• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4745 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۷ شهريور

سعادت در شهر متحقق مي‌شود

محسن آزموده

اين روزها شاهديم كه نه فقط بسياري از روشنفكران سابق بر اهميت بازگشت به خود و خودسازي و فرديت تاكيد مي‌كنند بلكه در بسياري از محافل عمومي هم بر اين موضوع تاكيد مي‌شود كه آدم بايد به فكر زندگي خودش باشد، مهم راحت و صلاح فردي است، چه كار به كار جمع و جامعه داري؟ ديگي كه براي ما نمي‌جوشد و... الخ. بازار كتاب هاي به اصطلاح «روان‌شناختي» كه در اصل آثاري عامه‌پسند و معمولا بدون پشتوانه معرفتي هستند، داغ است. بسياري به كلاس و آموزشگاه‌هايي مي‌روند كه در آنها به افراد ياد مي‌دهند كه چگونه زندگي بهتري داشته باشند و چطور حالشان را خوب كنند و از اين قبيل. حتي در تخصصي‌ترين و سطح بالاترين مباحث تخصصي مثلا در بحث از اخلاق از فضيلت‌گرايي با گرايش‌هاي فردگرايانه صحبت مي‌شود و ديگر كمتر كسي به رويكردهاي اجتماعي‌تر در اخلاق مثل اخلاق وظيفه‌گرا يا اخلاق پيامدگرا توجه مي‌كند، يعني گويي هم و غم متخصصان اخلاق مصروف اين شده كه به جاي بهتر كردن جامعه يا ارايه قواعدي براي بهبود آن، فاعل يا كنشگران اخلاقي تربيت كنيم. 
اصولا يكي از واكنش‌هاي طبيعي و رايج در طول تاريخ در شرايط عسرت و ناگواري، پناه بردن به پيله درون و عزلت‌گزيني و گوشه‌گيري است، جريده رو كه گذرگاه عافيت تنگ است... مثل لاك‌پشت و حلزوني كه در پي احساس ناامني بيروني به لاك خويش فرو مي‌رود يا همچون برخي گل‌ها و گياهان مثل گل قهر و آشتي كه در واكنش به كوچك‌ترين تماسي، خودش را جمع مي‌كند و منقبض مي‌شود. پناه بردن به تصوف و عرفان و عزلت‌گزيني در طول تاريخ و فرهنگ ما هم يكي از عكس‌العمل‌هاي طبيعي است كه انحصاري هم به ما ندارد. مثلا در يونان باستان، بعد از دوران درخشان دموكراسي آتني، با شروع زوال و انحطاط سياست، شاهديم كه ابتدا فيلسوفان بزرگي چون سقراط، افلاطون و ارسطو مي‌كوشند با صورت‌بندي مفهومي و تلاش نظري جلوي فراگير شدن بحران بايستند اما شرايط و روزگار چندان مساعد نبود و نتيجه عملي حاصل نبود به همين دليل مي‌بينيم كه يك نسل بعد از ارسطو، گرايش‌هاي عمده فكري و فلسفي در عصر يوناني‌مآبي به سمت فردگرايي و كلبي مشربي و رواقي‌گري سوق پيدا مي‌كند. 
مشابه همين امر در تاريخ و تمدن ما قابل پيگيري است. با حمله مغول در ميانه قرن هفتم هجري، تصوف خانقاهي نيز در گوشه گوشه ايران زمين رواج و رونقي بي‌سابقه مي‌گيرد، اگرچه گرايش‌هاي عرفاني و صوفيانه خاستگاه‌هاي به مراتب گوناگوني دارند. اما نمي‌توان انكار كرد كه بعد از ايلغار مغول و در نتيجه ياس و نااميدي از بيرون، بسياري به درون پناه آوردند و به بازسازي و نوسازي خويشتن خويش فراخواندند. البته اين تحليل نبايد به غلط ما را منكر اهميت اجتماعي و سياسي اين صورت از تصوف كند وگرنه از تبيين چرايي و چگونگي بر آمدن سلسله صفويه به عنوان مقتدرترين سلسله ايراني پس از اسلام در ايران ناتوان مي‌شويم و نمي‌توانيم توضيح دهيم كه چگونه حكومتي مقتدر از دل خانقاه‌هاي صوفيان به قدرت رسيدند. ضمن آنكه تحليل بالا به ما خاطرنشان مي‌كند كه مثل بسياري علت و معلول را جابه‌جا نكنيم يعني مثل بسياري از تحليلگران معاصر دچار اين خطا نشويم كه تصوف و صوفي‌گري و عزلت‌گزيني، علت مشكلات فرهنگي و اجتماعي ماست بلكه در اصل اينها خود معلول شرايط اجتماعي، فرهنگي و سياسي هستند.  كوتاه سخن آنكه اگر امروز مي‌بينيم، بار ديگر از همه سو به فردگرايي و بازگشت به درون دعوت مي‌شود، نمي‌توان بر گويندگان و داعيان ايراد گرفت، آنها در بهترين حالت فرآورده شرايط روزگار هستند و به آن واكنش نشان مي‌دهند و در بدترين تحليل هم سودجوياني كه از گرايش‌هاي طبيعي و قابل فهم جامعه در حال ساختن كلاهي براي خودشان هستند و موافق جريان روز پارو مي‌زنند. مساله در اصل جاي ديگري است و راه‌حل آن را هم بايد در همان جا جست. جامعه در كليت آن دچار مشكل است و راه‌حل را بايد در آن جست. همچنان كه ارسطو، فيلسوف يوناني اگرچه در رساله اخلاق نيكوماخوس براي نيل به سعادت (ائودايمونيا) به تحقق فضايل دعوت مي‌كند اما هم او تاكيد مي‌كند كه اين سعادت جز در دل مناسبات شهروندي و در شهر (پليس) تحقق نمي‌يابد، جايي كه «سياست» (پليتيكه) به معناي دقيق كلمه بر روابط انسان‌هاي آزاد و برابر (ايسونوميا) حاكم است و براي حل مشكلات به جاي زورگويي و تغلب از گفت‌وگو و سخن‌ورزي (لوگوس) بهره مي‌جويند. به همين دليل است كه از نظر ارسطو، كتاب اخلاق تنها مقدمه‌اي بر كتاب سياست است و سياست (پوليتيك) خير برين. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون