• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4740 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۲ شهريور

پروژه آيت‌الله سيد محمود علايي‌ طالقاني

بازگشت به سرچشمه

عبدالرسول خليلي

طالقاني از نوانديشان ديگري بود كه با نگاهي جديد به مذهب مي‌نگريست و با مهدي بازرگان دوستي صميمانه نزديك به 40 سال داشت. او قرابت زيادي با نداي بازگشت به قرآن به منزله نهضت رجعت اسلام به عرصه مبارزه سياسي و اتحاد مسلمانان داشت. اين روشنفكر قرآني و روحاني شيعه در برنامه قرآن در صحنه جلسه چهارم «پيامبران و اعجاز» نهضت اسلامي را نهضت قرآني مي‌دانست. او معتقد بود بعضي از مسائل و حقايق قرآن ضمن حركت براي انسان تبيين مي‎شود همان ‌طوري كه خود قرآن بيان كرده است كه با حركت و احتياجات و برخوردهاست كه بعضي از متشابهات بايد تأويل شود. 
آيت‌الله طالقاني(1358ـ 1289) با فراخواندن مردم به اسلام تجديد حيات يافته به افزايش آگاهي جوانان و بهبود بينش و نگاه آنان نسبت به اسلام كمك كرد. او بر اين عقيده بود كه بايد قرآن را وارد زندگي جامعه كرد. او قرآن را به منزله كتاب راهنماي عمل و داروي دردهاي اجتماعي به صحنه آورد و تفسيري انگيزاننده و نو ارايه كرد. از اين رو علت پايه‌گذاري مسجد را روشنگري جوانان با قرآن، اسلام اصيل و آشنا كردن جوانان با سرچشمه، منبع و اصل دين(قرآن، سنت پيامبر، ائمه هدي) مي‌دانست. او در برنامه هشتم با قرآن در صحنه، مصلحت زمان، مكان، شرايط و اوضاع را براي همه مسلمان‌ها و ملت مسلمان به خصوص جوانان، نزديك شدن به اصل و سرچشمه اسلام ارزيابي كرد. 
طالقاني، دين را وسيله‎اي براي رشد انسان و براي آگاهي و عبوديت آگاهانه مي‎دانست و درصدد دفاع از حريم مذهب در جهت احياي سياسي و نهادي آن بود. او دين را براي سعادت و نجات انسان لازم مي‎شمرد. 3 واژه قرآني شورا، قسط و اجتناب از طاغوت در انديشه‌هاي ديني طالقاني جايگاه مهمي را به خود اختصاص داده‌اند. او اصل شورا را مهم‌تر از نتيجه شورا مي‎دانست يعني اگر به صورت شورايي كار كرديم و شكست خورديم، بهتر است تا به نظام فردي و به صورت استبدادي عمل كنيم و پيروز شويم. او قسط را برگرداندن امانت‌هاي مردم به خودشان مي‎دانست. برگرداندن امانت‌ها به اهلش نه به صاحبش، آن چنانكه قرآن مي‎گويد به اهلش برگردان. او با مقابل قرار دادن ‌الله با طاغوت بر آن بود كه اگر جنگ در راه خدا نباشد در راه طاغوت است؛ يعني در راه اسارت و بندگي هر چند در آغاز به نام گشودن بندها و آزادي باشد. 
طالقاني جنبش اصلاحي و احياگرانه خويش را با قرآن آغاز كرد و با قرآن به قسط فرا مي‎خواند. او براي جلوگيري از پيدايش استبداد، نظارت و مراقبت همگاني، مردم را بر عملكرد حاكمان در قالب فريضه امر به معروف و نهي از منكر مي‎دانست. طالقاني نقشي كليدي را در اسلام نوگراي روشنفكران قرآني متعلق به جريان دانشگاه در شرايطي ايفا كرد كه او در پاسخ به مسائل روز، نظريه بازگشت به قرآن را در جامعه مطرح كرد، آنچنان كه معتقد بود، شريعتي مكتبي نو در ايران به وجود آورد. همچنان كه پارادايم بازگشت به خويشتن را در معناي بازگشت به قرآن و اسلام ناب در پرتو واژه‎هاي قرآني در محيط فرهنگي ايران نهادينه كرد. شگفت آنكه نخستين كسي بود كه از اسلام امريكايي ياد كرد.   در سال 1354 در مجلسي كه مطهري و شريعتي حضور داشتند، سخن به اينجا رسيد كه چه كسي نسل جوان را با دين آشنا كرد؟  گروهي از مطهري نام مي‎برند و گروهي از شريعتي. آنگاه مرتضي مطهري گفته بود:«پايه‌گذار آشنايي نسل جوان با اسلام، نه من هستم و نه شريعتي بلكه طالقاني و بازرگان هستند كه اين راه را باز كردند و ما بعدها به دنبال آنها حركت كرديم.» هر چند طالقاني، شريعتي و مطهري در انقلاب حكم پرچم را داشتند، هميشه بودند و تا آخر بودند. چشم و دل مردم و نه خواص از آنها پر است و اين هميشه بودن و با مردم بودن چيز كمي نيست؛ ولي آنها يعني طالقاني و بازرگان هر دو در پايه‌گذاري يك مجمع روشنفكري ديني براي گفت‌وگو ميان پيروان مذاهب مختلف و بررسي شريعت‎هاي توحيدي شريك بودند؛ به ‌طوري كه اگر طالقاني و بازرگان هم در سال 1356در مي‎گذشتند، باز هم از زمينه‌سازان انقلاب اسلامي ايران شمرده مي‎شدند. همان‌گونه كه شريعتي دراين سال درگذشت و با وجود اين معلم انقلاب و نقش‌آفرين در آن شمرده مي‎شود اما طالقاني، بازرگان و مطهري اين فرصت را يافتند كه در سال 1357 به صورت مستقيم در انقلاب ايران نقش ايفا كنند و در پيروزي آن سهيم شوند؛ هر چند در اين خصوص البته بايد به نقش محمدتقي شريعتي‌مزيناني هم در گشودن اين راه خطير اشاره كرد. او كه عمري را در راه خدا، معني قرآن و نهج البلاغه كار كرد، راه سومي را بين گرايش‎هاي ماركسيستي و گرايش‎هاي ارتجاعي از دين كه دراين ميان روشنفكران ديني را بي‌تكيه‌گاه و سرگردان كرده بود، گشود به‌ طوري كه گفته مي‎شود در كوچه و خيابان با هواداران حزب توده و كسروي بحث و گفت‌وگو مي‎كرد و از همين جهت به سقراط خراسان ملقب شد. او با به‌كارگيري سنت‎هاي نو، قرآن و نهج‌البلاغه را براي حاضران تفسير مي‎كرد.
آيت‌الله طالقاني مانند محمدتقي شريعتي چاره درد را در بازگشت به قرآن و نهج‌البلاغه مي‌دانست. او خود در اين راه پيشقدم ‌شد و با تفسير زنده و اجرايي قرآن، آن را به صورت كتاب راهنماي عمل در‌آورد و به صحنه اجتماع و بحبوبه جنگ ميان حق و باطل بر‌گرداند. قرآن براي او درسنامه زندگي و مرامنامه اجتماعي و نسخه درمان عقب‌ماندگي بود. از اين جهت او را مي‎توان كاشف جديد قرآن به منزله يك منبع مهم الهام سياسي در تاريخ معاصر ايران دانست. از نظر او، قرآن براي هدايت و تربيت انسان نازل شده و حتي علم را در طريق تعالي انسان و براي هدف‎هاي عالي هدايت مي‎كند. او مي‎كوشيد با درايت و تدبر در متن قرآن به تفسير بپردازد. به‌ طوري‌ كه اصول و مباني هدايت و تربيت را بايد از خود قرآن گرفت و آيات را با آنها تبيين و آشكاركرد. از نظر او پيش‌فرض‌ها، انديشه‌هاي شكل گرفته در فرهنگ‌هاي پوسيده و بومي و خردهاي محدود و از پيش‌ساخته نمي‌تواند حقايق انساني و ابدي و فرازماني و فرامكاني قرآن را دريابد و آنچنان كه بايد بر ديگران بازتاب دهد.
 آيت‌الله طالقاني با توجه به اين نكات است كه حقايق قابل درك از قرآن را درمي‌يابد و براي برانگيختن انديشه‌ها و به حركت درآوردن خردها آنها را به زباني تأمل‌برانگيز بر اذهان و افكار انسان‌هاي حقيقت‌جوي  به‌ويژه جوانان خواستار درك  حقايق قرآني پرتوافكن مي‌كند. 
طالقاني تفسير قرآن را از سال 1318 تا 1323 هـ . ش به صورت مخفي و آشكار در منازل و مجالس خصوصي بيان و از سال 1323 تا 1327 هـ .ش در مسجد منشورالسلطان و از سال 1327 تا 1357 هـ . ش به جز در فاصله‌هايي كه در زندان يا تبعيد بود در مسجد هدايت خيابان استانبول [جمهوري اسلامي] برگزار مي‌كند. علاوه بر جلسات رسمي تفسير به هر مناسبتي به سخنراني مي‌پردازد، از آيات قرآن استفاده مي‌كند و تفسيري از آيه را به مناسبت موضوع ارايه مي‌دهد. حاصل مكتوب 40 سال تفسير آيت‌الله طالقاني 6 جلد كتاب پرتوي از قرآن است كه از آغاز قرآن تا آيه 24 سوره نساء ـ 4جزء  در 4 جلد - و جزء سي‌ام قرآن در دو جلد به چاپ رسيده است. او به كتاب شريف نهج‌البلاغه- كه گزيده‌اي از سخنان اميرالمومنين علي بن ابيطالب (ع) گردآوري سيدرضي در سال 400 هـ. ق است - نيز پس از قرآن و سنت نبوي به عنوان سومين سرچشمه رهنمودهاي عملي دين اسلام مي‌نگرد و آن كتاب را مانند قرآن از گوشه كتابخانه به صحنه اجتماع مي‌آورد و به تعليم و توضيح آن همت مي‌گمارد و در سال 1325 هـ.. ش به انتشار بخش نخست آن كه تا خطبه 81 نهج‌البلاغه است اقدام مي‌كند هر چند اين كار مهم هرگز كامل نشد. از اين‌ رو طالقاني، قرآن را مكتبي مي‌دانست كه مي‌تواند ملتي را تغيير بدهد. همان‌گونه كه تحت‌ تاثير آن علي شريعتي گروه گروه جوانان را از كاخ جوانان به حسينيه ارشاد كشانيد و با همين تغيير انفسي كه در افراد متفكر، محقق‌ها و جوانان آزاده ايران پيش آمد، مردم را تغيير داد و زيربنايي شد براي اين انقلاب بزرگ ما. او بر آن بود كه بايد همان راهي كه دكتر شريعتي رفت را براي تبيين اسلام انقلابي و اجتماعي ادامه داد. بر همين اساس برخي ناظران و محققان خارجي، كار گسترده ارشاد كه با فعاليت‎هاي شريعتي پيوند خورده بود را موثرترين نيرو در شرايط آمادگي شرايط ذهني انقلاب مي‎دانند به ‌طوري كه از آن پس بود كه ديگر تا سرنگوني استبداد وابسته، راه درازي نمانده بود. استبدادي كه لجنزار متعفني است كه همه منكرات و فحشا از آن توليد مي‎شود و بدون خشك كردن اين ‌ام‌الفساد، نهي از منكر در موارد طبقات و اشخاص يا بي‌اثر است يا اثر آني دارد. طالقاني كه بيشتر طرفدار دكتر شريعتي بود، او را درخت مبارك زيتون و شمعي مي‌دانست برافروخته كه با زير پا گذاشتن شهرهاي عشق شرق و غرب در خم كوچه نمانده و در پرتو هدايت قرآن پا بر سر شرق و غرب گذاشته است.  او از همگان گذشت و سرانجام پربار و بي‌امان و درنگ‌نشناس محفل جوانان سرگردان در ميان راه‎ها و كوره‌راه‎ها و بن‌بست‌ها را روشن كرد. آنچنان كه از ويژگي‌هاي درخت خجسته زيتون است با فرهنگ اصيل اسلامي و با معارف انقلاب اهل ‌بيت، جان‌هاي گرسنه را سير و روان‌هاي تشنه را سيراب كرد و تيرگي‌ها را بزدود و خود شمع‌وار سوخت و ذوب شد.
 طالقاني بر آن است كه شريعتي با شناختن عميقي كه از اسلام و آگاهي عيني كه از عقب‌ ماندگي‌هاي ملل مسلمان داشت و با درك اين واقعيت كه ضعف و عقب‌ماندگي‌ها بر اثر مسخ تعاليم اسلام است نه از اسلام راستين و اصيل، موثرترين راه را در بازگشت به هويت خويشتن خويش ديد و خود باختگان و از خود بيگانه‌شدگان را به خود آورد تا آنان كه در برابر سحر و افسون‌هاي افسونگران غرب تعادل از دست داده، برق و جلاي زندگي مصرفي چشم‌شان را خيره كرده، مجذوب عناوين فريباي دموكراسي و ليبراليسم شده بودند به گنجينه‌هاي پوشيده در زير اغراض يعني مايه‌هاي خودي و قرآني باز شود و با درك عميق آنچه دارند و با معياري درست دريابند كه سازمان‌هاي به ظاهر بشردوستانه و مجامع ظاهرا مدافع انسانيت، سرپوشي هستند بر شكنجه‌هاي ضد انساني كه در ايران اعمال مي‌شد و آواره كردن انسان‌هاي فلسطيني و جنگ و كشتار رسوا در ويتنام و بمباران خلق‌هاي آزاديخواه اريتره، فيليپين، رودزيا و جنگجويان پوليساريو و زيمبابوه و همه جاهاي ديگر و بهانه‌هايي براي اعمال انديشه‌هاي فاشيستي و برتري نژادي جهانخواران از اثرهاي آن است. 
طالقاني بر آن بود كه جلال آل‌احمد به برداشت‎هاي عميق و تعابير جالبي درباره مسائل اسلامي رسيده بود به ويژه در اواخر عمرش هر چه مي‌گذشت درباره اسلام و تشيع به بصيرت و بينش بهتر مي‌رسيد. 
آل‌احمد با تكيه بر سنت‌ها به عمق قالب‌هايي رفت كه در آن معاني و روح بسيار عميق وجود دارد، آن چيزي كه طالقاني با شروع تفسير قرآن به دنبال آن بود تا قرآن را از گوشه قفسه‌ها و سرقبرها و مجالس ختم و زواياي انزوا خارج كند تا جايي كه آينده بشريت از طريق امام ‌زمان‌(عج) را در مكتب اسلام، زنده كردن قرآن و سنت مرده ذكر مي‌كند يعني قرآني كه در اين مدت فقط وسيله مردگي بود و تمام احكام و دستورات و قوانين آن از حركت و حيات بازمانده بود، اسلام و قرآني كه در قصور سلاطين و كاخ‌هاي قدرتمندان از حركت افتاده بود فقط تيمن و تبرك و فاتحه اموات بود همچنين سنت پيامبر آن را احيا مي‌كند: «اتكاي ما به اصول عقلي و فكري و احكام و نظامات اسلامي و معجزاتي است كه دين [اسلام] نشان داده و زمينه‌اي است كه فراهم كرده، نشان‌ها و خصوصياتي است كه از چنين آينده‌اي بيان كرده است. به علاوه زمينه‌هاي عمومي جهان و خواسته‌هاي بشري و بالاتر از همه عنايت خداوند و دست قدرت اوست كه پيوسته دست در كار تدبير عالم است و گاهي به صورت پرشكوه و غيرمنتظره و به صورت انسان عالي الهي ظاهر مي‌شود كه همه مشكلات برايش آسان مي‌شود و قدرت‌هاي دنيايي در مقابلش ناچيز مي‌شود و سررشته‌هاي فكري و مادي را در راه خير و صلاح به دست او مي‌گيرد.» 
او كسي است كه خداوند هر سختي را برايش آسان مي‌كند و هر دشواري را از سر راهش برمي‌دارد، گنجينه‌هاي زمين را برايش ظاهر مي‌كند و هر دوري را نزديك مي‌گرداند و به دست او هر جبار كينه‌ورز فاني و هر شيطان سرپيچ از حق هلاك مي‌شود. طالقاني بر آن بود كه اكنون مسلمانان دارند به اين حقيقت پي مي‌برند كه ما وارد بحث  قرآن شده‌ايم، چه وظيفه‌اي و چه مسووليتي مهم‌تر از اين است كه همه ما، همه آنهايي كه در مكتب قرآن تربيت شده‌اند از سرچشمه وحي مردم را سيراب كنند. اختلافات، درگيري‌ها، برداشت‌هاي مختلف براي اين است كه از سرچشمه وحي دور شده‌ايم. 
در عوض به فروع و شعبه‌ها و جوي‌ها، جوي‌هايي كه همه جور آلودگي‌ها چه بسا در آنهاست، وارد شده‌ايم. به نظر او، روزي كه همه يا اكثريت يا پيشروان بشر، معبود به حق را دريافتند و به سوي خداوندگراييدند و عبارت او را گسترش دادند، روزي كه اراده و مشيت او را درك كرده و طبق اراده تشريعي آن حق مطلق قوانين و علاقه‌هاي بشري را دريافتند و نظام ارادي و تشريعي زندگي را با نظام طبيعي كه مظهر اراده تكويني خداوند است، هماهنگ كردند در چنين وضعي قواي فكري و معنوي و نيروهاي بشري به سوي يك هدف پيش مي‌رود و توحيد به معناي جامع و كامل آن كه پيغمبران در آغاز به آن دعوت كردند سرانجام محقق مي‌شود. با توحيد هدف و توحيد نيروهاي انساني و همكاري، همه مي‌توانند از نعمت‌ها و بركات مادي و معنوي بهره‌مند شوند. 
 طالقاني خصايص درك قرآن را اين مي‌دانست كه بعضي مسائل و حقايق قرآن ضمن حركت براي انسان تبيين مي‌شود نه نشستن در گوشه‌اي و اين تفسير و آن تفسير و اين بيان و آن بيان را مطالعه كردن و اينها را جمع كردن. رويكرد او به قرآن، ناظر بر تفسير علمي و اجتماعي است. او معتقد بود كه قرآن كتاب علمي به مفهوم اين زمان نيست كه بخواهد، مسائل علمي را حل كند بلكه كتاب هدايت است و مي‌خواهد همه‌ چيز را هدايت كند و علم را نيز در طريق تعالي انسان و شناخت هدف‌هاي عالي هدايت كند و عقيده داشت كه اگر كتابي از آسمان بيايد و همه اسرار خلقت را بيان كند، سير تكاملي انسان را فلج كرده است؛ زيرا علل و نواميس عالم بايد به تدريج به روي انسان گشوده شود و دين براي فطريات و تنظيم نفسانيات و اجتماعيات است. از نظر طالقاني، نداهاي قرآن با خط سير اجتماع و پيشرفت‌هاي بشري و... موافق است. قرآن از سطح بالاتر و عالم محيط مي‌نگرد و افكار را به سمت و مقصد متوجه مي‌گرداند. 
طالقاني عالمي ظلم‌ ستيز و عدالتخواه بود. او مبارزه با ظلم را بر مبارزه با كفر مقدم مي‌دانست و عقيده داشت تنها پس از نجات مردم از گرسنگي و تامين امنيت مي‌توان آنان را به توحيد فرا خواند.
 از آنجا كه برپايي قسط و تامين عدالت اجتماعي، يكي از بزرگ‌ترين اهداف رسالت انبياست هر مسلك و مرام اجتماعي نيز كه خودسران را محدود كند و جلو اراده آنان را بگيرد به هدف پيامبران و اسلام نزديك‌تر شده است.
 آيت‌الله در تفسير آيه «إِن الذِين يكْفُرُون بِآياتِ‌الله و يقْتُلُون النبِيِّين بِغيْرِ حقٍّ ويقْتُلُون الذِين يأْمُرُون بِالْقِسْطِ مِن الناسِ فبشِّرْهُمْ بِعذابٍ ألِيمٍ» يعني همانا آنان كه به آيات خدا كافر شوند و انبيا را بي‌جرم و به ناحق بكشند و آن مردمي را كه (خلق را) به درستي و عدل خوانند به قتل رسانند، آنها را به عذاب دردناك بشارت ده.   استاد  علوم سياسي

 


طالقاني، قرآن را مكتبي مي‌دانست كه مي‌تواند ملتي را تغيير بدهد. همان‌گونه كه تحت‌ تاثير آن علي شريعتي گروه گروه جوانان را از كاخ جوانان به حسينيه ارشاد كشانيد و با همين تغيير انفسي كه در افراد متفكر، محقق‌ها و جوانان آزاده ايران پيش آمد، مردم را تغيير داد و زيربنايي شد براي اين انقلاب بزرگ ما. او بر آن بود كه بايد همان راهي را كه دكتر شريعتي رفت براي تبيين اسلام انقلابي و اجتماعي ادامه داد. 
طالقاني  بر آن  بود كه  جلال آل‌احمد به برداشت‎هاي عميق و تعابير جالبي درباره مسائل اسلامي رسيده بود به ويژه در اواخر عمرش هر چه مي‌گذشت درباره اسلام و تشيع به بصيرت و بينش بهتر مي‌رسيد. آل‌احمد با تكيه بر سنت‌ها به عمق قالب‌هايي رفت كه در آن معاني و روح بسيار عميق وجود دارد، آن چيزي كه طالقاني با شروع تفسير قرآن به دنبال آن بود تا قرآن را از گوشه قفسه‌ها و سر قبرها و مجالس ختم و زواياي انزوا خارج كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون