• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4776 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۷ آبان

شوخي زيباشناختي

سيدحسن اسلامي اردكاني

بر صفحه اينستاگرامي نشر طه پيامي آمد و خبر نشر كتاب زيبايي‌شناسي را به من داد. در كنار اين خبر تصويري بود از ترجمه اين كتاب؛ كتابي با جلد سخت و عطف و قطر پر و پيمان. حدس زدم كه اين كتاب به خصوص آنكه از مجموعه راهنماي انتشاراتي معتبر بلكول بود، دست‌كم 600-500 صفحه داشته باشد. با ديدن نام كاوه بهبهاني در مقام مترجم اين كتاب تصميم گرفتم كه هرچه زودتر خود را به مركز نشر برسانم و نسخه‌اي از اين كتاب را بگيرم. در دوران بي‌اعتمادي به كارهاي ترجمه شده، كارهاي بهبهاني را با اعتماد بالايي مي‌خوانم. خواستم زنگي به مترجم بزنم و ترجمه اين كار «سترگ» را به او تبريك بگويم. اما فكر كردم نخست كتاب را بگيرم و تورقي كنم تا بهتر بتوانم با او درباره اين كارش گپي بزنم.  كارهاي جاري را متوقف كردم و رفتم نشر طه. عليرضا صالحي از آمدنم استقبال كرد و قرار شد كارهاي تازه را به من نشان بدهد.گفتم من مشخصا براي گرفتن كتاب زيبايي‌شناسي(سباستين گاردنِر، 1399) آمده‌ام. كجاست؟  گفت اينجاست!  چشمم را گرداندم. ناگهان خشك شدم، وارفتم، حس كردم فريب خوردم، به حماقت خودم خنديدم و شگفت‌زده شدم كه چطور چنين خطايي مرتكب شده‌ام. در واقع، اين كتابي جيبي بود در 96 صفحه. البته خيلي زيبا و طبيعتا سبك و «خوش‌دست.» حيرت كرده بودم كه چرا من بايد كتابي جيبي را كتابي وزيري با حجمي بالا تصور كنم و چه باعث شده است دچار چنان توهمي شوم. آيا باورهاي ديگر من، با منطق دكارتي از اين دست نيست؟ آيا شيطاني براي فريفتن من دست به كار نشده است؟ آقاي صالحي خيالم را راحت كرد و گفت كه اشكال از طراحي تبليغاتي اين كتاب بوده است و چند نفر ديگر نيز تصور كرده بودند كه اين كتاب چنين و چنان است. حال آنكه نه چنين است و نه چنان! به هر حال بدجوري تو ذوقم خورد. با اين حال كتاب را برداشتم و گفتم حالا كه اين طور است بخوانمش ببينم مدعاي اصلي آن چيست.  مي‌گويند بنده خدايي صبح از خانه خارج شد و ديد كيف پولي بر زمين افتاده است. آن را برداشت و ديد كه داخلش پر از دفترچه پرداخت قسط است و او ناچار شد كه همه آن قسط‌ها را بپردازد. من هم ديدم حال كه تا اينجا آمده‌ام و اين‌گونه سركار رفته‌ام! بايد دست‌كم كتاب را بخوانم. خب، اين كتاب در واقع مدخلي است از كتاب راهنماي فلسفه بلكول كه به شكلي فشرده و به سبك دايره‌المعارفي مباحث اصلي زيبايي‌شناسي را به ايجاز بيان كرده است. البته در چنين متن‌هايي نبايد انتظار تازگي يا تنوع را داشت به ويژه آنكه كمي هم قديمي باشد(اصل كتاب در سال 1996 منتشر شده است). با اين همه، ترجمه خوب كتاب آن را خواندني مي‌كرد. در همين صفحات اندك مترجم با ذوق‌ورزي و دقت نظر، دلايلي براي انتخاب معادل‌هاي خود به دست داده بود كه عمدتا پذيرفتني است و گاه جاي تامل دارد. براي نمونه براي واژه «disinterestedness» تعبير «بي‌عُلقگي» را انتخاب كرده و آن را بر «بي‌علاقگي» ترجيح داده است. حال آنكه مي‌شد از تعبير خوشخوان‌تر«بي‌تعلقي» بهره گرفت. اين باريك‌بيني طلبگي در واقع ارزش كار مترجم را بالا مي‌برد به‌ خصوص توضيحاتي كه در پانوشت آورده است مانند ترجمه اكسپرس(express) به «بيان» نشان مي‌دهد كارش را جدي گرفته است. الان كه اين سطور را مي‌نويسم هنوز از اين حادثه خمار هستم. انتظار داشتم كتابي پر و پيمان در عرصه زيبايي‌شناسي به دست بگيرم و اميدوارم كه مترجم ما اين خماري را برطرف كند. همچنين اميدوارم كه ناشر اين كتاب در درازمدت همه اين مدخل‌ها را يكجا منتشر كند تا به  اصل كتاب نزديك‌تر شده باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون