• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4742 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۴ شهريور

ادامه از صفحه اول

نوبرانه‌هاي مديريت شهري

 انقلاب، شهدا در اولويت و نامگذاري شخصيت‌هاي ادبي، سياسي و غيره در درجه‌هاي بعدي تعيين شده است و جالب اينجاست كه بازرگان و طالقاني را به عنوان شخصيت ادبي يا شخصيت سياسي صدر انقلاب نشناختند كه از عجايب است. اين نكته مورد توجه است كه اين تصميم هيات تطبيق فرمانداري در حوزه اختيارات آنها نيست و در 20 سال گذشته همه مصوبات نامگذاري تنها جهت اطلاع‌ براي فرمانداري ارسال مي‌شد و در اين مدت نيز هيات تطبيق فرمانداري اعتراضي نداشته، اما اكنون اين هيات ورود محتوايي به تصميمات شورا مي‌كند كه اين از نوبرانه‌هاي اين دوره مديريت شهري است. جايگاه فرمانداري تهران درباره مصوبات شوراكاملا مشخص است، كميته‌اي تحت عنوان كميته تطبيق مصوبات شورا در فرمانداري تهران شكل گرفته كه ۵ تا ۶ نفر عضو اين كميته هستند كه فرماندار نيز يكي از اعضاي اين كميته محسوب مي‌شود و براي اين كميته دو وظيفه مشخص شده است.  نخستين وظيفه اين است كه آيا مصوبات شورا در حوزه اختيارات نمايندگان مردم است يا خير؟ و دومين وظيفه اين است كه اين كميته مصوبات شورا را با قوانين بالادستي تطابق مي‌دهد يا با قوانين بالادستي مغايرت دارد يا خير؟
ما پيش از اين نيز معبري را به نام دكتر مصدق نامگذاري كرديم و مصدق نخست‌وزير بود و بازرگان نيز نخست‌وزير بوده است و در واقع موضع شورا همچنان بر نامگذاري معبري به نام بازرگان است و شهرداري بايد نسبت به نامگذاري اين معبر اقدام كند. بازرگان ده‌ها كتاب نوشته و در مبارزات قبل از انقلاب سال‌هاي سال در زندان بوده، بازرگان اولين نخست‌وزير منتخب امام خميني(ره) بود و حتي رهبري به ارتحال وي پيام تسليت فرستادند. از سوي ديگر اعظم طالقاني به دليل مجاهدت‌هايش در راه انقلاب سال‌ها به زندان محكوم شده بود و دبيركل حزب سياسي و مديرمسوول روزنامه بوده و بهتر است فرماندار تهران اگر اطلاعي از اين موضوعات ندارد قبل از اظهارنظر يك سرچ در گوگل انجام دهد.

اين نام‌ها پنهان ‌شدني نيستند

به باور عده‌اي هم، بد. اما تاريخ در مجموع چراغ راه آينده است. آن كساني كه در پي پوشاندن يا محو بخشي از تاريخ اين سرزمين هستند، بيش از آنكه از جلوه‌هاي گذشته تاريخي ابراز بيزاري كنند يا بي‌خاصيت‌شان بدانند، تابلو برداشته‌اند و ابراز مي‌كنند كه ما نسبت به گذشتگان كوچكيم، ما نسبت به بزرگان خرديم و اگر اين نام‌ها بر زبان‌ها جاري باشند ديگر ما به حساب نمي‌آييم. در حقيقت نمي‌توانند بزرگي ديگران را پنهان كنند بلكه دارند كوچكي خود را فرياد مي‌زنند.  امام علي(ع) در نهج‌البلاغه فرمايشي در باب ايمان دارد. مدعيان ايمان اگر اين خطبه را بخوانند متوجه عرض من مي‌شوند. از ايشان كه در مورد ايمان سوال مي‌كنند، مي‌فرمايند كه ايمان چهار پايه دارد: صبر و يقين و عدل و جهاد. هر كدام از اينها را برمي‌شمرند و آنها را به چهار شعبه تقسيم مي‌كنند و بعد مي‌فرمايند كه يكي از اين اركان اين است كه در تاريخ گذشتگان چنان غور كنيد كه گويا يكي از آنها هستيد، آن‌وقت مي‌توانيد عادل باشيد. آن كساني كه بخش‌هايي از تاريخ اين كشور را پنهان مي‌كنند با عدالت سر عداوت و دعوا دارند، نمي‌خواهند مردم در ترازوي عقل به عدل برسند و از سنگ دانش و تعقل به عدالت برسند، غافل از اينكه دارند به چشمه خورشيد خاك مي‌پاشند.  اگر در تاريخ ايران كسي توانسته نام خواجه نظام‌الملك طوسي، نام عطار نيشابوري، نام ابوريحان و فردوسي و سعدي و حافظ را از يادها پنهان كند، اگر كسي حتي توانسته است نام احمد شاملو را پنهان كند، مي‌تواند نام بزرگاني چون شجريان و بازرگان را هم از صفحه ياد انسان‌هاي اين سرزمين پاك كند. اينها رنج خود مي‌برند و زحمت ملت مي‌دارند.  به نظر من از مقدمات زمامداري و از مقوّمات مديريت هوشمندانه و خردمندانه اين است كه از همه ظرفيت‌هاي كشور استفاده كنيد. بازرگان براي اين كشور يك ظرفيت است، البته اگر مي‌خواهيد مديريت كنيد. آقاي شجريان يك ظرفيت براي اين كشور است، او از مرز اينكه يك خيابان به نامش باشد گذشته و بر لوح دل‌هاي اهل هنر و فرهنگ اين مملكت حك شده است. بنابراين وقتي تلاش مي‌كني او را از ذهن اين مردم حذف كني داري حقارت خود را به نمايش مي‌گذاري، چون بزرگي او كه پنهان‌شدني نيست.  گروهي كه وصف كردم، شرح صدر لازم براي مديريت را ندارند. احساس مي‌كنند اگر كسي در جايي با آنها مخالفت كرد، بايد نام و ياد و آثارش را از صحنه خاطرات اجتماعي حذف كنند. اين نوع مديريت، مديريت حذفي است نه جذبي. اينها يك قشر قدرتمند (به لحاظ اقتصادي و سياسي) هستند و يك مجموعه تاثيرگذار در مناسبت سياسي هستند و دولت در سايه‌اي در جمهوري اسلامي هستند. بناي آنها بر اين است كه به همه ثابت كنند كه اگر ما نخواهيم، نمي‌شود. هر جا مردم يا نمايندگان واقعي مردم اراده‌اي نشان داده‌اند، آنها سعي كرده‌اند بگويند كه: ما در مقابل اين اراده مي‌ايستيم و توانايي از كار انداختن اين اراده را داريم. بنابراين متاسفانه بايد عرض كنم كه آنها نمايندگان بخش خشك‌انديشي هستند كه حكومت را در حوزه تعاملات انساني از بالا به پايين مي‌بينند و مي‌گويند مردم رعيت ما هستند و ما خير و صلاح آنها را بهتر مي‌دانيم، ماييم كه مي‌گوييم كي نماينده باشد، ماييم كه مي‌گوييم چه اتفاقي خوب است و چه اتفاقي بد. ما بايد بگوييم خط‌مشي سياسي چه بايد باشد و خط مشي فرهنگي چه. در واقع اين گروه خودشان را عقل منفصل اجتماعي مي‌دانند و جالب است كه بدانيد اينها ممكن است در مركزيت اندك باشند اما سايه‌شان از خودشان بلندتر است كه سعدي گفت: «اگر ز باغ رعيت ملك خورد سيبي/ برآورند غلامان او درخت از بيخ»، اينها عده‌اي هستند كه اگر هسته مركزي به آنها بگويد برويد و كلاه بياوريد، براي خوش‌‌آمدشان، سر مي‌آورند. براي همين است كه فكر مي‌كنم اگر با اصلي‌هاي اين هسته صحبت كنيد بعيد است كه خيلي دغدغه اين داشته باشند كه خياباني هم مثلا به اسم مصدق باشد يا نباشد. اين پاييني‌ها هستند كه براي نمايش خوش‌خدمتي حاضرند چنين اتفاقاتي را رقم بزنند و جلوي چنين نام‌گذاري‌هايي را هم بگيرند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون