• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4750 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲ مهر

نصرت‌الله تاجيك، سفير پيشين ايران در اردن در گفت ‌وگو با «اعتماد»:

نااميدي فلسطينيان از كشورهاي عربي موضع ايران را تقويت مي‌كند

شهاب شهسواري

وزراي خارجه امارات متحده عربي و بحرين يك هفته پيش در واشنگتن توافق عادي‌سازي روابط با رژيم اشغالگر فلسطين را امضا كردند. اين دو مقام عرب به همراه رهبران امريكا و اسراييل ادعا كردند كه توافق امضا شده يك گام بزرگ در جهت صلح در خاورميانه و يك توافق بي‌سابقه تاريخي است. از نصرت‌الله تاجيك، تحليلگر مسائل سياسي خاورميانه در مورد آثار و عواقب اين توافق سوال كرديم. تاجيك معتقد است كه هر 4 طرف اين توافق به دليل منافع سياسي خاص و مقطعي به اين سند پيوسته‌اند. تاجيك معتقد است كه اين توافق هيچ ضرورت تاريخي، سياسي و ژئوپوليتيك نداشت و فقط باعث كند شدن چاقوي اعراب در رويارويي با رژيم صهيونيستي مي‌شود. در ادامه متن كامل گفت‌ وگوي «اعتماد» با نصرت‌الله تاجيك، سفير پيشين ايران در اردن را مطالعه مي‌كنيد.

 

آيا توافق بحرين و امارات با اسراييل، آن‌گونه كه مقام‌هاي دولت امريكا مي‌گويند يك دستاورد ديپلماتيك تاريخي و گام بلندي در جهت صلح در خاورميانه است؟

اگر آنچه آقاي ترامپ معامله قرن خواند و من به آن شوخي قرن مي‌گويم، يك معامله موفق و كارآمد بود، اين توافق‌ها را هم به همان نسبت مي‌توان تاريخي دانست. واقعيت اين است اينها بيش از آنكه دستاوردهاي ديپلماتيك تاريخي باشند، شوخي‌هاي تاريخي هستند. اتفاق و لحظه تاريخي زماني است كه اصل مساله و ريشه مشكل حل شود. مساله اصلي و بنيادين، مساله فلسطين است، مساله جابه‌جايي انسان‌ها، از بين بردن هويت يك ملت با هدف غصب سرزمين‌شان، آواره كردن يك ملت در كشورهاي مختلف است. تا همه اين مسائل حل نشود هر آنچه انجام شود يك امر گمراه‌كننده است.

در اين توافق‌ها اساسا صورت مساله جابه‌جا شده است. مساله در خاورميانه عدم رابطه كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي نيست، مساله اصلي فلسطين است كه جنبه‌هاي مختلفي دارد شامل اشغال‌گري، جابه‌جايي، آواره‌سازي و از بين بردن هويت ملي است. اينكه اعراب تاكنون با رژيم صهيونيستي رابطه نداشتند به اين دليل بود كه تاكنون شعار اعراب اين بود كه تا زمان تشكيل كشور فلسطيني ما حاضر به عادي‌سازي روابط نيستيم. درست شبيه آن چيزي كه بعد از اين توافق‌هاي اخير بار ديگر از سوي عربستان سعودي مورد تاكيد قرار گرفت.

وقتي مساله فلسطين در ميان نيست پس انگيزه بحرين و امارات از مشاركت در چنين توافقي چيست؟

واقعيت اين است كه حكومت‌هاي بحرين و امارات در حال كمك به ترامپ هستند، آنها انگيزه‌هاي مختلفي از كمك به ترامپ در اين موقعيت دارند. اين دو كشور در واقع با اعطاي اين امتياز به ترامپ قصد دارند به او كمك كنند كه در انتخابات بر جو بايدن فائق بيايد و با استمرار سياست فشار حداكثري ترامپ در دور دوم رياست‌ جمهوري، مقابل ايران بايستند و جلوي سياست‌هاي منطقه‌اي ايران را بگيرند. انگيزه ديگر اين دو كشور مسائل داخلي‌شان است. به هر تقدير هر دو كشور بحرين و امارات متحده عربي در داخل با مشكلات متعدد مواجه است. شيخ محمد بن زائد، در شرايطي كه همچنان وليعهد است، دوست دارد تا از فرصت صميميت و همراهي با ترامپ استفاده كند تا حاكميت خود را بر امارات تثبيت كند و امارات را از يك كشور اميرنشين به يك كشور سلطنتي تبديل كند تا بتواند يك حاكميت بلامنازع در سراسر اين كشور داشته‌باشد و نياز نباشد كه قدرتش را با 6 اميرنشين ديگر تقسيم كند. در منامه هم حاكمان بحرين اميدوارند كه با پشتيباني ترامپ بتوانند، حاكميت اقليتي‌شان را بر اكثريت شيعيان اين كشور تداوم بخشند.

منامه و ابوظبي با اين انگيزه‌ها وارد معامله شده‌اند نه با انگيزه نياز‌هاي اقتصادي، اجتماعي و تاريخي يا حتي ژئوپوليتيكي. تنها انگيزه دو كشور مسائل داخلي و رويارويي با ايران است. اين اقدام هيچ كمكي به مساله فلسطين نمي‌كند. ترامپ هم در حال استفاده ابزاري از دو كشور عربي حاشيه خليج‌فارس است، من باور دارم كه ترامپ وقتي خرش از پل بگذرد ديگر توجهي به وعده‌ها و قول‌هايي كه به اين دو كشور داده است نخواهد داشت. سراب‌هايي مانند فروش جنگنده‌هاي مدرن اف 35 به امارات يا حفظ پايگاه دريايي امريكا در بحرين، وقتي كه ترامپ در انتخابات برنده شد ممكن است از بين بروند.

در مجموع به عقيده من اين توافقنامه هيچ تاثير مثبتي در حل منازعه و مشكلات خاورميانه نخواهد داشت بلكه شرايط را بحراني‌تر خواهد كرد چراكه فلسطيني‌ها هر آنچه از حمايت اعراب براي مذاكره و مصالحه و ايجاد كشور فلسطيني نااميد شوند حتما به اين سمت خواهند رفت كه دست‌شان را روي زانوي خودشان بگذارند و روي پاي خودشان بايستند. اين نتيجه البته براي جمهوري اسلامي ايران بسيار مطلوب‌تر است تا اينكه فلسطيني‌ها ملعبه دست اعرابي باشند كه اكنون فقط و فقط دنبال منافع خودشان هستند.

فكر مي‌كنيد، رويكرد دولت‌هاي منامه و ابوظبي را مي‌توان عصاره رويكرد جهان عرب و پيش‌بيني‌كننده رويكردآينده ديگر كشورهاي عربي و اسلامي تلقي كرد؟

اين دو كشور اساسا هيچ وزني در معادلات خاورميانه به ويژه مساله فلسطين ندارند. اين دو كشور هيچگاه در جنگي عليه رژيم صهيونيستي مشاركت نكرده‌اند. اين دو كشور داراي روابط پنهاني در زمينه‌هاي مختلف با رژيم صهيونيستي بودند. اين اقدام فقط يك پاس گل دقيقه نودي به ترامپ است كه معلوم هم نيست،گل شود. ترامپ اگر دور بعد هم رييس‌جمهور باشد كه ديگر اهميتي براي اين دو كشور قائل نيست، اگر هم نباشد كه ديگر دموكرات‌ها رويكرد قبلي دونالد ترامپ را پيگيري نخواهند كرد.

اين دو كشور يك اضافه برآورد دارند و تصور مي‌كنند كه با كمك به ترامپ كه در سياست خارجي ناموفق بود مي‌توانند باعث انتخاب مجدد او به رياست‌جمهوري شوند. در مقابل ايران، كره شمالي، اروپا، چين و موافقتنامه‌ها و سازمان‌هاي بين‌المللي توفيقي به دست نياورده است، در داخل هم دچار مشكلات متعدد از جمله در مديريت كرونا، آثار اقتصادي آن و مسائل ديگر است، تنها مفري كه پيدا كرده، تطميع اين دو كشور است كه بتواند دو، سه روزي در صدر رسانه‌ها قرار بگيرد و در كارزار انتخاباتي‌اش عليه بايدن استفاده كند. اگر به انديشكده‌هاي امريكايي يا اروپايي مراجعه كنيد همه معتقدند كه اين توافق‌ها بيشتر يك بازي يا شوي تبليغاتي است، درست مانند شعبده‌بازي كه ترامپ در مورد برجام اجرا كرد و امضاي فرمان اجرايي خود را به دوربين‌ها نشان داد، مراسم هفته پيش امضاي توافق بحرين و امارات با اسراييل هم تكرار همان نمايش بود. اگر ترامپ از دستور اجرايي‌اش براي خروج از برجام نتيجه گرفته ‌باشد كه ناموفق ماند در اين نمايش هم نتيجه مي‌گيرد.

اما مي‌دانيم كه خروج از برجام نافع و سودمند نبود، تلاشش براي عدم اجراي قطعنامه 2231، استفاده از مكانيسم ماشه و تلاش براي نشان دادن اينكه مشاركت‌كننده در برجام شكست خورد. اين توافق هفته پيش هم نافع و سودمند نخواهد بود. در نتيجه اين نمايش تبليغاتي يك ابزار براي كمك به ترامپ در مبارزه انتخاباتي‌اش است. اين اقدام به جز منافع احتمالي براي ترامپ در انتخابات در خاورميانه باعث تشديد بحران در ميدان، گسل را افزايش مي‌دهد، جريان‌هاي منطقه‌اي را قطبي مي‌كند و زمينه توسعه و گسترش خشونت را فراهم‌تر از گذشته مي‌كند.

يكي از مسائلي كه وجود دارد، سرنوشت مفهومي است كه به آن «جهان عرب» گفته‌ مي‌شود. در نيمه دوم قرن بيستم تلاش شد كه نوعي ساز‌وكار همكاري بر اساس منافع مشترك بين كشورهاي عربي ايجاد شود. به اعتقاد شما با اين شكافي كه ميان گروهي از كشورهاي عربي با سرنوشت يك ملت عرب يعني فلسطين ايجاد شده است چه سرنوشتي در انتظار مفهوم «جهان عرب» خواهد بود؟

نخست اين نكته را تذكر بدهم كه اگر تمام جهان عرب و كشورهاي عربي هم به دنبال عادي‌سازي روابط با كشورهاي عربي بروند تا زماني كه فلسطيني‌ها قانع نشوند كه حقوق حقه‌شان تامين شده است، صلح در منطقه ايجاد نخواهد شد.

آنچه درحقيقت به عنوان جهان عرب، انتظار مي‌رفت تا عكس‌العمل خيلي شديدتري به اين اقدامات نشان بدهد بنا به دلايل متعدد ديگر در شرايط گذشته نيست. مهم‌ترين مساله اين است كه وضعيت شيوع بيماري كرونا در جهان باعث شده تا بسياري از ملت‌ها و دولت‌ها دنبال تخصيص توان و منابع خود در مسائل داخلي باشند. مساله دوم اين است كه شرايط و زمينه‌هاي دوران دهه 1960ميلادي از بين رفته و رويكردهاي نويني شكل گرفته است. رويكردهاي سخت‌افزاري به رويكردهاي نرم‌افزار و اثرگذاري بر افكار عمومي به ويژه در دنياي مجازي و بسترهاي فناوري اطلاعات تحول يافته است. به همين دليل همين كه افكار عمومي از حركت ترامپ رژيم صهيونيستي و دو كشور عربي اقناع نمي‌شود و كسي باور نمي‌كند كه اين گام با انگيزه صلح برداشته ‌شده ‌باشد و اكثريت باور دارند كه اين اقدام با هدف بهره‌برداري‌هاي فردي و سياسي انجام شده است، تاثير قابل ملاحظه‌اي خواهد داشت.

اينكه از جهان عرب چيزي باقي مانده به نظر من طبيعي است كه وقتي اقدامات و رويكردهاي تفرقه‌افكنانه بيشتر و بيشتر مي‌شوند، حالت وحدت عمل و وحدت رويه عملياتي كمتر خواهد شد. حتي كشورهاي مهم منطقه مثل مصر و اردن به‌ رغم سكوت نسبي‌شان چندان تاييد‌كننده اين حركت نيستند. ممكن است براساس تحفظاتي كه لحاظ سياسي و بين‌المللي دارند، چيزي به زبان نياورند اما در واقع مي‌بينند كه اين اقدامات انفرادي حتي كارت خود اعراب را هم مي‌سوزاند و به عبارت ديگر كاردشان را در مقابل رژيم صهيونيستي كند مي‌كند. سياست كشورهاي عربي تا به امروز اين بود كه اگر رژيم صهيونيستي كشور فلسطين را به رسميت شناخت در آن صورت رابطه را برقرار مي‌كنند اما با اقدام انفرادي اين دو كشور ديگر هيچ اهرمي براي اعراب نمي‌ماند كه رژيم صهيونيستي را تحت فشار قرار بدهند تا امتياز واقعي به مردم فلسطين بدهد.

الان ديگر روغن ريخته را نذر امام‌زاده مي‌كنند. اينكه نتانياهو مي‌گويد من شهرك‌سازي را ديگر گسترش نمي‌دهم، حتي اگر راست هم بگويد، مساله اين است كه اساسا نبايد اين كار را شروع مي‌كرد، شهرك‌سازي طبق مصوبات شوراي امنيت سازمان ملل متحد غيرقانوني است. نتانياهو مي‌گويد كه من از الحاق سرزمين‌هاي كرانه باختري چشم‌پوشي مي‌كنم، اين ادعايي است كه بن‌زايد مطرح كرده است. الحاق اساسا يك لقمه گلوگير است كرانه باختري صاحب دارد، نه فلسطيني‌ها مي‌پذيرند، نه اردن، نه اروپا و فقط يك آدمي مثل ترامپ از چنين اقدامي ممكن است حمايت كند. آنچه گفته مي‌شود بر اساس اين توافق‌ها متوقف شده در واقع چيزهايي است كه از اول هم نبايد انجام مي‌شد و حتي عملي هم نبودند. اين اقدامات انفرادي باعث مي‌شود كه ديگر كشورهاي عربي و خود اين كشورها در آينده دچار زيان و خسران بيشتري شوند.

كشورهاي اسلامي زيادي هم هستند كه به اين اقدام اعتراض دارند. تركيه و ايران با صداي بلند محكوميت اين اقدام را اعلام كرده‌اند. كشورهايي مانند مالزي و پاكستان هر چند سكوت كرده‌اند اما براساس سابقه سياسي، چندان موافق چنين رفتارهايي به نظر نمي‌رسند. فكر مي‌كنيد آيا امكاني براي موضع‌گيري هماهنگ ميان كشورهاي مخالف اين اقدام وجود داشته‌ باشد؟

من معتقدم كارهاي ديپلماتيك و سياسي براي اقناع افكار عمومي اعم از مسلمانان و اعراب و بقيه نقاط دنيا ضروري است. ابزارهاي متعددي براي تقبيح يك عمل وجود دارد اگر يك عمل اصالت نداشته ‌باشد، مي‌توان افكار عمومي را براي مخالفت با آن قانع كرد. همان‌گونه كه عرض كردم اقدام اين دو كشور فقط با اهداف خاص سياست داخلي و خارجي انجام شده است، هيچ ضرورت تاريخي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي وجود نداشت كه اين دو كشور دست به چنين اقدامي بزنند. اگر اين مساله را بتوان براي افكار عمومي دنيا تبيين كرد قطعا كساني در غرب هم متوجه مي‌شوند كه اين اقدام اصالت نداشت و هيچ توجيهي براي اين كار وجود نداشت به جز اينكه ترامپ مي‌خواست، دستاوردي تبليغاتي براي استفاده از كارزار انتخاباتي‌اش عليه بايدن استفاده كند. ما بايد اين موضوع را از طريق مذاكرات ديپلماتيك، سمينارها، وبينارها و نشست‌هاي آنلاين تبيين كنيم و اگر اين كار را كنيم به عقيده من وظيفه تاريخي‌مان را انجام داده‌ايم.


   توافق بحرين و امارات با رژيم صهيونيستي شكاف منطقه را عميق‌تر مي‌كند.
    اين توافق بيش از آنكه دستاوردهاي ديپلماتيك تاريخي باشد، شوخي‌هاي تاريخي است.
    مساله در خاورميانه عدم رابطه كشورهاي عربي با رژيم صهيونيستي نيست، مساله اصلي فلسطين  است.
    اين دو كشور در واقع با اعطاي اين امتياز به ترامپ قصد دارند با استمرار سياست فشار حداكثري ترامپ در دور دوم رياست‌جمهوري، مقابل ايران بايستند و جلوي سياست‌هاي منطقه‌اي ايران را بگيرند.
    ترامپ وقتي خرش از پل بگذرد ديگر توجهي به وعده‌ها و قول‌هايي كه به اين دو كشور داده است، نمي‌كند.
    فلسطيني‌ها به اين سمت خواهند رفت كه دست‌شان را روي زانوي خودشان بگذارند و روي پاي خودشان بايستند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون