• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4734 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۵ شهريور

گذري بر كتاب «فرهنگ مردم افشار» اثر هادي غلام‌دوست

شمايل خرده‌فرهنگ در آينه داستان‌هاي قومي

عليرضا اسماعيلي رودسري

 

ادبيات تطبيقي شعبه‌هاي مختلفي دارد كه تطبيق ادبيات نقاط مختلف يك كشور، يكي از زير شاخه‌هاي پربار آن است. از اين رو هر گونه كوشش در فراهم‌آوري افسانه و اشعار قوميت‌هاي مختلف در داخل يك محدوده جغرافيايي خاص، تلاشي ارجمند است. اهميت قضيه در اين است كه وقتي ما پيگير ريشه داستاني مي‌شويم گاه مي‌بينيم كه داستاني ظاهرا محلي و متعلق به زماني خاص از تمام مرزها عبور مي‌كند و در اعماق اساطير فرو مي‌رود.
ملت‌هايي كه بافت قومي متنوع‌تري دارند بالطبع زمينه گسترده‌تري براي چنين پژوهش‌هايي در آن يافت مي‌شود و ايران از اين نظر يكي از رنگارنگ‌ترين كشورها از نظر گوناگوني قومي است، زيرا اين كشور از جهتي در يكي از استراتژيكي‌ترين نقاط جهان قرار دارد كه نه مثل چين و ژاپن شرقي محض به حساب مي‌آيد و نه كاملا رويكردي غربي دارد، قرن‌ها بزرگ‌ترين امپراتوري جهان و محل برخورد و تلاقي نژادها و قوميت‌هاي مختلف و آراء وانديشه‌هاي ناهمگون بوده است. درنتيجه يكي از كانون‌هاي مهم و شايد بتوان گفت مهم‌ترين كانون تمدن خاورزمين است. ايران اقيانوسي است كه قرن‌ها اساطير ايران و چين و هند و سومر و بابل و عرب و حتي غربي درآن ريخته‌اند و مجموعه‌اي نادر فراهم آورده‌اند به گونه‌اي كه اصولا براي مورخ يا متخصص اساطير شناخت خاورزمين بي‌شناخت ايران، يا ناقص مي‌‌ماند يا اصولا غيرممكن است.
يك نكته قابل يادآوري اينكه مردم ترك بر خلاف اعراب و ساير اقوام مهاجم وقتي در ايران ساكن شدند كاملا با مردم بومي هماهنگ و به پيشينه‌اي يكسان باورمند شدند براي همين هرگز باورهاي ايراني را بيگانه فرض نكردند و حتي پيشينه اساطيري دو قوم را به هم پيوند زدند. از اين جهت تفكيك افسانه‌هاي مردم مناطق ترك‌نشيني كه قبلا اقوام ايراني و ماقبل ايراني درآن ساكن بودند به هيچ روي ممكن نيست. بعد از اسلام هم آذربايجان يكي ازمناطق مهم قيام عليه حكومت عباسيان بود كه قيام بابك يكي ازشورانگيزترين آنهاست. ثانيا به خاطر اشتراك ذهنيت و نهاد بشري اصولا چنين تفكيكي نمي‌تواند چندان عقلاني باشد. گرچه اقوام مختلف با توجه به تفاوت‌هاي اندك فيزيولوژي تفاوت‌هاي اندك اخلاقي و حتي باوري نيز دارند.
مثلا مطالعات جامعه‌شناختي و روان‌شناختي نشان داده است كه اقوامي دورانديش‌تر و صبورترند، گروهي خشن‌تر و گروهي آرام‌تر. اين واقعيت حتي در كتب موسوم به آسماني هم به آساني قابل پيگيري است. از تعمق دركتب سامي تندي و كم‌حوصلگي و بي‌صبري آنها روشن مي‌شود، پيامبران‌شان خيلي زود صبرشان لبريز مي‌شود و با نفرين قوم خويش را دچار سيل و زلزله و بلاهاي آسماني مي‌كنند اما اين ويژگي در نهاد دورانديش و آرام و صبور اقوام آريايي قابل مشاهده نيست و هيچ پيغمبر آريايي با نفرينش ملتش را دچار عذاب آسماني نمي‌كند.
منهاي اين تفاوت‌هاي كم و بيش مهم، نهاد بشري واقعيتي يگانه دارد و اگر زمان و زمين و باورهاي درست و غلط كه زاييده سياست‌هاي هوشمندان و گاهي ابلهان سياسي است بين‌شان فاصله مي‌اندازد در يگانگي نهادي‌شان شكي نيست.
 منبسط بوديم يك گوهر همه/ بي‌سرو بي‌پا بديم آن سر همه
 يك گهر بوديم همچون آفتاب/ بي‌گره بوديم و صافي همچو آب
برخلاف گذشته بازجست فرهنگ عامي، يعني طبقه‌اي كه هرگز در معادلات فرهنگي به شمار نمي‌آمدند امروز امر مهمي تلقي مي‌شود زيرا تنها در همين طبقه، فرهنگ‌ها و باورها امتداد خود را از وراي سده‌ها پايدار نگه مي‌دارند و در مقابل جبر زمان مقاومت مي‌كنند. با يورش اقوام بيگانه فرهيختگان و طبقات بالاي اجتماعي و خوش‌نشينان به آساني براي حفظ موقعيت خويش، يا سرزمين خود را براي به دست آوردن جايگاهي بهتر ترك مي‌كنند يا تغيير هويت مي‌دهند. ما اين امر را به روشني بعد از ورود اعراب و ساير اقوام مهاجم به ايران مشاهده كرديم اما عوام اگر به عللي حتي اگر آشكارا به دين قوم فاتح درمي‌آيند و بر باورهاي نژادي خود سرپوش مي‌گذارند اما هويت راستين خود را هميشه نهاني اعمال مي‌كنند؛ نوروز و يلدا و سيزده بدر، در راستاي چنين عملكردي از دوردست‌هاي تاريخ به دست ما رسيده‌اند.
پژوهش آقاي هادي غلام‌دوست با نام «فرهنگ مردم افشار» ازاين جهت بسيار ارزشمند و به موقع است زيرا اولا خرده‌فرهنگ‌ها دارند اندك‌اندك تحت تاثير دهكده جهاني طريق زوال مي‌سپرند و ديگر اينكه پژوهش در چنين امري، زمينه هيجان‌انگيزي براي يافتن پس‌مانده‌هاي فرهنگ ايراني و ماقبل ايراني از لابه‌لاي اين داستان‌ها و باورداشت‌ها فراهم مي‌آورد و از طرف ديگر ميزان آميختگي و تاثير و تاثر باورهاي دو نژاد آلتايي و آريايي و همچنين قوميت‌هاي داخلي را نشان مي‌دهد.
پيدا كردن رد اين باورها در ادبيات جهاني از حوصله دانش نويسنده و هدف اين مقاله بيرون است، اما مي‌توان به اشتراكات درون‌وطني اين باورها اشاراتي كرد. اشاراتي كه گاه بسيار هيجان‌انگيز هم هست و نشان مي‌دهد آنچه كاملا بومي جغرافيا و قوميتي خاص شناخته مي‌شود چقدر حوزه گسترده‌تري دارد. مثلا در صفحه 270 كتاب به رسمي تركي به نام «كول چارشنب سي» اشاره ‌شده كه در چهارشنبه آخر سال اجرا مي‌شود. آييني كه بر اساس آن زنان به نظافت خانه مي‌پردازند كه البته اين رسم تقريبا در بين تمام اقوام ايراني رايج است اما نكته قابل دقت نام اين رسم است يعني كول چارشنب سي. از اقوام ديگر اطلاعي ندارم ولي بخش اول اين نام در نام چهارشنبه‌سوري گيلان رايج است. مردم شرق گيلان به چهارشنبه‌سوري، «كول كول چهارشنبه‌ي» مي‌گويند و وقتي از روي آتش مي‌پرند به جاي گفتن زردي من از تو و سرخي تو ازمن، مي‌گويند‌: «كول كول چهارشنبه‌ي. فرده بهارشنبه‌ي» معني بخش كول مشخص نيست اما نشان مي‌دهد آنچه در نگاه اول ويژه قومي خاص تصور مي‌شود از محدوده آن قوم فراتر و مربوط به فرهنگي گسترده‌تر است كه زماني مادر همه اين خرده‌فرهنگ‌ها بوده است.
بگذريم از اينكه ردپاي فرهنگ ايران باستان در تمامي اين رسوم آييني پيداست. نام انواع غذاها و پرندگان و غيره نيز اين ‌باور را تاييد مي‌كند.
رسم «كسّه گلين» يا «كوسه گلين» كه  در آن طي مراسمي آمدن بهار را خبر مي‌دهند و بنا به گزارش نويسنده درمنطقه افشار هنوز زنده است، رسمي بود كه در سراسر ايران رايج بود. اين مراسم به نوعي ديگر تا سال‌ها قبل در گيلان تحت عنوان «عروس گولي» اجرا مي‌شد كه در آن غول نماد زمستان و عروس نماد بهار است. در «كسه گلين» نيز چوپان به نحوي نقش همان غول در مراسم مردم شمال را دارد. اما در همه اين مراسم هم شكل، هدف اصلي مژده دادن بهار است كه در جنب آن بينواياني نيز به نوا مي‌رسند.
روشن كردن آتش در پشت‌بام‌ها (ص 296) رسمي قديمي بود كه معمولا با آن خبر مهمي را گزارش مي‌كردند. اين آتش‌ها اغلب نماد شورش و جنگ هم بوده‌اند كه حتي در بعد از اسلام و هم در قيام مختار و قيام‌هاي دوره عباسيان مشاهده مي‌شود كه همگي ريشه‌اي ايران باستاني دارند بي‌شك خبر بزرگ چهارشنبه‌سوري مژده رسيدن بهار است كه با آتش يعني مقدس‌ترين نماد ايران باستان اعلام مي‌شد. نسبت دادن آتش نوروز به غدير خم (282) اسلاميزه كردن فرهنگ ايراني است كه در بعد از غلبه تازيان موارد بي‌شماري دارد و مي‌شود گفت تمام فرهنگ ايراني و حتي شخصيت‌ها براي ماندگاري ناچار شمايل عربي گرفتند.
آمدن باران با تازيانه تندر، ريشه‌اي كاملا اوستايي دارد كه يقينا با جست‌وجوي بيشتر مي‌توان آن را در ادبيات همه ملت‌هاي جهان رديابي كرد و يادگار دوره‌هايي است كه بشر بيگانه از حقايق علمي ناچار براي واقعيت‌هاي علمي، عللي غيرعلمي قائل بود. در اوستا صداي تندرحاصل نبرد تيشتر (= تير)، ايزد باران با ديو (اپوش)، نماد خشكسالي ايجاد مي‌شود. تيشتر سرور همه ستارگان و حامي سرزمين آريايي است. (رك ← اوستا، تيريشت.) بنا به گزارش نويسنده اين باور هنوز در منطقه افشار و همچنين شمال ايران در بين مردم عامي رايج است. (رك: آيين‌ها و باورهاي عاميانه مردم گيلان، جهانگير سرتيپ‌پور) 
ايران قبل از ورود آريايي‌‌ها سرزميني خالي از سكنه نبوده و امواج مهاجران آريايي كه به اين فلات سرازير مي‌شدند براي سكونت در ايران مجبور به زد و خوردي مستمر با مردم بومي بودند. از چندي و چوني مردم ماقبل آريايي فلات ايران جز تمدن ايلام خبري به ما نرسيده اما شك نداريم كه بسياري از باورهايي كه در ايران امروزي رايج است ثمره آميختگي انديشه آنان با آريايي‌هاست. من باور دارم كه حتي نوروز كه در بين ساير اقوام آريايي چنين گستردگي‌اي ندارد، محصول فكري مردم فلات ايران قبل از آريايي‌ها بوده است و آريايي‌ها چون ساير اقوام مهاجم تا به امروز ناچار به پذيرش آن بوده‌اند چون نوروز تنها در فلات ايران چنين قداست و استمراري داشته است. بنابراين علاوه بر آميختگي مستمر با فرهنگ بيگانه در ادوار بعدي، در خود فلات نيز ما با يك فرهنگ چند لايه روبه‌رو بوديم.
بنابراين «فرهنگ مردم افشار» غلام‌دوست در اين جهت اثري مهم بايد تلقي شود چون با كاويدن جهات مختلف زندگي يك منطقه پربرخورد ايران، جنبه‌هاي ناآشكار و فرومرده يك فرهنگ را آفتابي كرده است.
از نكات جالب اين اثر فراگيري آن است بر تمام تظاهرات فرهنگي يك قوم كه مي‌تواند دستمايه تحقيق طيف وسيعي از محققان باشد.
غلام‌دوست براي كشف لايه‌هاي پنهان فرهنگي اجتماع، هميشه مستقيما سراغ وارثان اصلي آن فرهنگ، يعني طبقه عوام مي‌رود. عشق نويسنده به اين گروه كه هميشه در تاريخ از چشم مورخان و محققان بزرگ‌بين پنهان مانده در گذر سال‌ها، اندك اندك، او را در اين زمينه صاحب‌نظركرده است. آثارش بي‌شك در آينده منبعي گرانقدر براي پژوهش‌هاي فرهنگ عوام خواهد شد و هيچ محقق حوزه فرهنگ عاميانه از آثار ايشان بي‌نياز نخواهد بود. آثار متعدد ايشان در حوزه فرهنگ گيلان از قبيل «افسانه‌هاي گيلان»، «ادبيات شفاهي گيلكي (شرق گيلان) » و مجموعه داستان‌هاي كوتاه گيلكي چون «زرخال»، «دلور» و «تشكه»، او را به چهره‌اي شناخته‌شده در فرهنگ قومي بدل كرده و اينك با ارايه چنين پژوهشي در كنار كتاب ديگر وي «افسانه‌هاي افشار»، عملا پا را از دايره فرهنگي خاص بيرون گذاشته و دايره وسيع‌تري را زير پوشش قرارداده است.
كتاب «فرهنگ مردم افشار» را از نظر طيف و گستردگي تحقيق، شايد بتوان مهم‌ترين اثر آقاي هادي غلام‌دوست به شمار آورد. اين اثر داراي بخش‌هايي متفاوت است و تقريبا در آن به تمامي ويژگي‌هاي انساني قوميت افشار پرداخته شده است.
گرچه تمامي بخش‌ها فايده عام خود را دارد اما بخش هنر و ادبيات و باورداشت‌ها ارزش خاصي در جامعه‌شناسي اثر دارد. چون هنر و باور از نهان آدمي سرچشمه مي‌گيرد، صميمي‌تر از هر بخش ديگر نهاد بنادين يك جامعه را نشان مي‌دهد؛ به همين خاطر بخش هنري عاميانه اثر جذابيت خاص‌تري دارد. به‌ ويژه كه آقاي غلام‌دوست دست چيره‌اي در نويسندگي دارد و به داستان‌هاي روايت شده در عين حفظ امانت، رنگ روشن‌تر و دلپذيرتري مي‌زند.
جست‌وجو در بخش داستاني اثر ويژگي‌هاي روشن‌تري از همبستگي ملي اثر را نشان مي‌دهد. اين بخش جلوه‌گاهي جذاب از برخورد خرده‌فرهنگ‌ها كه از فرهنگي كلي‌تر و عام‌تر سرچشمه مي‌گيرد به نمايش مي‌گذارد. در حوزه داستان‌ها (از بخش افسانه‌هاي اين كتاب) اين مهم بيشتر روي نشان مي‌دهد، مثلا داستان «بلبل سرگشته» (ص 465) را كه در طي آن پدري، پسر خردسالش را به تقاضاي مادرخوانده‌اش مي‌كشد و بعد روح آن كودك در قالب بلبلي هميشه در اطراف خانه مي‌خواند و جنايت پدر و مادرخوانده و اندوه خواهر داغديده‌اش را يادآور مي‌شود، ما از دوران خردسالي در شمال شنيده بوديم.
يا ماجراي «زخم زبان» (487)، كه شير وقتي با تهمت دوست انسانش روبه‌رو مي‌شود آن را از زخم تبر عميق‌تر مي‌داند، تقريبا در تمام ادبيات قومي ايران مي‌توان پيگيري كرد.داستان «امتحان» (487) در همه نقاط ايران رايج است و حتي از آن فيلم كوتاه آموزشي هم ساخته‌اند. تم روباه و مار وجه‌هاي بين‌المللي دارد. تنها اجزا و مكان و البته زبان اين روايات كمي جابه‌جا مي‌شوند تا با فرهنگ موردنظر هماهنگ‌تر شوند.كتاب با حوصله بسيار فراهم آمده و حاصل سال‌ها تلاش و تفحص و سخت‌كوشي نويسنده است. نويسنده كه دلي شيفته فرهنگ مردم دارد و در پژوهش‌هايي اينچنين هميشه از ديوار موهوم نژادي عبور مي‌كند و همه انسان‌هاي روي زمين را يك‌دست مي‌بيند.
كتاب مثل همه پژوهش‌هايي كه محصول تك‌نگاري است ضعف‌هايي نيز دارد چون چنين كارهاي گسترده‌اي از توان يك تن بيرون است. پراكندگي مطالب و توضيحات نامشخص و نابجا يكي از آن نقايص است. مثلا در صفحه 249 ناگهان بي‌مناسبت شرحي در وسط متن درمورد گوسانان پارتي آورده مي‌شود كه علت مشخصي ندارد. اگر منظور توضيح لغوي يا شرح روشنگري بود حتما بايد به پاورقي منتقل مي‌شد ولي عملا به پس و پيش عبارت كه بين‌شان واقع شده هيچ ارتباطي ندارد يا غلط‌هاي املايي از نوع باغرغره (ص 131) به جاي باقرقره.
اما در جنب محاسن برجسته كتاب كه فوايدي عام دارد اين لغزش‌هاي موردي تقريبا محو مي‌شود. كتاب داراي فوايد جغرافيايي و تاريخي نيز هست. گرچه در اين بخش‌ها آنقدرها منابع استواري ندارد كه مورد استناد علمي قرار گيرد. اصلي‌ترين و مهم‌ترين بخش كتاب پرداختن به باورها، رسم‌هاي آييني و ادبيات عاميانه است كه از اين زاويه كتابي در خور توجه به شمار مي‌رود.
در پايان قابل ذكر است كه كتاب «فرهنگ مردم افشار» طبق پيشگفتار مولف حاصل كار مداوم ميداني در طول يك دهه (1371-1361) است كه بعد از نزديك به سي سال، اكنون منتشر و روانه بازار شده است. اين اثر در 2 بخش و 29 فصل تنظيم شده و جنبه‌هاي گوناگون فرهنگ مردم منطقه افشار اعم از معرفي كلي در قالب آشنايي با گذشته منطقه تا زبان، آداب و رسوم، باورداشت‌ها، ترانه‌ها، افسانه‌ها و ... را دربرمي‌گيرد. اين كتاب در 525 صفحه، در قطع وزيري و همراه با تصاوير مرتبط با موضوعات مختلف ارايه شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون