• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3277 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۴ تير

يادداشتي بر فيلم «فردا» ساخته‌ ايمان افشاريان و مهدي پاكدل

سه مرگ در فردا

  فرهاد خاكيان دهكردي/   فيلم « فردا» ساخته‌ مهدي پاكدل و ايمان افشاريان است. اين فيلم اخيرا در گروه سينمايي هنر و تجربه اكران شده است. فيلم «فردا» به روايت سه قصه در مورد مرگ مي‌پردازد.
يكي از قصه‌ها ماجراي مردِ سن و سال‌‌داري است كه طبق همان الگوي آشنايي كه مي‌گويد: «از شهر فرار كنيم و برويم توي روستا و جنگل زندگي كنيم » وارد قصه‌اش مي‌شود. آشنايي ما با اين شخصيت، از كنشي آغاز مي‌شود كه او بي‌خودي موبايلش را بعد از مكالمه، توي جاده پرت مي‌كند كه البته براي تيزر فيلم صحنه بدي نيست. مرد سن و سال‌دار كه به ديابت هم مبتلاست و واقعا نمي‌دانيم انگيزه‌اش براي اين سفر دقيقا چيست؟ فرار از مرگ است يا شوق به زندگي؟ به هر حال او براي پيدا كردن ويلاي دوستش به جنگل مي‌زند. در هزار توي جنگل گم مي‌شود. بعد با يك هيزم‌شكن آشنا مي‌شود. يك مقداري خيال و واقعيت با هم قاطي مي‌شوند. هيزم شكن هيبت غريبي به خود مي‌گيرد، مرد جا افتاده نهايتا از جنگل مي‌گريزد و بعد لب جاده يكهو پژوي 206 طوسي، جانش را مي‌گيرد.
قصه‌ ديگر ماجراي زني است كه با پژوي 206 طوسي‌اش، آن هم عدل شبي كه نمي‌دانيم چرا صدتا مهمان دارد، آن هم توي يك آپارتمان، راه مي‌افتد كه با دخترش بروند در جاده‌هاي جنگلي تا عكاسي كنند. همين‌جا خيال‌تان را راحت كنم اين قصه دوم نسخه‌ سينمايي و دست دومي از سريال‌هاي مناسبتي است. با آنها مو نمي‌زند. تازه مخاطب آن آخرها يكهو متوجه مي‌شود كه اين دختر شيرين زبان و احساسي كه يك دوربين عكاسي هم دارد، اصلا نيست و توهم مادر است. دختر در گذشته به علت تصادف در همين جاده، جان باخته. حالا زن به ياد دخترش باز به صحنه بازگشته است. پژو 206 زن خراب مي‌شود. شوهرش با مرد ديگري كه معلوم نيست، دوست است يا همسايه و البته بازيگر اين نقش به طرز هولناكي بد بازي مي‌كند، به دنبال زن مي‌آيند و ماشين را به تعميرگاه منتقل مي‌كنند.
اما قصه سوم. روايتي منسجم و درخشان دارد. به روند رخدادها و جهان شخصيت‌هايش كاملا پايبند است و البته خيلي طبيعي و باورپذير از كار درآمده. اين قصه درباره‌ زندگي پسري است كه شاگرد مكانيكي است و همان پژو 206 طوسي را كه به تعميرگاه آن‌ها سپرده بودند، تحت تاثير وسوسه‌هاي دوستي قديمي، مي‌دزدد تا راهي قراري شوند كه آغاز سفر او و رفيق قديمي‌اش براي رفتن از كشور و رسيدن به سرزمين ديگري است. آنها صبح زود به اسكله‌اي كه مكان قرار است، مي‌رسند. دقيقا از همين‌جا، مكان داستان بدل به عنصري كاركردي مي‌شود و بر روند داستان تاثير جدي مي‌گذارد. شاگرد مكانيك و رفيقش كه اتفاقا خوب هم نقشش را بازي مي‌كند، مخدر مصرف مي‌كنند. گرفتار توهم بر اثر مصرف علف مي‌شوند. از همين جا ريتم قصه و فرم روايت و البته دكوپاژها، همه و همه در جهت بازآفريني موفق فضا هستند. از طرفي وقوع يك وضعيت پرالتهاب كه ماحصل ديالوگ‌ها و گذشته‌نگاري‌هاي شخصيت‌هاست، به اين قصه كيفيت خوبي داده. هر دو پرسوناژ، از طريق ديالوگ‌هاي حساب شده و داستاني، بي‌آنكه وارد روده‌‌درازي‌هاي بي‌سرانجام شوند، در كنار پيشبرد داستان، مقداري از گذشته خود را نيز آشكار مي‌كنند. مساله‌ گذر زمان و انتظار، بسيار دقيق پرداخت شده است. پس كلافگي در لايه‌رويي تصويرها موج مي‌زند. يك كيف پول آنجا هست كه قصه‌ از كجا آمدنش، واقعا ربطي به اين لحظه داستاني ندارد، پس به طرز هوشمندانه‌اي پرداخت زيادي به آن نمي‌شود؛ ولي حضورش عامل شكافي بين دو دوست مي‌شود. آنها تحت تاثير مصرف مخدر نيز هستند. به هر ترتيب درگير مي‌شوند و شاگرد مكانيك در نهايت دوستش را مي‌كشد. كمي بعد قايقي كه منتظرش بوده‌اند، مي‌رسد؛ شاگرد مكانيك قصد مي‌كند كه خود به تنهايي همراه با پول‌ها، راهي آن سفر شود، منتها قايقران و ‌دار و دسته‌اش به او مشكوك مي‌شوند. بين‌شان درگيري رخ مي‌دهد، پسر با همان پژو206 كه سرقت كرده از مهلكه مي‌گريزد، تا در جاده بر اثر عجله و عدم هوشياري و البته عجله و عدم هوشياري آن مرد سن و سال‌دار در قصه‌ اول، با او تصادف كند.
بي‌شك مساله‌ صرف نظر كردن، يكي از اصلي‌ترين اركاني است كه هنر قصه‌گو را موفق جلوه مي‌دهد. تا چه حد فيلم « فردا» ساخته ايمان افشاريان و مهدي پاكدل در انجام اين مهم موفق عمل كرده؟
اين فيلم شامل يك قصه‌ درخشان است؛ از سوداي سفر به مدينه‌ فاضله و شكاف بين دو دوست كه بر اثر طمع اتفاق مي‌افتد و همچنين يك قصه مغشوش در جنگل كه با دكوپاژهاي آشناي ژانر وحشت سعي دارد كه هولناك جلوه كند، در حالي كه لايه‌ رويي قصه ضعف تاليف دارد و در خلق و جداسازي فضاهاي ذهني و عيني موفق نيست، اما
در نهايت همراهي‌اش با آن قصه‌ ديگر كه پيش از اين گفتم، وضعيتي ساختارمند را محقق مي‌كند؛ هم در ساخت سينمايي فيلم و هم در فيلمنامه. منتها آن قصه‌ ديگر كه مربوط به آن مادر و دختر است، به‌شدت نسبت به دو قصه‌ ديگر ضعيف‌تر است. ديالوگ‌هاي دم‌دستي و كليشه شده، شخصيت‌هايي كه ابدا ساخته نشده‌اند و يك غافلگيري، پيوست شده و نخ‌نما. همين جاست كه مساله‌ صرف نظر كردن خود را عيان مي‌كند.
چطور كارگردان‌هاي فيلم از اين قصه صرف نظر نكرده‌اند؟
فيلم «فردا» درصدد اين بوده كه يك گفت‌وگويي بينامتني با قصه‌هاي مولانا نيز داشته باشد. واضح است كه اين ادعا در صورت وقوع يك قصه منسجم، محقق مي‌شود. البته چنين ديدي نسبت به متون كهن و بومي ستايش‌برانگيز است. منتها به نظر مي‌رسد صرفا در آن قصه‌ سوم، قصه‌اي كه به پسر مكانيك و دوستش مي‌پردازد، روايت مولانا از طمع به نوعي حضور دارد و توانسته وضعيتي بينامتني را ايجاد كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون