• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4819 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۹ آذر

ارزشِ اخلاق در گفتار و كردار

مصطفي ايزدي

علماي اسلامي عموما و بزرگان شيعي خصوصا در رفتار و گفتارشان پاي‌بندي پسنديده به اخلاق و رعايت آن داشته و دارند، اما اين اخلاق‌مداري در ميان كساني كه با سياست و تبعاتش درگيرند با آن حدّت و شدّتي كه فاصله‌داران از سياست و اجتماع به آن وابسته‌اند، نيست. بگذريم از اينكه بعضي همزيستي سياست و اخلاق را امري ناممكن مي‌دانند و بر اين پندارند كه امور سياسي، آلودگي‌هايي دارد كه بر مدار اخلاق نمي‌چرخد. در اينجا ضرورت ندارد كه نمونه‌هايي از اين پندارها آورده شود، زيرا چه ‌بسا به مذاق ارباب سياست خوش نيايد و بر رنج ما بيفزايد. ناگفته پيداست كه منظور از سياست، علم سياست و آموزه‌هاي حكمراني كه توسط آموزگاران اين علم آموخته مي‌شود، نيست و بيشتر معطوف به رفتار سياسي و حوزه ابتلائات اداري در موقعيت فرازمند حكومت است كه پيوسته درگير سامان دادن به روابط داخلي و خارجي در سطح كلان جامعه هستند.
در اين ميان يك عالم برجسته مي‌شناسيم كه هم آموزگار سياست و دربند آموزه‌هاي حكمراني بود و هم سال‌هايي چند در دل كارزار سياست حضور پررنگ داشت. همين دانشمند مردمدار و سياستمدار، در گفتار و كردار چنان پايبند اخلاق و يافته اخلاقي بود كه دوست و دشمن او به همان اندازه كه بر مقام علمي‌اش اقرار دارند در اخلاقي بودن او هم اعتراف مي‌كنند. او 
-رحمت‌الله عليه- مرجع ديني شناخته شده و انديشمند شجاع مرحوم آيت‌الله العظمي حسينعلي منتظري است. 
اين ادعا از نگارنده نيست كه استادان و همدرسان و شاگردان فراوان او بر چنين بعدي از ابعاد پندآموز او متفق‌القولند (به جلد دوم كتاب «فقيه عاليقدر» از همين نويسنده، بخش «فقيه عاليقدر در كلام انديشمندان» و نيز نوشته‌هاي فراواني كه بعد از رحلت آن مرحوم منتشر شده، مراجعه شود). او نه‌ تنها در اخلاق فردي يك الگو بود كه در اخلاق اجتماعي هم علي‌الدوام مي‌كوشيد كه مردم و دولتمردان را به رفتار مبتني بر اخلاق دعوت نمايد. اين انسان پاك‌طينت در حرف و عمل، اخلاق‌‌‌‌‌محور بود و اخلاق‌محوري را جزو دين مي‌دانست و حتي در استنباط‌هاي علمي و اجتماعي و سياسي‌اش نمود داشت. نوشته‌اند: «فقيهي بود كه مي‌كوشيد الگويي براي حكومت براساس دين ارايه كند كه در اين الگو ضمن اينكه حقوق مردم حفظ مي‌شود، اخلاق و معنويت هم تقويت شود... منصب‌ها و موقعيت‌ها جزيي از شخصيت انسان مي‌شود و در شخصيت انسان اثر مي‌گذارد و خيلي نادرند افرادي كه قبل و بعد از رياست، قبل و بعد از احراز مقامات علمي، قبل و بعد از برخورداري از اقبال اجتماعي، قبل و بعد از برخورد‌هاي عتاب‌آلود ديگران و در تمام اين دوگانه‌ها، حال و روزشان عوض نشود. آيت‌الله‌العظمي منتظري از استثنائات بود. از معدود افرادي بود كه در عالم روح خودش زندگي مي‌كرد و آن‌قدر روحش غني بود كه كمتر از بيرون تاثير مي‌پذيرفت. آيت‌الله منتظري در واقع يك عنصر اخلاقي پايدار بود. همه اينها هم به يمن بندگي خداي تبارك و تعالي بود، يعني چون با خدا بود، چون دلش از عشق خداوند لبريز بود، چون توجهش به آن حقيقت پايان‌ناپذير بود، همه‌چيز ديگر مجازي مي‌نمود و همه‌چيز گذرا بود... . زندگي آيت‌الله منتظري خصوصا مشي او، اخلاق او، دينداري او، نجابت او، بي‌اعتنايي‌اش به زرق و برق دنيا، خيرخواهي و دل با صفاي او موزه‌اي است كه بايد سياحت كرد و از آن ياد گرفت. هيچ‌گاه كينه كسي را در دل نداشت. بار‌ها دوستان ديده بودند كه گاهي وقت‌ها در حضور ايشان از افرادي كه از ناحيه آنان ظلم و ستم‌هاي فراواني ديده بود صحبتي به ميان مي‌آمد ايشان با خيرخواهي از آنان ياد مي‌كرد و اجازه نمي‌داد در مورد آنها حرف ناحق گفته شود. به فضايل دشمنان خودش اعتراف مي‌كرد و انتقاد از خودش را مي‌پذيرفت.» (كتابچه «صورت ايمان» تهيه شده توسط: جمعي از دانشجويان رهپوي فقيه عاليقدر . ص 10) حتي وقتي كه به مناسبتي از شكنجه‌گران خود و فرزند شهيدش در زندان‌هاي رژيم پهلوي سخن به ميان مي‌آمد، جز دعا براي آنان به اين مضمون كه خدا از تقصيرات‌شان درگذرد، سخن ديگري نمي‌گفت. همين بينش و منش بود كه شخصيت او را در ميان همگنان خود ممتاز و استثنايي مي‌كرد. به بياني ديگر، آن‌گونه كه يكي از شاگران پرتلاش و وفا‌دار آيت‌الله منتظري نوشته است: «چگونه يك انسان مي‌تواند خود را درمعرض امتحان‌هاي دشوار قرار دهد تا نتيجه آن قبولي عملي ارزش‌هاي اخلاقي مورد ادعايش باشد؟ به بياني ساده‌تر به چه چيزي مي‌توان شخصي كه مدعي تخلق به اخلاق حسنه است را محك زد؟ واقعيت مطلب اين است كه اين محك و امتحان دشوار در آكادمي و مدرسه وجود خارجي ندارد، بلكه آنچه مي‌تواند ادعاي هر انسان مدعي تخلق به اخلاق حسنه و پيراستگي از رذايل نفساني را ثابت كند، ورود به درياي مواج حوادث تلخ و شيرين و واقعيت‌هاي جامعه است. بي‌شك گوشه محراب و مسجد و خانقاه‌ نشستن و دم از حق و فرامين او زدن كاري است سهل و كلامي است بي‌نياز به سرمايه درون و برون! هنگامي جوهره انساني از قوه به استعداد مي‌رسد كه در معرض تلخ و شيرين دنيا قرار گيرد. مرحوم استاد [‌فقيه عاليقدر] در طول زندگي خويش از خردسالي تا جواني، ميانسالي و كهنسالي همواره و همواره نسبت به هم‌قطاران و هم‌عصران خويش و از ميان تلخ و شيرين دنيا بيشترين حوادث تلخ را چشيد و اگر چند صباحي به عنوان مرد دوم سياست كشور مطرح مي‌شد آن نيز برايش تلخ و ناگوار بود مگر حقي به ذي‌حقي رسانده باشد، چنانچه مولايش علي (ع) فرمود. اما يكي از اين حوادث روزگار ورود به عرصه مبارزه سياسي بود، آن‌هم به‌گونه‌اي كه سال‌ها تبعيد و زندان و شكنجه و حصر را در پي داشت.» (فراز و فرود نفس. درس‌هايي از اخلاق، مرجع عاليقدر حضرت آيت‌الله العظمي منتظري، به اهتمام مجتبي لطفي. انتشارات كوير، ص 37) 
اما مرحوم آيت‌الله منتظري در سال‌هاي منتهي به سال رحلتش، به عنوان آخرين درس‌هايي كه از او به يادگار مي‌ماند تا شاگردان و دوستداران او، آنها را چراغ راه و روش زندگي خود قرار دهند، درس اخلاق بود. آن مرحوم اخلاق را با تدريس و تبيين مواعظ مرحوم محمد مهدي نراقي در كتاب ارزشمند «جامع السعادات» آموزش داد. او در اين درس‌ها به شيوه‌اي شايسته ديدگاه‌ها و يافته‌هاي اخلاقي خويش را هم عرضه كرده است. 
در اين نوشته به منظور آشنايي علاقه‌مندان به مباحث اخلاقي كه متاسفانه در اين زمان و زمانه بسيار كمياب شده است و به ويژه براي توجه دادن سياستمداران و دولتمردان ريز و درشت امروز و فردا، فراز‌هايي از ديدگاه‌ها و اندرز‌هاي اخلاقي اين شخصيت خردمند و سفركرده نقل مي‌شود تا در يازدهمين سال رحلت آن بزرگوار توشه‌اي به دست آيد و نقشه راهي براي مبارزه با نفسانيات ترسيم شود: 
1 – آيت‌الله در پاسخ به پرسشي كه آيا رابطه دين و اخلاق از نظر تقدم و تاخر چيست؟ مي‌فرمايد: «اخلاقيات يكي از بخش‌هاي مهم و عمده اديان به ويژه دين اسلام است و در مقام تصوير چهره دين نمي‌توان بين آنها و اصل دين تفكيك نمود يا آنها را مقدم بر دين يا موخر از آن پنداشت. چنان‌كه در مقام عمل نيز نمي‌توان ادعاي دينداري نموده ولي امور اخلاقي را رعايت نكرد. پيامبر اكرم (ص) فرموده‌اند: كامل‌ترين مومنان از نظر ايمان، نيكوترين آنها از نظر اخلاق است.»
2 – چيزي كه نبايد از آن غفلت شود اين است كه اصول اخلاقي و احكام فرعي و فقهي تا زماني كه در مرحله نظر و پندار و گفتار و نوشتار قرار داشته و به عرصه كردار و رفتار در نيايد و فرد و جامعه به‌خصوص فرهيختگان و كارگردانان آن جامعه به خلعت آن آراسته نگردند، نه تنها مشكلي از فرد و جامعه برطرف نگرديده، بلكه مشكلات آن افزايش مي‌يابد و از اين رو قرآن و سنت همواره بر عمل به دستورات الهي تاكيد نموده و حتي راهكار عملي را نيز براي به‌پاداري اصول انساني و اخلاقي و تكاليف شرعي به ويژه تحقق عدالت اجتماعي و ممانعت از ظلم و استبداد بيان داشته است و به‌خصوص در امور مربوط به جامعه، وظيفه عالمان و انديشمندان را در اين مسير خطير‌تر از ديگران شمرده است.
3 – هدف و فايده علم اخلاق چيزي به جز كمال انسان نيست. هيچ چيزي در جهان خلقت مانند انسان داراي تفاوت مراتب نيست، چنانچه به حدي از پستي و رذالت مي‌رسد كه چون شمربن ذي الجوشن از كار در مي‌آيد و چنانچه در كمال انسانيت به نفس مطمئنه مي‌رسد مانند حضرت سيدالشهدا(ع). علم اخلاق آمده تا انسان را از مراتب نازل به عالي‌ترين مرتبه برساند. در مرتبه نازل چون حيوانات و بهائم است و در مرتبه اعلي جبرئيل هم به گردش نمي‌رسد. (فراز و فرود نفس، ص 93) 
4 – به دليل اهميت و شرافت علم اخلاق در رساندن انسان به اوج كمالات نفساني، در گذشته‌ها رسم بر اين بود كه اولين علمي كه ياد مي‌گرفتند علم اخلاق بود و در تدريس و يادگرفتن آن مبالغه مي‌كردند. آنها اعتقاد داشتند تا انسان ملكات اخلاقي را فرا نگيرد، نبايد سراغ علم ديگري برود تا مبادا از آنها سوءاستفاده كند. شما انساني را فرض كنيد كه مزاج جسمي او خراب است و مرض در جسم او رسوخ كرده، اگر لذيذ‌ترين غذا‌ها را به او بدهيد چه بسا براي او مضر باشد و تا بدنش سالم نشود غذا‌هاي مقوي در او اثر ندارد. روح و اخلاق هم بايد صالح باشد تا علوم در انسان موثر باشد و از آن استفاده نيك كند. اگر انساني عوام و بي‌سواد داراي رذايل اخلاقي باشد، علاوه بر ضررش به خود، به ديگران هم ضرر مي‌رساند. حال، فرض كنيد اگر همين بي‌سواد فاسد، باسواد و عالم شود به موازات علمي كه فرا مي‌گيرد ضررش هم بيشتر به جامعه خواهد رسيد، براي اينكه وقتي به مقام و مال رسيد، خيال مي‌كند هرچه مال و منصبش بيشتر باشد، به ترويج دين، مذهب و هدايت مردم بهتر و بيشتر مي‌پردازد و بر اين اساس به دنبال كسب آنها از هر راهي است و كارش را توجيه مي‌كند، حال آنكه غافل است كه همه اينها را بايد جواب دهد. (همان. ص 94) 
5 – علماي اخلاق، فضيلتي به نام «ثبات نفس» را بالاتر از صلابت نفس شمرده‌اند و صاحب اين صفت كسي است كه هيچ‌گاه از مشكلات، شدايد و آلام، خم به ابرو نمي‌آورد و هرچه هم هجوم بلايا بيشتر شود، هرگز شكست روحي پيدا نمي‌كند. از جمله موارد ثبات نفس، ثبات در ايمان و عقيده است كه تشكيك‌ها بر ايمانش اثر نمي‌گذارد، چون در عقيده‌اش نسبت به خدا، قيامت و ديگر واقعيات جهان هستي، اطمينان كامل دارد. (همان. ص 328) 
با اين توصيفاتي كه مرحوم آيت‌الله حسينعلي منتظري از اخلاق و ضرورت رعايت آن در فرد و جامعه كرده، شايسته است كه شاگردان و دوستداران او در هر موقعيت و مسووليتي هستند، پاي‌بند به اخلاق حسنه و پيرو بزرگان متخلق به اخلاق اسلامي باشند. بديهي است فراگير شدن اخلاق نيك در جامعه به‌ويژه در ميان مقامات بلندپايه مملكتي اعم از كشوري و لشكري و نيز افراد و مراكزي كه ماموريت دارند افكار عمومي را تحت تاثير قرار دهند، سبب اين مي‌شود كه حركت جامعه در مسير اصلي خود كه همانا ايجاد جامعه‌اي سالم و عاري از فساد و تباهي و تبعيض و نابرابري است، قرار گيرد. ان‌شاءالله

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون