• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4896 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۸ فروردين

نگاهي به اعزام‌هاي برون‌مرزي نيروهاي نظامي روسيه

ابرقدرت جهاني يا طبل توخالي؟

مترجم: هديه عابدي

 

انديشكده «نيوزلاين» در گزارشي به توان نظامي مسكو پرداخته و مي‌نويسد: روسيه نمي‌تواند از نظر نظامي با ساير قدرت‌هاي جهان رقابت كند اما مي‌تواند به عنوان يك مداخله‌گر هميشگي، منافع آنان را به خطر بيندازد. استراتژي مسكو تسلط بر رقبا-  خصوصا ايالات متحده- نيست بلكه قصد دارد با اعمال فشارهاي ديپلماتيك، اقتصادي، نظامي و سياسي تعادل را بر هم بزند. 
روسيه از اواخر دهه 90 ميلادي به تدريج اقدام به استقرار نيروهاي نظامي خود در خارج از مرزها كرد و از سال 2014 به بعد روند آن را شدت بخشيد. روس‌ها اكنون در سوريه، جمهوري اوستياي جنوبي،  جمهوري آبخازستان، قره‌باغ‌كوهستاني، منطقه فرادنيستر، اوكراين، ونزوئلا، جمهوري آفريقاي مركزي، ليبي، مصر و سودان به صورت دايمي يا موقت حضور نظامي دارند. با اين حال هنوز هم از نظر انجام عمليا‌ت نظامي خارجي توانايي رقابت با چين، امريكا يا فرانسه را ندارد. البته اين به معناي آن نيست كه اعزام‌هاي نظامي روسيه به خارج از مرزها بي‌اثر بوده يا تنها كاربرد استراتژيك دارد بلكه نشان‌دهنده بازي فوق‌العاده خوب اين كشور بدون داشتن امكانات لازم است؛ آنها به نحوي از منابع محدودشان نهايت استفاده را مي‌برند تا به منافع استراتژيك‌شان دست پيدا كنند و در عين حال مخل منافع امريكا باشند. 
استراتژي مسكو تسلط بر رقباي خود- به خصوص ايالات متحده-  نيست بلكه قصد دارد با اعمال فشارهاي ديپلماتيك، اقتصادي، نظامي و سياسي تعادل را بر هم بزند. اگر ايالات متحده و متحدانش به روسيه اجازه دهند اين روند را بدون هيچ مانعي پيش ببرد اين كشور قطعا نيروهاي خود را در ديگر مناطق بحران‌زده دنيا مستقر كرده و منافع خود را در جهت جلوگيري از دستيابي ايالات متحده به اهداف خويش تنظيم مي‌كند. روسيه پيش‌تر نيز از اين استراتژي استفاده كرده بود از جمله در مواردي چون اطمينان از عدم پيشروي ناتو به منطقه قفقاز و جمهوري‌هاي سابق اتحاديه جماهير شوروي، حمايت از رژيم‌هاي حاكم بر سوريه و ونزوئلا و حمايت روزافزون از آن دسته از دولت‌هاي آفريقايي كه نسبت به ايالات متحده بدبين هستند. 
مسكو همچنين به دنبال اين است كه از تحريم‌هاي امريكا به عنوان وسيله‌اي براي اعمال فشار بر اتحادهاي كنوني يا بالقوه اين كشور استفاده كند؛ به اين ترتيب كه با فروش سيستم‌هاي تسليحاتي به ديگر كشورها، امريكا را در موقعيت ناخوشايندي قرار دهد و آن را مجبور كند دست به تحريم متحدان خود بزند. هدف روس‌ها  اين است كه مانعي هميشگي در سياست امريكا ايجاد كرده و روابط آن با ديگر كشورها را مختل كند.
در سال 2014 باراك اوباما، رييس‌جمهور وقت امريكا، روسيه را يك قدرت منطقه‌اي توصيف كرد كه «اقدامات آن در اوكراين بيش از آنكه بيانگر قدرت‌شان باشد نشان‌دهنده ضعف آنهاست.»  چنين وصفي هم مي‌تواند درست باشدو هم نادرست. درست است كه ظرفيت اقتصادي و نظامي روسيه نسبت به دوران شوروي رو به زوال رفته اما اكنون به هيچ‌وجه نبايد آن را ضعيف دانست چراكه ولاديمير پوتين، رييس‌جمهور اين كشور در استفاده از تمامي منابع موجود به نفع خود توانايي ويژه‌اي دارد.كرملين با اعزام نيروهاي خود به درگيري‌هاي مختلف، ايالات متحده و ديگر كشورها را وادار مي‌كند با او به عنوان يكي از بازيگران مهم رفتار كنند و به اين ترتيب از انزواي خود در جهان، آن‌طوركه امريكا آرزو دارد، جلوگيري كند. 
اين ارزيابي بر رويكرد استقرار نظامي در خارج از مرز‌ها متمركز است كه روسيه از آن به عنوان بخشي از استراتژي اصلي خود استفاده مي‌كند. درحال حاضر اين مساله مهمي محسوب مي‌شود چراكه دولت دونالد ترامپ،  رييس‌جمهور پيشين  امريكا و مشكلات سياسي داخلي آن باعث شده جايگاه بين‌المللي واشنگتن تا حد زيادي متزلزل شود و اين همان نقطه ضعفي است كه روسيه تلاش دارد از آن سود ببرد. ايالات متحده بايد درك بهتري از استراتژي روسيه داشته باشد و حركات بعدي خود را براساس آن تنظيم كند در غير اين صورت از سوي جوامع بين‌المللي بيش از پيش مطرود شده و مسكو جايگاه كنوني خود را مستحكم‌تر خواهد كرد. 
ارتش روسيه به مراتب كوچك‌تر از ارتش امريكاست و قدرت كمتري نسبت به آن دارد. به ‌رغم اينكه روسيه ادعا مي‌كند 900 هزار زن و مرد را در همه شاخه‌هاي ارتش به كار گرفته اما ارتش اين كشور از زمان جنگ با گرجستان در سال 2008 دستخوش برخي اصلاحات اساسي شده كه هدف از آن كوچك‌سازي و مدرن كردن ارتش و تبديل آن از انبوهي از سربازان وظيفه به تعداد قابل كنترلي سرباز حرفه‌اي باسابقه بوده است. آنها به‌رغم صنعت تسليحاتي گسترده خود هنوز درگير كمبود سيستم‌هاي مهمي مانند هواپيماهاي حمل‌ونقل نظامي و توسعه و به‌كارگيري سيستم‌هاي تسليحاتي جديدتر هستند. 
اگرچه ايجاد پايگاه‌هاي نظامي- صنعتي هميشه اولويت اصلي دولت پوتين بوده است اما به دليل عدم سرمايه‌گذاري و تمركز بر ايجاد پايگاه‌هاي صنعتي پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي نتوانست در اين زمينه پيشرفت چنداني داشته باشد.يك نمونه از اين موارد نياز اين كشور به ساخت حوضچه‌هاي خشك(محلي براي ساخت و تعميركشتي) جديد براي كشتي‌هاي نظامي بزرگ بوده است چراكه كشتي‌سازي‌هاي اصلي شوروي در اوكراين واقع شده بودند. توليد سيستم‌هاي ديگري نظير تانك‌هاي جديد تي-14 آرماتا و تي- 15 آي‌اف‌وي نيز به دليل كمبود ظرفيت صنعتي، بودجه و توانايي سازماني كافي براي به كارگيري آنها در ارتش كند شده است. 
با همه اينها ارتش پوتين به‌رغم تمامي نواقص خود ثابت كرده كه به ويژه دركشورهاي نزديك به خود توانايي انجام عمليات‌هاي تسليحاتي موثر را دارد. آنها همچنين براي مقابله با چالش‌هاي جنگي قرن بيست‌و‌يكم به اصلاح و پيكربندي مجدد سيستم‌هاي عملياتي و فرماندهي خود روي آورده‌اند. جنگ كوتاه‌مدت سال 2008 با گرجستان،كمبودهاي ارتش روسيه را به وضوح نشان داد: فقدان اطلاعات قابل استناد و كاربردي، عدم دسترسي به ساختارهاي فرماندهي قدرتمند و خلأهاي جدي در بحث فرماندهي و نظارت. اصلاحاتي كه پس از اين جنگ ايجاد شد، سعي در جبران اين مسائل داشت. روسيه با تقليد از الگوهاي ايالات متحده تلاش كرده است كميت ارتش خود را كاهش داده و بيشتر بر كيفيت آن تمركز كند. ارتشي كه قادر باشد طيف گسترده‌اي از عمليات‌ از درگيري‌هاي كم‌شدت گرفته تا جنگ‌هاي متعارف كامل را انجام دهد. 
اما با وجود تمامي اين اصلاحات، دسترسي روسيه هنوز محدود است. انديشكده «رند» اخيرا درگزارشي نوشت:«روسيه به‌رغم جايگاه كنوني خود به عنوان يك قدرت نظامي جهاني كه به دنبال ظهور مجدد است تنها در نزديكي مرزهاي غربي و در محدوده پدافند هوايي خود قابليت استقرار نيروهاي زميني را دارد. البته قدرت نظامي روسيه در مرزهاي غربي براي اروپاي شرقي يك تهديد جدي محسوب مي‌شود اما با افزايش فاصله جغرافيايي، توانايي روس‌ها در به‌كارگيري يگان‌هاي نيروي زميني به ‌شدت كاهش مي‌يابد. توانايي حمل‌ونقل و اعزام نيروي محدود،  عدم پشتيباني بين‌المللي، نداشتن پايگاه‌هاي عملياتي و توانايي اندك روس‌ها درحفظ نيروهاي‌شان نيز مانع از اين مي‌شود كه روسيه بتواند به قدرت دوره شوروي خود بازگردد. 
بنابراين روس‌ها با در نظر گرفتن تمامي اين محدوديت‌ها مجبور شدند، خلاقانه‌تر برخورد كرده و اهداف دوم و سوم‌شان را به دور از مرزهاي كشور دنبال كنند تا بلكه به اين طريق بتوانند قدرت و نفوذشان را دوباره به دست آورند. آنها يك گروه عملياتي تركيبي را در سوريه مستقر كرده‌اند كه تقريبا معادل يك تيپ نظامي است. با اين حال عمليات‌هاي روسيه در ساير نقاط  جهان مانند آفريقا، عمدتا مستشاري يا اطلاعاتي، يا فقط در قالب توافقنامه‌هاي نمادين بر سر تقسيم پايگاه، يا اعزام نيروهاي مزدبگير به ويژه گروه واگنر بوده است.
استراتژي روسيه براي استقرار نيروهاي نظامي در خارج از مرزها را مي‌توان در چندين بخش طبقه‌بندي كرد: 
1-  متعارف: استقرار متعارف متشكل از نيروهاي روسي است كه علنا تحت لواي اين كشور در يك ماموريت نظامي فعاليت مي‌كنند؛ مانند اعزام نيرو به آبخازستان، اوستياي جنوبي، منطقه فرادنيستر، قره‌باغ كوهستاني و سوريه.
2 متعارف پنهان: برخلاف استقرار كاملا متعارف اين نوع استقرار متشكل است از واحدهاي جنگي روس شامل گروهان تانكي، توپخانه‌ها و تجهيزات دفاع هوايي كه از شبه‌نظاميان حامي روسيه پشتيباني مي‌كنند. مسكو پيش‌تر از اين نوع استقرار در اوكراين استفاده كرده كه به دليل مجاورت آن با روسيه امكان حركت سريع نيروها را در مرز دو كشور فراهم مي‌كند. با اين حال طوري القا مي‌كند كه گويي اصلا نيرويي در اوكراين مستقر نكرده است. 
3-  مستشاري: اين نوع ماموريت‌ها معمولا شامل اعزام تعداد كمي از پرسنل براي آموزش نيروهاي محلي منطقه مورد نظر به منظور افزايش توانايي آنهاست. اغلب اين اعزام‌ها با فروش اسلحه همراه است تا به نيروهاي محلي نحوه درست استفاده از سيستم‌هاي جديد تسليحاتي خود را آموزش دهند.(نمونه‌اي از اين نوع اعزام را در ونزوئلا شاهد بوديم.) 
4-  نمادين:  در چنين عمليات‌هايي استقرار واقعي انجام نمي‌شود و اگر هم قرار به انجام باشد اين استقرار تنها انتقال موقتي نيروها و تجهيزات به كشور مورد مناقشه آن هم به شكل بسياركوتاه‌مدت خواهد بود. اين نوع اعزام نسبتا رايج تاكنون در مصر، سودان و ونزوئلا مشاهده شده است. اين نوع از اعزام‌ها معمولا بر اساس توافقي است كه به نيروهاي روس اجازه مي‌دهد از پايگاه‌هاي از پيش موجود استفاده كنند.  چنين توافقي از لحاظ تاكتيكي فايده  چنداني ندارد اما از آنجا كه نقاط نمايشي بالقوه‌اي براي عمليات‌هاي آتي روسيه ايجاد مي‌كند، يك منبع نگراني استراتژيك مهم خواهد بود. 
5- غيرمستقيم: اين پركاربردترين ابزار در جعبه ابزار سياست كرملين است. اين روش شامل اعزام مزدوراني مانند گروه واگنر به مناطق جنگي يا مناطق مورد مناقشه است.  مزدبگيران واگنر تاكنون در عمليات‌هاي مختلفي رويت شده‌اند از خدمت به عنوان گروه‌هاي تهاجمي در ليبي و سوريه گرفته تا آموزش نيروهاي محلي در جمهوري آفريقاي مركزي و همين‌طور حفاظت شخصي از مقامات عاليرتبه و تجهيزات مهم.
استراتژي روسيه به اين كشور اجازه مي‌دهد فعاليت‌هاي نظامي خود را براساس  نيازش در هر كشور تنظيم كند و به اين ترتيب بتواند مخفيانه عمل كرده و خطر بزرگ‌تري براي منافع امريكا ايجاد كند.
براي مثال در سوريه كه مقصد بزرگ‌ترين يگان اعزامي روس محسوب مي‌شود هرگز بيش از يك تيپ متشكل از نيروهاي عمليات ويژه، متخصصين، پرسنل مستشاري و مولفه‌هاي حمايت هوايي و سلاح‌هاي سنگين حضور نداشته است. البته گاهي يك تيپ از مزدبگيران واگنر نيز در سوريه حضور داشته‌اند. 
اعزام‌هاي روسيه به ‌شدت به نيروهاي متحد محلي وابسته‌اند و اين نيروها هستند كه كار اصلي را در جنگ انجام مي‌دهند. نيروهاي روس تنها با ارايه كمك‌هاي اطلاعاتي، لجستيكي، هوايي، اعزام نيروي ويژه و حمايت  تسليحاتي سنگين  از نيروهاي محلي پشتيباني مي‌كنند. روسيه تمايلي به مشاركت در فعاليت‌هاي استاندارد «ملت‌سازي» كه بخشي از استراتژي امريكاست، ندارد. البته منابع مالي لازم براي انجام اين كار را هم در اختيار ندارد. مسكو از زمان شكست در افغانستان ياد گرفته كه هزينه تلاش براي نفوذ بر سياست داخلي به جاي حمايت از ساختارهاي فعلي بسيار بالاست. نقش روسيه در مناطق جنگي فعال حمايت از رژيم‌ها و گروه‌هايي است كه منافع روسيه را تامين مي‌كنند.
روسيه نخستين كشوري نيست كه از اين مدل حمايت از نيروهاي محلي در مناطقي دور از خاك خود استفاده مي‌كند. شايد اولين نمونه از اين نوع حمايت نظامي محدود،گروه‌هاي داوطلب امريكايي باشند كه در دهه 1940 ميلادي در چين خدمت كردند.كشورهاي ديگر با توانايي‌هاي لجستيكي بسيار محدودتر از روسيه همچنان از اين راهبرد استفاده مي‌كنند.كوبا در دهه‌هاي 1960 و 1970 ميلادي با اعزام مستشار و بالگردهاي تهاجمي و جنگنده از گروه‌هاي شورشي در منطقه جنوب صحراي بزرگ آفريقا حمايت كرد. آفريقاي جنوبي نيز در دوران جنگ‌هاي بوش توانست از واحدهاي نظامي كوچك كه شمارشان گاهي از چند صد نفر هم فراتر نمي‌رفت به شكل بسيار موثري استفاده كند.
در مناطق جنگي كه روسيه به‌رغم فاصله زياد با منطقه جغرافيايي خود در آن حضور دارد، اعزام گروهي كوچك اما ماهر و حتي به‌كارگيري مجموعه كوچكي از سلاح‌هاي سنگين مثل بالگرد تهاجمي يا جت جنگنده مي‌تواند تاثير بسيار بزرگي بر وضعيت تاكتيكي بگذارد. ليبي و سوريه مثال‌هاي خوبي براي اين مساله محسوب مي‌شود. در هر دوي اين كشورها حمايت هوايي روسيه و اعزام گروه كوچكي از نيرو‌هاي نظامي كمك شاياني به نيروهاي طرفدار مسكو كرد. با اين حال درحالي كه روسيه مي‌تواند به شكلي اثربخش از متحدان محلي خود حمايت كند و اثربخشي جنگي آنها را بالا ببرد، محدوديت‌هاي لجستيكي مسكو به اين كشور اجازه نمي‌دهد نيروها و تجهيزات اعزامي‌اش با دشمني در حد و اندازه اين كشور بجنگند. نيروها و تجهيزات اعزامي مسكو طبل توخالي نيستند  اما قطعا در مقايسه با توان عملياتي امريكا و متحدانش در ناتو چندان هم نمي‌شود روي‌شان حساب كرد. حتي در مورد توان عملياتي  روسيه  عليه كشوري مثل تركيه  نيز ترديدهاي جدي وجود دارد.

اهداف  عملياتي
اهداف روسيه از اين عمليات فرا سرزميني، بخشي از يك راهبرد چندلايه است و مسكو قصد دارد با استفاده از اين عمليات به چند هدف به‌ طور همزمان دست پيدا كند.
از جمله اهداف اصلي اين عمليات تضمين منافع راهبردي روسيه در همسايگي‌اش و در عين حال تضعيف منافع امريكا در مناطق اطراف است. مدت‌هاست كه منافع نظامي روسيه را جغرافياي اين كشور به آن ديكته مي‌كند؛ جغرافيايي كه مرز قابل دفاع ندارد و دسترسي آن به بنادرآب‌هاي گرم بسيار محدود است. براي مثال جنگ در اوكراين با هدف تضمين كنترل روسيه بر كريمه، مقر ناوگان روسيه در درياي سياه و دروازه‌اي به درياي مديترانه آغاز شد. مداخله در سوريه نيز يكي از اهدافش استمرار حضور پايگاه نظامي روسيه در اين كشور بود. اين پايگاه به روسيه اجازه مي‌دهد در دو سوي تنگه داردانل حضور نظامي داشته باشد. لازم به ذكر است كه پيش از آغاز جنگ سوريه، پايگاه روسيه در اين كشور صرفا به عنوان انبار تجهيزات استفاده مي‌شد اما حتي در سياه‌ترين روزهاي فروپاشي شوروي نيز فعال ماند. اين مساله اهميت آن را در تفكر راهبردي روسيه نشان مي‌دهد.
