• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4797 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۳ آذر

يكتا انگاري در آراي جان لاك

بيخو پارخ

همان‌گونه كه در بخش گذشته آمد ليبراليسم كلاسيك بر پايه عقل‌گرايي يوناني و جهانشمولي مسيحي بنا شد و با وجود داشتن خصوصياتي از هر دو به شكلي متمايز از يكتا انگاري رسيد. ليبراليسم كلاسيك  شبيه فلاسفه يونان بر محوريت عقل تاكيد كرد و به ديدگاهي از زندگي خوب براساس ارزش‌هايي مثل عقل نقاد، انتخاب و استقلال شخصي رسيد. البته برخلاف آنها، تعريفي معتدل‌تر و عمدتا عملي از عقل ارايه و بر جهانشمولي آن تاكيد كرد. ليبرال‌ها شبيه متفكران مسيحي مدعي شدند كه ديدگاه‌شان درباره زندگي خوب مناسب همه انسان‌هاست و البته برعكس آنها و شبيه فيلسوفان يونان استدلال كردند كه ديدگاه‌شان عقلا اثبات‌پذير است و براي همه موجودات عاقل الزام‌آور. برخي ليبرال‌هاي كلاسيك ديدگاهي صوري و نسبتا حداقلي از انسان و توصيفي حداقلي درباره روش خوب زندگي برگزيدند و اخلاقي حداقلي تجويز كردند. برخي ديگر اما ديدگاه محكم‌تري ارايه كردند كه بسيار به ديدگاه فلاسفه يونان نزديك بود. جان لاك مثال خوبي از گروه اول و جان استوارت ميل نمونه‌اي از گروه دوم است. هر دو با روش متفاوت خود ديدگاه به‌خصوصي درباره زندگي خوب را قابل اجبار براي جهانيان دانسته و همه جوامع و روش‌هاي زندگي آنها را براساس ديدگاه خود مورد قضاوت قرار دادند. لاك مجموعه‌اي از ايده‌هايي درباره انسان و جامعه به‌شرح ذيل ارايه كرد كه به نظرش در مورد تمام بشريت صادق بود. خدا انسان را خلق كرد و زمين را در ميان‌شان به اشتراك گذاشت. اين هديه خدا با خود حقوق و تكاليفي آورد.كار روي طبيعت و استفاده از محصول آن براي نيازها حق انسان است و بهره‌برداري كامل از منابع طبيعي و افزايش حداكثري آسايش زندگي تكليف اوست. از آنجا كه بشر داراي استعداد‌هاي خاص به‌خصوص عقل است و چون همه ابناي بشر به لحاظ وجودشناسي متكي به خالق خود هستند، همه مستقل و مساوي هستند. به نظر لاك تساوي انسان‌ها به معناي اين است كه همه انسان‌ها داراي حقوق و كرامت مساويند، هيچ حاكميتي بر آنها قانوني نيست مگر اينكه بر پايه رضايت بدون استفاده از زور باشد و هر كس مي‌تواند حقوق خود را البته با لحاظ همين حقوق براي ديگران دنبال كند. لاك انتظار داشت انسان‌ها به عنوان موجوداتي عقلايي امور خود را عقلاني اداره كنند. به نظرش استفاده از زور به معناي انكار عقل بود. هركس آن را بدون مجوز قبلي استفاده كند خارج از جامعه انساني محسوب شده بايد تنبيه و رفتاري مثل حيوانات با او بشود.
لاك درباره نظرات خود يعني چگونگي زندگي انسان عقلايي و سازمان جامعه عقلاني شك نداشت. انسان عقلايي لاك داراي خصوصياتي مثل سختكوشي، انرژي كار، سرمايه‌گذاري، خودانضباطي، مدنيت، عقلاني و تصديق ديگران به عنوان افراد مساوي با خودش و پيامدهاي اين تصديق بود. به نظر او يك جامعه واقعا عقلاني جامعه‌اي است كه نهادهاي مالكيت خصوصي مستقر و تلاش و تجمع ثروت را تشويق كند. جامعه عقلاني همچنين توسعه هنر و علم را هم به خاطر باوري بيشتر توسعه مي‌دهد. ساختار سياسي جامعه عقلاني محدوده سرزميني كاملا مشخص دارد، داراي ساختار قدرت متحد و متمركز است كه به نام جمع، حق اعلام صلح و جنگ را دارد و سياست مستقلي را  دنبال مي‌كند كه حمله و براندازي آن را براي دول همسايه بسيار سخت مي‌كند. جامعه عقلاني به جاي اينكه با رسوم و آداب سنتي اداره شود به‌وسيله قوانين عمومي و مثبتي اداره مي‌شود كه توسط قانونگذاران عالي تصويب مي‌شود. قدرت سياسي در جامعه عقلاني نهادينه بوده و مشروط به روش‌هاي تبيين شده و بازرسي است. اين قدرت به 3 قوه مقننه، مجريه و قدرت‌هاي فدرالي تقسيم مي‌شود. مفهوم انسان و جامعه عقلاني كه لاك در نظر داشت راهنماي او در تدوين نظريه آموزش او، طرز برخورد او با فقرا و طبقه كارگر در انگلستان و روش زندگي هندي‌ها در دنياي جديد شد. از آنجا كه روش لاك در برخورد با زندگي هندي واضح‌تر مبين نارسايي نظرات او درباره تنوع فرهنگي است، من بر آن متمركز مي‌شوم.  استعمار امريكا توسط انگليس بدون انتقاد داخلي نبود. بسياري كه عمدتا روحاني بودند استدلال كردند كه انگلستان ناقض حقوق بوميان بر زمين‌ها و نوع زندگي‌شان بوده است. مي‌گفتند زمين ميراث بحق آنها و محروم‌سازي آنها بي‌عدالتي بوده و چون زمين پايه روش زندگي بوميان بوده اين بي‌عدالتي آن‌طور كه رو راجز ويليام وزير شهر سالم(درشمال شرق ماساچوست) گفت با بي‌ايماني همراه و بدترين كار زشت نزد خدا بوده است. اگرچه اين انتقادات از جانب اقليتي كوچك بيان شد ولي پيامد مهمي داشت كه مدافعان استعمار نمي‌توانستند آن را ناديده بگيرند. جان لاك استعمار انگليس را براساس نظر خود از زندگي خوب توجيه كرد. از آنجا كه هندي‌ها آزادانه در زمين‌ها پرسه مي‌زدند و آن را محصور نمي‌كردند به نظرش زمين‌ها آزاد، خالي، تهي و بكر بود كه مي‌شد بدون موافقت كسي آنها را صاحب شد. درحالي كه برخي هندي‌ها زمين‌شان را به معني لاك  محصور نمي‌كردند اما هندي‌هاي ساحل‌نشين كه در روستاها زندگي و هر سال در زمين خود يك محصول خاص مي‌كاشتند، زمين خودشان را محصور مي‌كردند. اما لاك مدعي شد چون هندي‌ها زمين را براي استراحت و غني شدن خاك هر 3 سال براي يك سال رها مي‌كنند بنابراين استفاده عقلاني از آن نمي‌كنند! محصور كردن زمين هم براي هندي‌ها تملك نمي‌آورد. به نظر لاك مشكل هندي‌ها اين بود كه آرزوي تجمع ثروت، فعاليت تجاري و توليد براي بازار جهاني نداشتند و به همين دليل از پتانسيل كامل زمين استفاده نمي‌كردند. از اين ‌رو به نظرش انگليسي‌هاي مقيم برتري زيادي براي تصاحب اين  زمين‌ها داشتند. لاك البته تاييد كرد كه طبق اصل تساوي انسان‌ها، هندي‌هاي صاحب زمين نبايد گرسنه بمانند و سهم آنها از درآمد زمين انكار شود. از آنجا كه استعمار انگليس راحتي زندگي را افزايش و قيمت‌ها را كاهش داد، اشتغال‌زايي داشت كه هندي‌ها هم از آن نفع بردند لاك بر آن بود كه اصل تساوي انسان‌هاي او نقض نشده است.
مترجم: دكتر منيرسادات  مادرشاهي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون