كريمي، مشت برومند به پايان رافت، تارتار غوداكنان رفت سمت نوازي و ۲-۲ با يه داوري ضعيف و كلي حاشيه و چند تا بازداشتي... خفن‌ترينم كه برد ۴-۲ مون بود كه... مي‌دونيم ديگه چه‌ها شد»، «اولين دربي آبان سال ۸۴ يك- صفر استقلال برد با گل عنايتي. خفن‌ترين سال۹۰ دو- صفر شد جباري و فرهاد گل زدن و دربي سال ۹۵ كه كاوه رضايي، علي قرباني و فرشيد گل زدن»، «بازي كه يك- يك شد، پيمان يوسفي گزارشگر بود و علي انصاريان گل زد»، «اولين دربي كه يادمه بابام منو برد استاديوم، بازي يك- يك شد، نيكبخت گل اول رو به استقلال زد گمونم علي عليزاده هم بازي رو مساوي كرد»، «من خيلي كوچيك بودم، روز قبلش پسر عموم همين‌طوري گفت من طرفدار پيروزي‌ام منم گفتم منم طرفدار پيروزي‌ام، ولي از فرداش و بعد از گل پيروز قرباني تا الان جفتمون ديوانه‌وار عاشق استقلاليم»، «دربي سال ۸۳ كه استقلال سه- دو برد بازي رو وقتي پيروز قرباني دقيقه ۹۳ گل زد، داشتم توي خونه مي‌دويدم و عربده مي‌كشيدم تا وقتي كه تونستن مهارم كنن! جوون بوديم و جاهل البته»، «دربي كه بهزاد غلامپور مثل گلر كلمبيا، توپ رو از خط دروازه برگردون زد وسط زمين. نتيجه بازي رو يادم نيست»، «اولين دربي كه يادم مياد بازي خداحافظي فرشاد پيوسه» و «دوتا دربي يادمه ولي نمي‌دونم كدوم قديمي‌تره: اوني كه 2-2 شد و اوني كه استقلال با گل عليرضا اكبرپور برد، خفن‌ترينش هم كه ايمون زايد كه البته آنقدر حرص خورده بودم و سردرد داشتم كه اصلا نفهميدم چي شد».