• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4792 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۷ آبان

اروپا بر سر دوراهي

گرهارد شرودر

حتي با وجود رياست‌جمهوري جو بايدن دموكرات روابط دوسوي اقيانوس آتلانتيك (ترانس ‌آتلانتيك) ديگر چنان كه پيش از اين بوده است، نخواهد بود. نبرد انتخاباتي در امريكا به پايان رسيد و جو بايدن رياست‌جمهوري را به دست خواهد گرفت. اما براي خوشحالي ما هنوز زود است، چون حسابرسي پايان رياست‌جمهوري دونالد ترامپ نشان مي‌دهد كه روابط دو سوي اقيانوس آتلانتيك - به شكلي كه سال‌ها آن را مي‌شناختيم - به تاريخ پيوسته است. در نگاه دقيق‌تر، طي چهار سال گذشته تغيير مسير بنياديني رخ نداد، بلكه روند واگرايي دو سوي آتلانتيك - كه پيش از اين هم آشكار بود - ادامه يافته است. پس از حملات تروريستي 11 سپتامبر 2001 دولت آلمان به رهبري من طبعا «همدلي تمام عيار با ايالات متحده امريكا» اعلام كرد و همچنين در اقدام نظامي براي تعقيب عاملان مشاركت كرد.  اما در پي اختلاف نظر سال 2003، بر سر خواست امريكا براي جنگ با عراق اتحاد غرب ترك خورد. آلمان، فرانسه و سايرين - «اروپاي پير»  به تعبير دونالد رامسفلد، وزير دفاع وقت امريكا- از اين بيراهه روي گرداندند. «اروپاي پير» حق داشت، امريكا اشتباه كرد و ناتو به شكلي ماندگار تضعيف شد. دليل ژرف‌تر را امانوئل مكرون در پايان سال 2019 به زبان آورد. به بيان رييس‌جمهور فرانسه، پروژه ژئوپوليتيك پيمان آتلانتيك پس از گذر از بزنگاه تاريخ‌سازي كه 30 سال گذشته روي داد، حتي يك بار هم «مورد بازنگري واقع نشده است.» پيامد ديگر اين رويه، اين بوده است كه ما ديرزماني نسبت به صعود بي‌وقفه و ديگر توقف ناپذير چين، به جايگاه ابرقدرت سياسي - اقتصادي غفلت ورزيديم. در سال‌هاي 1980 وقتي چين در مقام يك عامل مستقل به اقتصاد جهان وارد شد، نگاه كشورهاي صنعتي به چين چونان امتداد ميز توليد و بازار فروشي بي‌انتها بود. دوره اين تصور خيلي وقت پيش سرآمد و به نفع‌مان است كه درباره برنامه‌هاي پكن واقع‌بين باشيم. چين منافع خود را پيوسته و مصرانه پيگيري خواهد كرد. اين شايد آشفته‌مان كند، اما تغيير دادني نيست. اگر به چين، چنان كه دونالد ترامپ نگاه مي‌كند، در درجه نخست به چشم رقيب بنگريم، شكست خواهيم خورد. ما براي پويا نگه داشتن اقتصاد جهان و غلبه بر چالش‌هاي دوران -تغييرات اقليمي، مهاجرت، بيماري‌هاي همه‌گير و جز آن- به چين نيازمنديم. دوران رياست‌جمهوري ترامپ آنچه بود را ويران كرد، بي‌اينكه طرحي نو درانداخته باشد. اينكه ترامپ اتحاديه اروپا را به چشم «رقيب» مي‌بيند و اين‌سان با آن معامله مي‌كند، رسوا اما صادقانه بود. شعار «اول امريكا» سكه حمايت‌گرايي (protektionism) در عرصه تجارت را اعتباري دوباره بخشيد. اصل چندجانبه‌گرايي (multilateralismus)، كه علي‌العموم مورد احترام امريكايي‌هاي پيش از ترامپ بود، علنا به دست او منسوخ شد. اهانت به سازمان ملل و خروج از معاهده اقليمي پاريس، پيمان اتمي با ايران، سازمان بهداشت جهاني و يك دوجين پيمان‌هاي خلع سلاح، همكاري‌هاي بين‌المللي را دهه‌ها واپس راند و جهان را نه امن‌تر بلكه ناامن‌تر كرد. دونالد ترامپ دوشاخه روابط دوسوي آتلانتيك را از برق كشيد. او هيچگاه نفهميد كه تاثير جهاني قدرت امريكا از طريق همكاري با شركا و هم‌پيمانانش نه تضعيف بلكه تقويت مي‌شود. برعكس عزم خود را بر تقابل جزم كرد و موجبات سرخوردگي هم‌پيمانان ثابت‌قدم خود، از جمله آلمان را فراهم كرد. وقتي دولت آلمان برنامه كاهش قواي مسلح را از روزنامه مي‌خواند و شركت‌ها و نهادهاي آلماني به پرداخت تعرفه‌هاي گمركي محكوم مي‌شوند، رابطه ديگر اسمش شراكت نيست. همين كه سياست خارجي آلمان اين همه را بي‌شكوه و بي‌مقاومت بر خود هموار كرده است، خود بخشي از مساله است. شايد در برلين اميدوار بودند كه دوباره شرايط عوض شود و در باز بر پاشنه سابق بچرخد. حالا بعد از پيروزي انتخاباتي بايدن قطعا چنين اميدي دارند. در واقع چنين است كه جمهوري فدرال آلمان به ويژه در دوران جنگ سرد از شراكت با امريكا بهره‌مند بوده و به قيمومت و توقعات شريك خود نيز گردن نهاده چرا كه امريكا آزادي و استقلال او را تضمين كرده و به خواستش براي اتحاد دوباره دو حكومت آلمان احترام گذاشته است. به همين دليل در دوران صدارت عظماي من اين حكم كلي همواره در سياست خارجي و سياست امنيتي آلمان معتبر بود: پيوند تنگاتنگ ترانس ‌آتلانتيك نه تنها به سود آلمان، بلكه به سود اروپا و به سود امريكاست. اما آن روزگار سپري شده؛ در دوران رياست‌جمهوري بايدن لحن مراوده مطبوع‌تر خواهد شد و بعضي تقابل‌ها از ميان خواهد رفت. اما ترامپ آنچه را به هر روي ديگر كلنگي شده بود، براي هميشه تخريب كرد. غرب و پيمان ترانس ‌آتلانتيك به شكلي كه مي‌شناختيم و ارج مي‌نهاديمش به تاريخ پيوسته. آگاهي از اين واقعيت به معناي روگرداندن از همكاري ترانس‌آتلانتيك نيست، اتفاقا برعكس. به معناي سازماندهي مجدد و بنيادين اين همكاري درعرصه سياست جهاني‌اي است كه از بنياد تغيير كرده است. پيش از اين رييس‌جمهور باراك اوباما جاي هيچ ترديدي باقي نگذاشت كه امريكا منافع خود را در درجه اول در آسيا مواجه با تهديد مي‌بيند نه در اروپا. به همين دليل امريكا نيروي سياسي، نظامي و اقتصادي خود را در فضاي اقيانوس هند- آرام (indopazifik) متمركز مي‌كند. ميان اين دو قطب سياسي اروپاي در حال گسست، كم و بيش از دست رفته است. اروپايي‌ها - از حيث اقتصادي يك قدرت، اما از حيث سياسي يك كوتوله - چه آينده‌اي براي خود متصور هستند؟ قرار است تحت‌الحمايه امريكا يا چين باشند؟ يا عاملي مستقل و متكي به نفس در سياست جهاني؟ من تنها اين آخري را مي‌پذيرم. اما براي ساختن چنين آينده‌اي لازم است كه اروپاي يكپارچه به ويژه در سياست خارجي و سياست امنيتي و همچنين در سياست تجاري، مالي و اجتماعي خود را از نو خلق كند. اين يعني اعضا بايد در همه حوزه‌ها از بخش بزرگي از استقلال دولت ملي خود چشم بپوشند. چنين نيست كه همه 27 عضو بخواهند، يا بتوانند در اين راه همگام شوند. در حوزه سياست دفاعي مساله تجهيز و تسليح نيست، بلكه مساله استفاده بهتر از توانايي‌هاي بالقوه اروپايي است و در حوزه سياست مالي، اقتصادي و اجتماعي اروپا به بودجه خود و وزارت امور دارايي (Finanzminister) خود نياز دارد. بايد حيات اروپا با سرعت‌هاي مختلف امكان‌پذير شود، با حوزه يورو به عنوان ضربان‌ساز آن. مساله اروپا و يقينا آلمان چيزي وراي روابط ترانس‌آتلانتيك در وضعيت كنوني‌اش است. مساله عامليت مستقل، متكي به نفس و قدرتمندانه در جهاني است كه تقابل امريكا و چين بر آن سايه خواهد افكند. اروپا بر سر دوراهي است. گرهارد شرودر از سال 1998 تا 2005 صدراعظم جمهوري فدرال آلمان بود. كتاب او «آخرين فرصت. چرا ما اكنون نياز به يك نظم نوين جهاني داريم» كه با همكاري گئورگ شولگن مورخ نگاشته شده، در ژانويه 2021 منتشر مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون