• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4828 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۹ دي

جغرافياي تاريخي شاهنامه در گفت‌وگو با مهدي سيدي فرخد

پهنه ايران فرهنگي

محسن آزموده

 

 

شاهنامه حكيم ابوالقاسم فردوسي، بدون ترديد مهم‌ترين شاهكار در طول هزاره گذشته براي تبيين و توضيح هويت ايراني است. كتابي كه فروكاستن آن به صرف حماسه يا تاريخ يا كتاب شعر يا... اجحاف در حق آن است، چرا كه شاهنامه در عين حال كه همه اينها هست، فراتر از اينها نيز هست. دايره المعارف اساطير ايراني، محل نمود يافتن هزاره‌هاي تاريخي ايران و شرح پهلواني‌ها و قهرماني‌ها و شكست‌ها و پيروزي‌هاي مردماني كه در سراسر تاريخ، ايرانيان خوانده شده‌اند. خوشبختانه در سال‌هاي اخير، پژوهش‌ها و مطالعات ارزنده‌اي درباره اين كتاب بزرگ صورت گرفته و برخي از محققان و پژوهشگران از منظرهاي متفاوت و جديدي به آن نگريسته‌اند. مهدي سيدي فرخد، پژوهشگر ادبيات و تاريخ و جغرافيا كه پيش از اين نيز كتاب خواندني پنج گفتار را درباره زندگي و زمانه فردوسي نوشته است، اخيرا كتاب ارزنده فرهنگ جغرافياي تاريخي شاهنامه را عرضه كرده است. ايشان در اين كتاب، به معرفي محل‌ها و مكان‌هايي كه نام‌شان در شاهنامه آمده پرداخته و نقشه جامعي از جغرافياي تاريخي شاهنامه ارائه كرده است. به اين مناسبت با ايشان گفت‌وگويي صورت داديم كه از نظر مي‌گذرد.

 

در ابتدا بفرماييد به نظر شما اهميت توجه جغرافيايي به شاهنامه چيست و رويكرد جغرافيايي به شاهنامه چه چيزي را براي ما روشن مي‌كند و چه سود و فايده‌اي دارد؟

جغرافياي شاهنامه پهنه ايران فرهنگي را مي‌نماياند. بدين معني كه هر شهر و ولايتي كه در شاهنامه از آن ذيل ايران نام برده شده تقريبا متعلق به ايرانيان بوده، مگر كشورها و ممالكي كه به انيران (نا ايران) تعلق داشته‌اند، چون: چين و ماچين و هند و روم و روس و نيز موطن تركان و تورانيان و تازيان. بنا بر اين شناخت اين پهنه جغرافيايي در اصل ايران بزرگ پيشين را - كه شهر و ولايات آن اينك ميان ايران و حدود 20 كشور همجوار ان پراكنده شده‌اند - مي‌نماياند. پيداست كه شناخت اين نام‌هاي جغرافيايي هم مثل واژگان و نام‌آوران شاهنامه مهم هستند. با يك نگاه به نقشه‌اي كه بنده از پهنه جغرافيايي شاهنامه تهيه و به ضميمه كتاب چاپ كرده‌ام، اهميت اين مهم نمايان مي‌شود.

شاهنامه حكيم فردوسي، چنان كه مشهور است، از سه بخش اساطيري، پهلواني و تاريخي تشكيل شده است و به روايت تاريخ اسطوره‌اي - حماسي- سلسله‌اي ايران را از ديرباز تا زمان سقوط ساسانيان و مرگ يزدگرد سوم روايت مي‌كند. روشن است كه اين تاريخ طولاني و درازمدت در يك جغرافياي مشخص صورت مي‌گيرد و اين وقايع در محل‌ها و مكان‌هايي معين و با اسم و رسم دقيق به وقوع مي‌پيوندد. در ابتدا بفرماييد آيا فردوسي اسم اين محل‌ها و مكان‌ها را آورده است؟

بله، اين درست است كه وقايع و شخصيت‌هاي سه بخش اساطيري و پهلواني و تاريخي شاهنامه تفاوت اساسي با هم دارند، به همان اندازه كه ميان جمشيد و رستم و انوشيروان تفاوت است. اما از منظر جغرافيايي چنين نيست؛ چون ايرانيان نيز مثل ديگر مردم جهان اساطير و افسانه‌هاي‌شان را با توجه به همان جغرافيايي كه در آن مي‌زيسته و مي‌شناخته‌اند، باز‌سازي كرده‌اند. يعني اگر فريدون و ضحاك اساطير هستند جغرافياي داستان آنها منحصر است به سرزمين تازيان، اروندرود، دجله، هندوستان، ايران، البرز، دماوند و...، نه جغرافيايي اساطيري و ناشناخته. البته استثناهايي هم هست، مثل نام بردن از سرزمين‌هايي ناشناخته (متعلق به مردم و اقوامي ناشناخته) مانند مازندران موطن ديوان و سگسار و گرگسار و...

ايرانشهري كه در شاهنامه ذكر شده، تا چه اندازه منطبق با ايران كنوني است؟

كشور كنوني ايران بخشي از ايرانشهر يا ايران فرهنگي است. تقريبا نسل ما به ياد دارد كه كشورهاي تركمنستان، افغانستان، آذربايجان شوروي و.... چگونه طي يكي، دو قرن اخير به عنوان كشوري مستقل از ايران بزرگ جدا انداخته شدند! بقيه قسمت‌هاي ايران، اعم از ماورالنهر با شهرهاي سمرقند و بخارا، ولايت سغد و ولايات چاچ و فرغانه و فاراب و خوارزم و... نيز به همين صورت از ايران جدا شده‌اند. اما در شاهنامه همه سرزمين‌هاي موطن مردم هم فرهنگ و تمدن ايراني «ايران» يا «ايرانشهر» خوانده شده است. نام سرزمين‌هاي غيرايراني همسايه ايران هم كه عبارت بوده‌اند از هند با هندوستان، ترك يا تركستان (حدودا منطبق با كشور قرقيزستان كنوني)، چين و ماچين و... تقريبا شناخته شده هستند. الا اينكه در شاهنامه و متون قديم ما غرض از «ماچين» (يا مها چين= چين بزرگ) كشور چين كنوني و غرض از «چين» ‌تركستان چين (چون ختن و كاشغر و..) بوده است. «ختا» هم به شمال مها چين گفته مي‌شده و الي آخر.

بسياري از جاي نام‌ها در شاهنامه هست كه محل مورد اشاره آنها چنان كه شما نشان داده‌ايد، منطبق با محلي كه اين جاي نام‌ها اكنون براي آنها به كار مي‌رود، نيست. نمونه برجسته مازندران است؛ مازندراني كه در شاهنامه از آن ياد مي‌شود كجاست و چرا با مازندران امروزي متفاوت است؟

اولا نامگذاري‌هاي قديم ولايات ايران بيشتر بر مبناي حوضه آبريز رودها بوده، به اين معني كه از ابتدا تا انتهاي يك رودخانه و حوضه آبريز نامي ويژه داشته. مثلا با اينكه شهر كابل و غزنه نسبتا در همسايگي هم بوده‌اند، چون كابل را رودخانه‌اي آبياري مي‌كرده كه به رود سند مي‌ريخته و غزنه را رود خانه ديگري كه به سوي رود هيرمند جاري مي‌شده، محل كابل را كابلستان و محل غزنه را زابلستان مي‌گفته‌اند (كه زابل كنوني ايران هيچ ارتباطي با ان زابلستان قديم مذكور در شاهنامه نداشته است.) همچنين سيستان به حوضه آبريز رود هيرمند گفته مي‌شده كه از شهر بست تا درياچه هامون را شامل مي‌شده. اما مازندران از بحث‌انگيز‌ترين جاهاي شاهنامه و سرزميني ناشناخته و موطن مردمي بدوي و كاملا ناايراني بوده است در حدود تركستان چين (آن سوي تبت و ختن تا مغولستان) كه هيچ ارتباطي با ولايت طبرستان ايران نداشته است (براي اثبات اين ادعا بايد مدخل «مازندران» كتاب مرا خواند.)

يكي ديگر از جاهاي مهمي كه در شاهنامه از آن ياد مي‌شود، البرزكوه است. تصور ما از البرزكوه، همين رشته كوهي است كه از شمال خراسان كنوني تا شمال غربي كشور ايران امروز امتداد دارد، اما به نظر مي‌رسد مثلا جايي كه ضحاك در آن به بند كشيده مي‌شود يا محل تولد زال كه در شاهنامه البرزكوه عنوان مي‌شود، متفاوت از اين البرز باشد. اگر ممكن است در اين مورد توضيح دهيد.

البرز هم يكي ديگر از جاي نام‌هاي بحث‌انگيز شاهنامه است چون البرز بزرگ از كوه‌هاي قفقاز (قاف اساطيري، در شمال گرجستان كنوني) آغاز مي‌شده و البرز مياني در شمال ايران را شامل مي‌شده، بعد تا خراسان و كوه‌هاي غور (در مركز افغانستان كنوني) الي شمال غرب هندوستان امتداد داشته است. بدين سبب در شاهنامه هم فريدون را مادرش به البرز در هندوستان (يا مرز هند) مي‌برد، هم زال را سيمرغ در سيستان به البرز مي‌برد و هم كيكاووس ظاهرا از البرز به كمك چند عقاب به آسمان پرواز مي‌كند (چون نهايتا در بيشه نارون مجاور آمل به زمين مي‌افتد.) اما كساني كه البرز را محدود به كوه‌هاي شمال ايران مي‌پندارند در شناخت البرز شاهنامه دچار ابهام مي‌شوند.

باز يكي ديگر از محل‌هاي مورد مناقشه در شاهنامه، آمل است. آيا آمل در شاهنامه همين آمل كنوني است؟

تنها شهر آملي كه در شاهنامه از آن نام برده شده همين آمل طبرستان بوده كه به روايت شاهنامه پايتخت فريدون و اولين شهر ايرانيان بوده است چنانكه فريدون از آن شهر به تميشه (شهر ديگري در سرحد طبرستان وگرگان) نقل مكان يا به روايت شاهنامه «ز آمل گذر سوي تميشه» كرده است. شهري هم به نام «آموي» در ساحل چپ رودخانه «آمودريا» (همان رودي كه عرب‌ها جيحون خوانده‌اند) وجود داشته كه عرب‌ها آن را هم آمل خوانده، اما پسوندي به آن ضم كرده‌اند (مثل آمل زم، آمل شط، آمل مفازه) تا با آمل اصلي در طبرستان تمييز داده شود.

اين تفاوت عناوين محل‌ها در جغرافياي شاهنامه با جغرافياي امروزي از كجا ناشي مي‌شود؟

تفاوت نام‌هاي جغرافيايي در طول تاريخ و با توجه به آمدن و رفتن دودمان‌هاي حكومتي و اقوام مختلف در ايران، به وجود آمده است، چنانكه ساسانيان چون اشكانيان را بر انداختند نام‌هاي منتسب به آنها را هم عوض كردند، مثلا سرزمين زيستگاه اصلي آنها را كه «پرتوه» يا «پرثوه» (موطن قوم پارت) نام داست تبديل به «خراسان» كردند. تازيان هم بيشتر نام‌ها را عوض يا حذف كردند، مثل آمودريا كه جيحون (نام توراتي) و شهر «آموي» در كنار آن «آمل» شد. همچنين تركان و ‌تركمانان و مغولان و ازبكان و... اغلب نام‌ها را مطابق سليقه و مصلحت خودشان تغيير دادند. مثلا همان آموي را كه عرب‌ها آمل كرده بودند. بعد از آمدن مغولان و تخريب آن، از زمان تيموريان به «چهارجو» شهرت يافت تا اينكه در همين چند سال قبل حكومت تركمنستان آن را به «تركمن‌آباد»! تغيير داد.

شما در پژوهش خودتان براي شناخت جغرافياي شاهنامه غير از خود شاهنامه از چه آثار ديگري نيز بهره گرفته‌ايد؟

در معرفي نام‌هاي جغرافيايي شاهنامه ابتدا هر جايي به استناد خود شاهنامه معرفي شده، پس از آن با استفاده از ديگر متون جغرافيايي و تاريخي و ادبي و حتي عرفاني آن موضع از آغاز تا زمان حال معرفي و تغيير نام‌هاي احتمالي آن بررسي شده، در نهايت هم خود من حتي‌المقدور با سفرهاي علمي به محل آن مواضع (اعم از ايران و كشورهاي تركمنستان، تاجيكستان، ازبكستان، افغانستان) به شناسايي ميداني آنها پرداخته‌ام. حاصل اين همه را هم (حدود ۳۶۰ جا) در نقشه‌اي كه ضميمه كتاب است با نام‌هاي اصلي و كنوني هر موضع قرار داده‌ام.

 


درست است كه وقايع و شخصيت‌هاي سه بخش اساطيري و پهلواني و تاريخي شاهنامه تفاوت اساسي با هم دارند، به همان اندازه كه ميان جمشيد  و  رستم و انوشيروان تفاوت است. اما از منظر جغرافيايي چنين  نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون