به افتخار همه آنها كه ايستادند
يك سال قبل نفسهايمان به شماره افتاده بود. نميدانستيم احتمال زندهماندنمان در برابر هجوم آن چقدر خواهد بود. روزهاي پيش از نوروز 1399 را چنان پشت سر گذاشتيم كه نه از آمدن عيد فهميديم نه از هيچ چيز ديگر. سايه مرگ چنان بر زندگيهايمان سنگيني ميكرد كه همديگر را هم فراموش كرده بوديم. هنوز اسفند به نيمه نرسيده بود كه افسردگي در بخشهاي پذيرش كروناييها در بيمارستان چنان شد كه همه بسيج شديم تا شادي به هم تزريق كنيم. فيلمهاي آن شادي و حركات موزون براي روحيه دادن به هم را خاطرتان هست؟
كرونا همهچيز را به سخره گرفت. همه روابط و قواعدي كه ما هزاران سال ساخته بوديم و به آن پايبند شده بوديم. عزيزان بسياري را از ما گرفت بيآنكه بتوانيم براي ازدست دادن آنها سوگواري كنيم. حتي نتوانستيم بر سر مزار آنها حاضر شويم تا سردي خاك، دل داغديدهمان را مرهمي بنهد. گوشمان را به هزار و يك داستاني سپرديم كه هيچكدام از آنها در جنگ تن به تن با اين جنگاور ناديده به كار نميآمد و فقط اعصاب و روانمان را روزبهروز بيشتر تحليل ميكرد. روزها از پي هم چنان رفتند كه حتي نفهميديم چگونه زنده ماندهايم. وقتي نزديك به روز مادر شد چنان اندك به ديدار مادرانمان رفته بوديم كه هيچگاه در فرهنگ صلهرحم چنان سابقه به جا نگذاشته بوديم. حتي حساب و كتاب آنكه كرونا چند مادر و زن را از ما ستانده بود از دستمان در رفته بود. ميگفتند كرونا كه در هيچچيز فرق نگذاشته كه فرقي بين زن و مرد گذاشته باشد. اما واقعيت اين بود كه بايد به پاس روز زن، زناني كه در برابر هجوم اين جنگاور قدرتمند ايستادند و با قدرت از همه ما دفاع كردند را ميديديم و از آنها تشكر ميكرديم. در ميان همه نهادهايي كه در برابر هجوم اين ويروس ما را پاسداري كرد انستيتو پاستور ايران نهادي خاطرهانگيز و قديمي و معتبر بود و اين نهاد بدون فعاليت زناني پرانرژي در آن نميتوانست وظايف حياتي خود را به خوبي انجام دهد. با همكاري اين نهاد 7 زن فعال در اين نهاد علمي را براي مرور آنچه در اين يك سال تجربه كردند را انتخاب كرديم. كلاهمان را در برابر همه مدافعان سلامت به ويژه زناني كه تلاش كردند تا وظايف چندگانه خود را به خوبي انجام دهند و همه ما را در برابر اين ويروس در امان دارند برميداريم و سرتعظيم فرود ميآوريم.