روسيه خود را وارد جنگ يا منطقه جنگي مي‌كند و به كشوري تبديل مي‌شود كه براي حل آن منازعه به مشاوره‌اش نياز پيدا مي‌كنند. مسكو همچنين به رهبران محلي اين امكان را مي‌دهد تا روي حمايت روسيه حساب كنند و اين مساله اغلب در تضاد با منافع امريكاست. يكي از نمونه‌هاي اخير آن را در ونزوئلا شاهد بوديم. در جريان اعتراضات ضد دولتي، روسيه دو بمب‌افكن اتمي را براي مدت كوتاهي به اين كشور فرستاد و مستشاران نظامي خود را به ونزوئلا اعزام كرد. از نظر رهبران ونزوئلا اين اقدامات روسيه توانست در برابر اقدام نظامي امريكا در حمايت از شورش بازدارندگي لازم را ايجاد كند. البته امريكا احتمالا قصدي هم براي اقدام نظامي نداشت اما اين ذهنيت به وجود مي‌آيد كه روسيه توانسته با ايجاد توازن قوا، نفوذ خود را افزايش دهد و از نفوذ امريكا كم كند. اين مساله به قدرت‌هاي نوظهوري مثل چين نيز اين پيام را مي‌دهد كه بايد در محاسبات راهبردي خود، منافع روسيه را نيز در نظر گيرند. چين با وجود پيشبرد منافع خود در آسياي ميانه(حياط خلوت روسيه) تاكنون در قبال مسكو رويكرد همگرايانه‌اي را در پيش گرفته است. علت اين مساله تا  حدي به نقش مستمر روسيه به عنوان ضامن امنيت آسياي ميانه برمي‌گردد.
هدف دوم توسعه نظامي روسيه در سطح جهان، گسترش نفوذ اين كشور و منافعش به گستره‌اي فراتر از مناطق اطراف آن است. اين كار به روسيه اجازه مي‌دهد روابط ديپلماتيك و تجاري قوي‌تري داشته باشد چراكه بسياري ازكشورهاي ميزبان نيروهاي روسي به شكل‌هاي مختلف با منافع روسيه همخواني دارند. 
روسيه عميقا نگران تهديد تندروها و تكفيري‌هاست و تلاش مي‌كند، اجازه ندهد آنها براي خود پناهگاه امن پيدا كنند.كرملين البته نسبت به گروه‌هاي تندرويي كه دشمن اصلي‌شان روسيه نيست، نگراني چنداني ندارد بلكه سازمان‌هايي مثل داعش كه تلاش مي‌كنند تروريسم تكفيري را در سراسر جهان پخش كنند از نظر روسيه تهديد جدي محسوب مي‌شوند. روسيه همچنان در جمهوري‌هاي قفقاز با ناآرامي دست و پنجه نرم مي‌كند و با تهديد گروه‌هاي تندرو و عضوگيري آنها از جمعيت مهاجر و ستم‌ديده آسياي ميانه روبه‌روست. مقابله با گروه‌هايي مثل داعش و جلوگيري از رشد افراط‌گرايي در روسيه قطعا به نفع مسكو است.
به علاوه حضور روسيه در ديگركشورها دسترسي مستقيم به منابع راهبردي مثل بوكسيت را تسهيل مي‌كند؛ منابعي كه در حالت عادي، به ويژه به دليل تحريم كشورهاي ثالث، چندان براي روسيه قابل دسترس نيستند. حضور نظامي روسيه به ويژه به صورت مستشاري باعث مي‌شود اين كشورها روسيه را بازاري براي سامانه‌هاي نظامي بدانند. جداي از استخراج منابع، سامانه‌هاي نظامي مهم‌ترين مولفه اقتصاد روسيه را تشكيل مي‌دهند. هر چيزي كه بتواند تقاضا براي خريد سلاح را بالا ببرد براي منافع  راهبردي مسكو مفيد است.
هدف سوم روسيه استفاده از عمليات فراسرزميني براي ارتقاي توانمندي‌هاي نظامي خود با شناسايي نقاط ضعف در محيط جنگي است. به علاوه عمليات فرامرزي در حد توانمندي‌هاي لجستيكي روسيه به اين كشور اجازه مي‌دهد به شكلي اثربخش راه‌هايي را براي تقويت هر چه بيشتر قابليت‌هاي خود پيدا كند.
مثال خوبي براي اين مساله، عمليات آدميرال كوزنتسوف در سوريه در سال‌هاي 2016 و 2017 است كه فرصت  خوبي را در اختيار مسكو قرار داد تا  اثربخشي و محدوديت‌هاي توانايي خود در اعزام نيروي جنگي و انجام عمليات هوايي را بسنجد. اين اعزام ايرادات اصلي عمليات دريايي روسيه را نيز نمايان كرد.
اعزام كوزنتسوف يكي ديگر از اهداف رژيم روسيه يعني مصرف افكار عمومي را نشان داد. تصاوير نظاميان روسيه كه به سرزمين‌هاي ديگر اعزام شده‌اند در اقصا نقاط جهان مي‌جنگند و عملياتي را انجام مي‌دهند كه اسما تنها ابرقدرت‌ها از عهده آن برمي‌آيند براي تقويت چهره روسيه ابزارتبليغاتي قدرتمندي محسوب مي‌شود و اين بخشي از روايت پوتين است كه مي‌خواهد خود را احياكننده عظمت روسيه معرفي كند.

چشم‌انداز  آينده
روسيه به گسترش حضور نظامي فراسرزميني خود ادامه مي‌دهد. با اين حال حتي با وجود تلاش اين كشور براي تقويت توانمندي‌هاي عملياتي خود با اقداماتي نظير ساخت كشتي جنگي آبي و خاكي همچنان توانمندي‌هاي روسيه بسيار محدود است. سال‌ها طول مي‌كشد تا روسيه با مشكلات اقتصادي و صنعتي شديد خود بتواند نيرويي فراتر از يك تيپ بزرگ جنگي را به منطقه‌اي خارج از حوزه استحفاظي خود اعزام كند و آن را در آن منطقه نگه دارد. شايد هم هيچ‌وقت موفق به انجام اين كار نشود. 
با وجود هدف جاه‌طلبانه روسيه يعني معرفي خود به عنوان يك قدرت جهاني اين كشور به خوبي مي‌داند دادن تعهد بيش از حد تا چه حد مي‌تواند خطرناك باشد و حتي به قيمت از دست رفتن شركاي فعلي تمام شود.  اين محصول تجربه اين كشور از زمان جنگ افغانستان است.  به همين دليل روسيه احتمالا تا  جايي كه ممكن باشد به نيروهاي نيابتي خود اتكا مي‌كند چراكه در صورت نياز مي‌توان اين مزدوران را به سرعت از منطقه جنگي خارج كرد.  در سوريه و اخيرا در موزامبيك شاهد بوديم كه چطور گروه واگنر، احتمالا به درخواست كرملين، از صحنه جنگ  خارج شد.
به‌رغم برخي مشكلات اجتناب‌ناپذير، روسيه از فعاليت‌هاي فرا سرزميني خود دست نمي‌كشد چراكه اين فعاليت‌ها بخش مهمي از استراتژي كلان كرملين براي بهره‌برداري حداكثري از اهرم فشار و در عين حال استفاده از منابع به مقرون ‌به صرفه‌ترين شكل ممكن هستند. اين استراتژي مستقيما امريكا را هدف قرار داده است. روسيه مي‌داند كه ديگر مثل قديم نمي‌تواند با امريكا بر سر سلطه جهاني رقابت كند اما مي‌تواند جايگاه جهاني واشنگتن به عنوان رهبر دنيا را تضعيف كند و خود را يك قدرت و رقيب بزرگ نشان دهد كه قادر است با رقباي بزرگ‌تر از خود مبارزه كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون